image image
 

ترامپ، آبرامز، مکانیزم ماشه، ایران کنترا، اکتبر سورپرایز، و انتخابات آمریکا

 
 
محمد علی اصفهانی
 
Mohammad Ali Esfahani   محمد علی اصفهانی
   

۲۷ مرداد ۱۳۹۹

 

از معرفی شدن الیوت آبرامز به عنوان نماینده ی ویژه ی وزارت امور خارجه ی آمریکا در امور ایران، قاعدتاً دو رقیب متنازعِ متخالفِ متخاصمِ سواره و پیاده باید شادمان شده باشند:

ـ سواره ها، که در برکناری محترمانه ی برایان هوک، شکست مفروض سیاست فشار حداکثری ترامپ را می بینند.

ـ و پیاده ها، که در دوباره به روی کار آمدن یک نئوکان عریان، امیدوارند که شاید تغاری بشکند و ماستی بریزد و به ازای خوشرقصی های چندین سال اخیر برای نئوکان ها، جهان به کام کاسه لیس شان شود. حال آن که آن جست و خیز ها و آن جای دوست و دشمن نشان دادن ها، فقط تا زمانی به کار لوطی می آمد یا می آید که بساط معرکه را جمع نکرده باشد و مشغول شمردن سکه ها نشده باشد، نه بعد از پایان معرکه و هنگام پر کردن جیب و فراهم کردن سور و سات خودش و دوستان، و واگذاشتن جست و خیز کنندگان به حال و روز خود.

ــــــــــ

صبحی که جان بولتون که هزار در هزار بار قوی تر و مهم تر و کارآمد تر و با پشتوانه تر از الیوت آبرامز است، بعد از مدتی به این در و آن در زدن و شکوه و گلایه کردن از این که ترامپ به من حتی اجازه ی تماس مستقیم با خودش را نمی دهد، بالاخره تا مقام مشاورت عالی ترامپ صعود کرد، و شبی که برکنار یا به قول خودش ما را از مدارسه بیرون آمدیم شد، همچنان همان قانون واحدی بر کاخ سفید حاکم بود که در دو مقاله ی جداگانه، یکی با اشاره به انتصاب و یکی با اشاره به عزل او توضیح داده بودم.٭

به اختصار:
ترامپ، شدیداً نیازمند حفظ تعادل خود در برآیند کشاکش نیرو هایی است که به صورتی ناپایدار، او را علی رغم همه ی تلاش های مخالفان، تا حالا سرپا نگاه داشته اند.
و آن برآیند اما، خودش متغیری است تابع موقعیت و قوت و ضعف آن نیرو ها در هر مقطعی از مقاطع.

ـــــــــــــــ

اما این بار، بر آن قانون واحد، تبصره یی را هم باید اضافه کرد:
دو ماه و نیمْ مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آنچه برای ترامپ مهم تر از همه چیز است:
ـ انتخاب دوباره به ریاست جمهوری است در درجه ی اول.
ـ و از دست ندادن اکثریت است در سنا که انتخابات میاندوره یی آن، همزمان با انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود، در درجه ی دوم.

تا جایی که به کنگره بر می گردد، احتمال خارج شدن اکثریت شکننده از دست جمهوری خواهان در سنا اصلاً کم نیست، بلکه شاید زیاد هم باشد؛ و تکلیف مجلس نمایندگان که در حال حاضر، اکثریت آن در دست دموکرات هاست ولی هر ۴۳۵ کرسی اش یکجا به رأی گذاشته خواهد شد نامشخص است.

اما تا جایی که به انتخاب دوباره ی ترامپ بر می گردد، اگر به کسی نگویید، یواشکی درِ گوش شما می گویم که درصورتی که مورد فوق العاده یی پیش نیاید، در چهار سال آینده هم ترامپ به عنوان رییس جمهور ایالات متحده ی آمریکا، مهمان توییتر خواهد بود.


به کدام دلیل؟
به همان دلیلِ چهار سال پیش.
اگر برنی سندرز را چهار سال پیش، با دوز و کلک، به نفع هیلاری کلینتون کنار نگذاشته بودند، احتمال برنده شدن او کمتر از احتمال برنده شدن ترامپ نمی بود.
هیلاری کلینتون، نماینده ی «سیستم» بود. آن هم یکی از بی هویت ترین نمایندگان سیستم. یک دوزیستِ متناقض به تمام معنا. اما ترامپ و سندرز ـ هر کدام در دستگاه خودش ـ «ضد سیستم» را نمایندگی می کردند.

ناتوانی های ماهوی «سیستم» در همگامی با بحرانِ نه چندان قابل درمانی که جهان سرمایه داری پیشرفته تر از پیشرفته ی معاصر را در چنبره ی خود می فشارد، باعث شده است که چه در اروپا و چه در آمریکا، در میان بسیارانی از مردم، به خصوص مردمان عادی که رفتار سیاسی شان را غالباً حس و آنچه حس می کنند تعیین می کند نه درک و آنچه باید درک کنند، مخالفتِ نه الزاماً سنجیده با سیستم، و یا دهن کجی به آن یک راه گریز به حساب بیابد، و سیاستمدارانی به نزد آن ها بیشتر جا باز کنند و جا بیافتند که یا ضد سیستم باشند یا با سیستم، زاویه داشته باشند.

ترامپ در این چهار سال، همچنان ضد سیستم بوده است، و در عین حال سیستم خاص خودش را هم نساخته است تا احیاناً گرایش ضد سیستم ها به سمت ضدیت با سیستم جدید بچرخد.
او نه فرصت کافی برای چنین کاری را داشت، و نه اصلاً توان سیستم سازی را.
ترامپ، اساساً ضد سیستم است.
و این، الحقُّ و الانصاف، آدم را وسوسه می کند وقتی که آدم بخواهد از سر لج و لجبازی، همه چیز را به هم بریزد بی آن که خیلی به فکر عواقب کار خود باشد!

آنچه در ذهن من و شما شاید شوت بازی ها و ژست ها و حرکات مشنگانه ی ترامپ به حساب بیاید، برای آن هایی که به ترامپ رأی داده اند و خواهند داد، جاذبه ی بسیار دارد و نشانه یی است از صمیمیت و بی شیله پیله بودن و صاف و ساده بودن و یکرنگ بودن او.
و خاکی بودن و «از خودمان» بودن او.
و اعتماد به نفس او.
و اراده ی او.
و شیرین بودن او ایضاً.


جو بایدن اما چه؟
جو بایدن به عنوان مغز متفکر دوران اوباما، نماینده ی معقول و نجیب و درسخوان و شاگرد اول سیستم است.
کدام سیستم؟
همان سیستم که در ضدیت با آن، و یا در دهن کجی به آن، ترامپ توانست بازی را ببرد.

ـــــــــــــــ

اما مشکل ترامپ، در همان «درصورتی که مورد فوق العاده یی پیش نیاید» است.
مثلاً ۱۱ رأی ممتنع به شمول آرای آلمان و فرانسه و انگلستان که عملاً رأی منفی محترمانه ی اروپا بوده است، و دو رأی منفی غیر محترمانه و پیشاپیش معلوم روسیه و چین، و تنها یک رأی مثبتِ متعلق به کشور چهل و هشت هزار و پانصد کیلومتر مربعی دومینیکن که قبلاً هم مدتی تحت سلطه و حتی اشغال آمریکا بود، به قطعنامه ی پیشنهادی او در مورد ادامه ی تحریم تسلیحاتی ج.ا ـ علی رغم تعدیل های بسیاری که به امید تصویب شدن در قطعنامه انجام داده بود ـ می تواند یکی از همان مورد های فوق العاده به حساب بیاید.
اروپا، خیلی صریح و روشن، به آمریکا پیام داده است که ما منافع امپریالیستی شما را تا جایی محترم می شماریم که منافع امپریالیستی ما را به خطر نیاندازد.

ترامپ گفته است که می خواهد این شکست را با «فعال کردن مکانیسم ماشه»، جبران کند. یعنی گفته است که کاری خواهم کرد که شما اروپایی ها، حالا که حرف مرا گوش نکردید، مجبور شوید که نه فقط تحریم های تسلیحاتی، بلکه همه ی تحریم های لغو شده در پی فرجام را دوباره در حق ج.ا اِعمال کنید.

از ساز و کار قانونی مربوط سر در نمی آورم. اما جدا از روسیه و چین که تکلیف شان روشن است، آیا اروپا به ترامپ چنین اجازه یی را خواهد داد؟
خیر!
شوخی نیست که. صحبت از منافع امپریالیستی دو طرف دعواست.
نه فقط بر سر ایران.
بر سر جهان و تقسیم جهان.
بر سر روی زیادی ندادن به همسفره ی خوش اشتهایی که می خواهد همه ی غذا از کله تا پاچه را برای خودش برداردبردارد و بعد هم لگدی به کاسه و بشقاب ها بزند و چاقو را از وسط سفره بلند کند و دور سرش بچرخاند و عربده بکشد!

در آن صورت، رجزخوانی ترامپ، و دومین شکست او طی چند روز، و ازاله ی پشم و پیله ی آمریکا توسط رییس جمهور آن، آن هم نه یواشکی در خلوت حمام، بلکه در ملأ عام و جلوی چشمان هیز مردم دنیا، تا چه اندازه به شانس انتخاب مجدد او لطمه خواهد زد؟

ـــــــــــــــ

الیوت آبرامز، که ترامپ او را جایگزین برایان هوک کرده است، یکی از دست اندرکاران فعال رسوایی ایران ـ کنترا (همان ماجرای معروف به ماجرای مک فارلین) بود.
یعنی هست.
او رسماً توسط کنگره ی آمریکا، به عنوان مجرم، شناخته شد، معرفی شد، و محکوم شد. و جرج بوش پدر که می خواست از الیوت آبرامز و تجربه ی او، در جهت پیشبرد سیاست های همزمانْ جنگ طلبانه و معامله گرانه ی خود بهره بگیرد، فقط با توسل به تنها چاره ی ممکن، یعنی استفاده از اختیارات فراکنگره یی مقام ریاست جمهوری بود که توانست این محکوم بالاترین نهاد قانونگذاری ایالات متحده ی آمریکا را مورد عفو رسمی قرار دهد و به کار برگمارد.

ایران ـ کنترا، که خیلی پیچیده و پر پیچ و خم بود و موضوعش هم زیادی حساس.
و مربوط به دیروز و جهان دیروز.
نوع بسیار ساده تر و بی درد سر تر و عملی تر و تر و تمیز تر آن، آیا امروز و فردا در چشم انداز نیست؟
بعد از، و شاید حتی (البته نه خیلی حتی، فقط یک کم حتی) قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا؟

«اکتبر سورپرایز»  هم که البته جای خود را دارد:
تبانی ج.ا و امام راحل (ره) در اکتبر ۱۹۸۰ با رونالد ریگان جمهوری خواه ـ صاحبکار اول همین الیوت آبرامز ـ با هدف شکست دادن جیمی کارتر دموکرات، از طریق ممانعت از آزادی اعضای به گروگان گرفته شده ی سفارت آمریکا تا انتخابات نوامبر، و تقدیم کردن دو دستی آن ها به طرف خوش حساب معامله به هنگام ادای سوگند او به عنوان رییس جمهور جدید.


حالا کو تا اکتبر و تا سوم نوامبر؟
و تا ژانویه و پایان دوره ی فعلی ریاست جمهوری؟

امروز تازه هفدهم اوت است!

۲۷ مرداد ۱۳۹۹

ــــــــــــــــ

٭ ده قدم تا آخرین نبرد ـ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ ـ به همین قلم
www.ghoghnoos.org/aak/190514.html
و حالا بعد از جان بولتون ـ ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ ـ به همین قلم
www.ghoghnoos.org/aak/190916.html

 
image image