image image
 

محمد علی اصفهانیآیا خامنه ای در برابر انتخاب میان بد و بد‌تر قرار گرفته است؟

 

محمد علی اصفهانی

۳۰ خرداد ۱۴۰۳

 

این که باید یا نباید در «انتخابات» هشتم تیر ج.ا شرکت کرد یک بحث است، و این که آیا درصد قابل توجهی از مردم در آن شرکت خواهند کرد یا شرکت نخواهند کرد یک بحث دیگر است.

این که خامنه ای این شش نفر را به عنوان کاندیدا‌های ریاست جمهوری، تایید صلاحیت کرده است یک بحث است، و این که او چرا چنین کرده است، و همچنین این که این ترکیب از میان هشتاد داوطلب و هشتصد غیر داوطلب، کاملاً مطابق میل او بوده است یا نبوده است بحثی و بحث‌هایی دیگر.

فرضیه‌یی که در این مقاله، مطرح شده است، در تقابل صریح و آشکار با تحلیل‌های رایج، و به خصوص با تحلیل کسانی قرار دارد که بر روابط قالیباف با مجتبی خامنه ای تأکید می‌کنند و حتی معتقدند که کاندیدای مورد نظر خامنه ای و مجتبی خامنه ای، همین قالیباف است.
اما نه اصراری بر قطعیت فرضیهٔ مطرح شده در این مقاله دارم، و نه آنچه در این مقاله آمده است را چیزی جز یک فرض در میان فرض‌های متعدد دیگر می‌دانم.

راقم این سطور، شخصاً اطلاعی از چگونگی روابط بیت اهریمن و اهل بیت اهریمن با قالیباف ندارد، ولی در صورتِ (یا با وجودِ) روابط مورد ادعا، باز هم باید در نظر داشت که در امر سپردن مسئولیتی معین به یک نفر، حتی به یک نور چشمی، ملاحظاتی وجود دارند که به «هر کسی را بهر کاری ساختند» بر می‌گردند و به این که مناسب‌ترین نقش برای نفر مورد نظر، کدام است، و او را در کدام مقام باید گماشت.
مثلاً در مقام ریاست مجلس یا در مقام ریاست جمهوری.

ـــــــــــــــــــــــــ

قالیباف، به شدت جاه طلب است، و به هیچ موقع و موقعیت و موضعی که در آن قرار داشته باشد قانع نیست و همیشه بالاتر و جلو‌تر از آن را آرزو می‌کند.
حتی (فکر می کنم که در گیر و دار آمادگی های انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴) از او نقل می‌شد که گفته است که من سردار سپه و رضاشاه جمهوری اسلامی هستم!
یا چیزی شبیه این.

او که هم‌کاسهٔ مافیا‌های درهم تنیدهٔ اقتصادی است، و ریشه در فساد درونی شدهٔ اقتصاد ج.ا دوانیده است، یکی از باند های قدرت‌مند نظامی، و نظامی ـ امنیتی را هم پشت سر خود دارد، و در جاه‌طلبی‌های بی‌پایان و آرزو‌های هنوز تحقق نیافتهٔ خود، می‌تواند ـ به حق یا به ناحق ـ روی این باند حساب کند.
همچنان که این باند نیز روی او.
و آن هم باز، به حق یا به ناحق.

طبیعی است که چنین شخصی ـ و در واقع باید گفت چنین باندی ـ خود را الزاماً همیشه و در همه حال، ناچار به پذیرش نظرات یا اوامر ولی فقیه پر و بال شکسته نمی‌بیند، بلکه در مواردی قادر است، یا قادر خواهد بود که او را وادار به پذیرش خواست‌های خود کند، و بالقوه حتی می‌تواند تا حذف فیزیکی او هم به پیش رود.
در دست داشتن ریاست مجلس، هرگز به اندازهٔ در دست داشتن ریاست قوهٔ مجریه، چنین مسیری را هموار نمی‌کند.

با توجه به این موارد، می‌توان این فرض را در نظر داشت که احتمالاً خامنه ای، دستکم در مورد قالیباف، ناچار به تن دادن به ارادهٔ خانواده‌یی از خاندان مافیا‌های نیرومند ج.ا، و باند‌های نظامی و نظامی ـ امنیتی ج.ا شده باشد که چندان قابل اعتماد او نیست، ولی او گریزی و گزیری از تن دادن به ارادهٔ آن ندارد.

اگر چنین فرضی درست باشد، می‌توان گفت که تمهیدات خامنه ای برای آن که قالیباف هرچه بی‌درد‌سر‌تر و آسان‌تر و سریع‌تر، در مقام ریاست مجلس پرتنش (و به زودی پرتنش‌تر شوندهٔ) جدید، تثبیت شود احتمالاً به این منظور بوده است که او و باند قدرت‌مند پشت سر او فکر تسخیر قوهٔ مجریه را موقتاً از سر به‌در کنند.

اما قالیباف با وجود تثبیت در مقام ریاست مجلس، ریاست قوهٔ مجریه را نشانه گرفته بود، و رد صلاحیت او هم ـ همچنان که در دوره‌های قبل ـ غیر‌ممکن می‌بود.

ـــــــــــــــــــــــــ

حالا، در طرف موسوم به اصولگرا، صرف‌نظر از آن دو تنی که یکی‌شان طفیلی است و آن دیگری قفیلی، جلیلی و زاکانی و قالیباف قرار دارند، و در طرف دیگر، پزشکیان.

منطقاً زاکانی و جلیلی که هر دو در مقام ریاست جمهوری می‌توانند کارگزاران مطیع و فرمانبر و بی‌اراده و ضعیف‌النفس و ناقص‌العقل ولی فقیه باشند (یعنی تمام مشخصه‌های مورد نظر خامنه ای را یکجا در خود جمع کرده اند)، در صورت باقی ماندن قالیباف تا آخرین لحظه در صحنه، از قالیباف عقب خواهند ماند.
حتی اگر یکی‌شان به نفع آن دیگری کنار بکشد، و طفیلی و قفیلی نیز همین کار را برای آن دیگریِ واحد بکنند.
اگر که هیچکدام به نفع هیچکدام کنار نکشد هم دیگر چه بهتر‌تر!

مهندسی و معماری و بنّایی آرا، قادر به حذف قالیباف به نفع زاکانی یا جلیلی نخواهد شد. یعنی با توجه به ماهیت قالیباف و باند پشت سر او، بعید است که چنان کاری امکان‌پذیر باشد.
مگر توازن قوا، اجازهٔ چنان کاری را بدهد.
که فعلاً معلوم نیست.

ـــــــــــــــــــــــــ

از دو حال، خارج نیست:
مشارکت عمومی در این انتخابات، یا مثل دو مورد اخیر انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، اندک خواهد بود، و یا بر عکس.

در صورت عدم مشارکت نسبتاً قابل توجه مردم (و نیز عدم تقلب در شمارش آرا):
قالیباف در همان دور اول، هم بر جلیلی و زاکانی، و هم بر پزشکیان، یعنی بر هر سه رقیب خود پیروز خواهد شد.
این، تقریباً منطقی‌ترین احتمال در چنان حالتی است.

و در صورت مشارکت نسبتاً قابل توجه مردم (که بعید نیست):
ـ یا مثل مورد انتخابات ریاست جمهوری در ۸۸ عمل می‌شود، و در همان دور اول، با تقلب در شمارش آرا، کاندیدای بیشتر رأی اوردهٔ اصولگرایان (که قالیباف خواهد بود) از صندوق بیرون خواهد آمد.
ـ و یا انتخابات، با پزشکیان و قالیباف، به دور دوم کشیده خواهد شد.
(مگر آن که پزشکیان در همان دور اول، انتخاب شود.)

طبعاً اگر علی رغم مشارکت احتمالی نسبتاً قابل توجه مردم، آرای پزشکیان را به حساب کاندیدای اصولگرایان بریزند و آن کاندیدا را از صندوق بیرون بیاورند، رأی دهندگان به پزشکیان هیچ عکس‌العمل قابل اعتنایی نخواهند داشت، و ‌جز احیاناً مقداری نق و نوق بی‌رمق از ناحیهٔ اصلاح‌طلبان و اعتدالیون، آب از آب تکان نخواهد خورد.
مجموعهٔ شرایط، در این مورد معین، شاید تا حدودی شبیه به مجموعهٔ شرایط در سال ۸۴ باشد، اما به هیچ وجه، کوچک‌ترین شباهتی به مجموعهٔ شرایط در سال ۸۸ ندارد.

ـــــــــــــــــــــــــ

اینجاست که می‌توان احتمال داد که ولی فقیه که همیشه مردم را میان انتخاب بد و بدتر قرار می‌داد، خودش میان انتخاب بد و بد‌تر قرار گرفته باشد.
به عبارت دیگر، خیاط که نه، بلکه کفن‌دوز در کوزه افتاده باشد.

اگر نخواهیم قرینه‌سازی ادبی کنیم و در مقابل خیاط، کفن‌دوز را که او هم به تعبیری خیاط و اهل بخیه است قرار دهیم، می‌توانیم به جای «کفن‌دوز» بگوییم «کفن‌دزد»، که این به واقعیت نزدیک‌تر است.

از آنجایی که من طرفدار همگرایی حداکثری در مشترکات حداقلی هستم، ترجیح می‌دهم که هم سلیقهٔ اُدَبا را در نظر بگیرم و هم سلیقهٔ غیر ادبا را، و «جمع بین الامرین» کنم و بگویم کفن‌دزدِ کفن‌دوز.
یا کفن‌دوزِ کفن‌دزد.

(زیاد فرقی نمی‌کند. بالاخره بین اُدَبا و غیر ادبا یکی باید تفاهم بیشتری با آن دیگری نشان دهد تا بتوانیم جبههٔ همبستگی ملی را تشکیل دهیم. من هم در صورت احساس تکلیف، حاضرم رهبری آن جبهه را به عهده بگیرم.)

اما از نظر این کفن‌دزدِ کفن‌دوز، یا کفن‌دوزِ کفن‌دزد، در دوگانهٔ پزشکیان ـ قالیباف، با در نظر گرفتن جمیع جوانب، بد کدامیک است و بدتر کدامیک؟
باید منتظر ماند و دید.
البته، اگر در همین اجبار به انتخاب بد به جای بدتر، اجباری دیگر در میان نباشد و او اصلاً قدرت انتخاب داشته باشد!

۳۰ خرداد ۱۴۰۳
ققنوس ـ سیاست انسانگرا

ـــــــــــــــــــــــــ

همچنین، در تکمیل این مقاله:
پرسش اصلی، چگونگی هلاکت رییسی نیست
پرسش اصلی، چگونگی پس از هلاکت اوست
www.ghoghnoos.org/aak/240531.html

 
image image