خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
برای بعد از دستگيری احتمالی رهنورد و کروبی و موسوی آماده شويم!
 
 
محمد علی اصفهانی
 

خواب نوشين بامداد رحيل
باز دارد پياده را ز سبيل
سعدی

نشانه های متعددی حاکی از آن است که بخشی از حاکمان ايران، به خصوص باند ويژه ی اهريمن جماران، گام های خود را به سوی گوری که با تقلب انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ برای خود کنده اند، با تشديد وسوسه شدن به دستگيری «سران فتنه»، شتاب می بخشند.
حوادث و موضع گيری هايی که همين روز ها، در حول و حوش نخستين (و شايد آخرين) سالروز، و در خود سالروز تظاهرات بی رمق نهم دی سال گذشته ی اصحاب کودتا (سه روز بعد از قدرت نمايی کم نظير جنبش در عاشورای پارسال) شاهدشان بوديم و هستيم را بايد جدی بگيريم.
حتی خبر داده شده است که جمعه ی گذشته، اوباش سازماندهی شده، پس از اقامه ی نماز جمعه ی تهران، به سوی خانه ی موسوی به راه افتادند؛ اما در نيمه ی راه، گويا فرمان عقب نشينی موقت صادر شد.

اگر بخواهم گزارشی از يک يک اظهارات و بيانات مقامات عالی رتبه و غير عالی رتبه ی نظام در اين چند روز را بنويسم، از يک سو، سخن به درازا خواهد کشيد، و از سوی ديگر، نکبت کلام آن سفلگان، اين مقاله را آلوده خواهد کرد.
از «بالايی» ها گرفته تا ميانی ها و تا خرده پا ها، دسته جمعی و گله وار به ميدان آمده اند.
يکی سند مزدوری «سران فتنه» را منتشر می کند.
يکی می گويد موسوی ستاد جاسوسی ويژه يی متشکل از آلمانی ها (!) درست کرده بود.
يکی (ابراهيم يونسی معاون قوه ی قضاييه) می گويد:
«مهمترين جنايت سران فتنه آن است که با ايجاد فتنه بعد از انتخابات، جای پا را برای دشمن باز و آنها را برای نيل به اهدافشان اميدوار کردند... اين اقدام سران فتنه از ديدگاه مقام معظم رهبری، ملت و دستگاه قضايی گناهی نابخشودنی است و قوه قضاييه با قاطعيت آنان را محاکمه می کند.»
يکی (جعفری دولت آبادی، «دادستان انقلاب و عمومی» [کذا فی الاصل] تهران) پيش از خطبه های نماز جمعه ی دهم دی می گويد:
«متاسفانه برخی از فتنه گران برای جمهوری اسلامی شرط و شروط می گذارند. اما بايد گفت که اين نظام اسلامی است که برای آن ها شرط می گذارد، و اولين شرط، محاکمه آن هاست... عده ای می نشينند و می گويند مگر اين ها چه کار کرده اند و چه گناهی دارند؟ اولا مقام معظم رهبری فرمودند که اين افراد، بزرگ ترين ظلم را به نظام اسلامی کردند؛ چراکه موجب وارد آمدن خدشه به اعتماد مردم شدند. از منظر حقوقی نيز بايد بگويم که آن ها گروه جنبش سبز را درست کردند و با فتنه گری های خود امنيت کشور را به هم زدند. بر اساس قانون مجازات اسلامی، کيفر کسانی که امنيت کشور را به هم بزنند و با تشکيل گروه و جمعيت ايجاد ناامنی کنند، بسيار سنگين است...
«آن ها فکر نکنند که می توانند مرتب در لفافه اعتراض به انتخابات، اقدامات مجرمانه خود را صورت دهند. اتهامات سران فتنه بيش از آن چه که فکر می کنند سنگين است و زمانی که ادعانامه ما در اين زمينه صادر شد، خواهند فهميد...
«برای فتنه گران، اتمام حجت شده است... شرط نظام، محاکمه فتنه گران است. آن ها فرصت داشتند تا بدانند که در نظام اسلامی چنين فضايی وجود ندارد که توطئه کنند و بعد طلبکار باشند.
«يقين دارم مردمی که حماسه ۹ دی را آفريدند و حجت را بر فتنه گران تمام کردند، دستگاه قضايی را در گام بعدی که اقدام عليه فتنه گران و مبارزه عليه اشرار و متجاوزين به حقوق مردم است ياری خواهند کرد.» (۱)

در اين ميان، حاج منصور ارضی، پدرخوانده ی مافيای مداحان در سرزمين تحت حاکميت کفن دزدان، و از مقربان بارگاه اهريمن جماران، و نوحه خوان مراسم او، بازهم ـ و اين بار، گستاخ تر از هميشه ـ در سالگرد مراسم ۹ دی، عربده می کشد و خواهان اين می شود که «سران فتنه» را به دست او و اوباش او بدهند تا اين ها آن ها را اعدام (!) کنند:
«پريشب اين اقليت مجلس با سران فتنه در جماران جلسه گذاشتند و گفتند شرط ما برای حضور اين است که شروطی که فلانی [منظورش رفسنجانی است] در نماز جمعه مطرح کرده است، عملی شود ما آن را قبول داريم... در اين شرايط قوه قضائيه چه می خواهد بکند؟ اگر واقعا کار اين ها (سران فتنه) تمام است آنها را به ما بدهيد، ما اعدام کنيم. چرا دست روی دست گذاشتيد؟ مدرک می خواهيد؟ اين جلسات اينها با سفير انگليس مدرک نيست؟
«حرف ما با سران قوا است، شما بيدار شويد... شما سعی کنيد گرفتار شيطان نشويد. ما امروز خواهش می کنيم اما بعدا جور ديگری خواهيم گفت. آقا می گويد و آنها طفره می روند و آن را وتو می کنند.»
(معلوم شد که «آقا» خواهان چيست؛ هرچند معلوم نشد که چه کسانی، و چرا «طفره می روند و آن را وتو می کنند».)
لاشخوار لومپن هرزه دهان نامبرده، پيش از اين نيز بار ها از اين گونه شکر ها فراوان خورده است. اين گونه شکر خوردن ها ديابت نمی آورد. بلکه پول می آورد، و (به قول امروزی ها) قدرت «رانت و رانت خواری» را تقويت می کند، و نرخ نوحه خوانی و تعداد دعوت به مراسم را زيادتر می سازد.
و اين همه، تا روز موعود. روزی که در چند قدمی است، و خواهد آمد. با مسالمت، يا بی مسالمت. با حرکت های مدنی، يا با قهر انقلابی. «قهر» نه از نوع آوانتوريسم بعد از سی خرداد و مابقی قضايا البته.

کمی بيش از يک سال پيش، به گزارش «رجا نيوز»، سايت مرتبط با چماقداران، همين موجود، در مراسم روز عرفه، گفته بود:
«عوامل اصلی، يعنی آن ۳ نفر آزاد هستند و کسی کاری به آن ها ندارد، [و] به فتنه انگيزی های خود ادامه می دهند... هنوز وصيت نامه سياسی امام خمينی منسوخ نشده است. در صورت مسامحه مسئولين در برخورد با عوامل اصلی، مردم خود به بند ميم وصيت نامه عمل خواهند کرد.» يعنی «سران فتنه» را خواهند کشت. به صورت خودسر. در اجرای بند «ميم» وصيت نامه ی خمينی. (۱)

در اين چند روزه، می خواستم که چيزی در همين موارد بنويسم، ولی تنبلی کردم و از ياد بردم که گفته اند:
«از امروز، کاری به فردا ممان».
تا اين که امروز، ديدم که اينان ساز ديگری نيز سر کرده اند:
اين بار، دست اندازی به حريم زهرا رهنورد.
بانويی که نه در گذشته، همچون آن دو سر ديگر «فتنه»، يعنی موسوی و کروبی، مصدر مسئوليتی حکومتی بوده است، و نه امروز، در بيان چپ ترين مواضع «اصلاح طلبان و اصلاح طلبی» (و طبعاً نه انقلاب گرايان و انقلاب گرايی) کوچک ترين پروايی به خود راه می دهد.
که اصل اعدام را در قلب حاکميت سالوسان دين فروش، به چالش می گيرد، و از سوی حسين شريعتمداری ها و جهان نيوز ها، به همين «جرم»، مرتد شناخته می شود.
که در سوگ شهيدان دگرانديشی چون شيرين علم هويی و فرزاد کمانگر و دو مبارز ديگر کرد و آن شهيد ديگر که با آن چهار تن اعدام شد ـ و در ارتباط با «جنبش سبز» هم نبودند ـ مرثيه می نويسد و به مادرانشان و خانواده هاشان تسليت می گويد و اطمينان می دهد که خون فرزندان آن ها به ثمر خواهد نشست:
«من، زهرا رهنورد، به عنوان عضو کوچکی از ملت، در اينجا به تمام مادران داغدار و زنانی که فرزندان و شوهرانشان اعدام شده اند، يا در کف خيابان ها به دست مزدوران کشته شده اند پيام می فرستم: ای زنان دلير و شجاع، در اين غم و اندوه عظيم، در کنار شما هستم و بدانيد که اين خون ها به بار می نشيند و پاداش هزينه سنگين داغ جوانان، صبح آزادی و دموکراسی خواهد بود.»
که در مورد قتل عام سال ۱۳۶۷ تصريح می کند که آن قتل عام، «لکه‌های سياهی است که به آب زمزم و کوثر سفيد نتوان کرد».
و که در همين تازه ترين گفتگوی تلويزيونی اش، ضمن آن که «اصلاح طلب» بودن (يعنی: نه انقلاب گرا بودن) خود را پنهان نمی کند، می پذيرد ـ بی اخم و تخم و حتی نگرانی ـ که ادامه ی کار می تواند انقلاب باشد. و اين موضع او مرا به ياد سخنان تاريخی مهندس بازرگان در دادگاه شاهنشاهی می اندازد که:
ـ ما آخرين کسانی هستيم که به زبان قانون اساسی و مسالمت با شما سخن می گوييم. از اين پس، ديگران به زبانی ديگر با شما سخن خواهند گفت. (نقل به مضمون)
و گفتند. از آن پس، ديگران به زبانی ديگر با آنان سخن گفتند. (نقل طابق النّعل بالنّعل)

به گزارش سحام نيوز (سايت بسيار نزديک به مهدی کروبی، يکی ديگر از «سران فتنه»)، بخشی از نمايندگان مجلس که خود را «فراکسيون زنان مجلس» می نامند، نامه يی به قوه ی قضاييه، نوشته اند مبنی بر درخواست محاکمه ی زهرا رهنورد.
تنی چند از اينان به همراهی همپالکی هاشان، در اين زمينه، با «باشگاه خبرنگاران»، گفتگو کرده اند. به قول امام راحل (ره = رفته همانجا) باشگاه هم باشگاه های صدر «اسلام» به روايت آن حضرت؛ و خبرنگاران هم ايضاً خبرنگاران صدر «اسلام»، باز هم به روايت او که اگر در «صدر اسلام» می زيست، گردنش را با يکی از شمشير های همان صدر اسلام می زدند که ای نابکار! آنچه تو با ما کردی، شيطان رجيم هم نمی توانست بکند.

طيبه صفايی، «نماينده» ی تهران، ری، شميرانات و اسلامشهر در «مجلس شورای اسلامی»:
«رهنورد با اظهارات خود سعی دارد خود را از انزوا بيرون آورد. چرا که وی به دليل مواضع ضد نظامش، از سوی جامعه اسلامی به خصوص زنان، مطرود شده است و فقط حمايت منافقين را دارد.»
منظورش از «منافقين» البته همان مجاهدين خلق است که شبانه روزی بيست و پنج ساعت، چه مستقيماً و چه از طريق افراد وابسته ی پيدا و پنهان به خود، زهرا رهنورد را مورد انواع تهمت ها و انواع اهانت های گاه به شدت زشت و لومپنی قرار می دهند، و ظاهراً او را بيش از و پيش از موسوی و کروبی، و البته بيش از و پيش از خامنه ای، «تضاد اصلی» می پندارند. درست بر عکس خودش. و بر عکس موسوی. و بر عکس کروبی. که اين سه، هرگز دنيا را آنچنان کوچک نمی بينند که در آن، کسی جای کسی را تنگ کند... بگذريم و بگذاريم... يا بگذاريم و بگذريم...

عشرت شايق، عضو جمعيت مرکزی ايثارگران:
«فراکسيون زنان در واکنش به توهين های رهنورد به بنيانگذار انقلاب اسلامی و آرمان های ايشان خواستار محاکمه وی، از قوه قضاييه به عنوان يکی از سران فتنه می باشد... دستگاه قضايی در طول يک سال گذشته به سران فتنه مهلت زيادی داد تا رفتارهای ضد انقلابی خود را جبران نمايند ولی آنها نه تنها متنبه نشدند بلکه با مرور زمان ارتباطات فراوان خود با گروه های تروريستی و ضد انقلابی را آشکار نمودند... محاکمه زهرا رهنورد کف خواسته های جامعه زنان کشور است»
بيچاره، يک «کف خواسته ها» شنيده است؛ اما نمی داند هر کفی کف نيست و هر خواسته يی هم خواسته نيست. و به قول مولوی:
هرچه آدم می کند، بوزينه هم
آن کند کآدم کند، بی بيش و کم

او گمان دارد که «من کردم چو او»
فرق را کِی داند آن اِستيزه خو؟
 
(راستی اخيراً محمد خاتمی که نمی دانم بگويم خدا چه کارش کند، و می ترسم بالاخره کاری دست جنبش بدهد، «کف خواسته های» خود را در مورد شرکت در «انتخابات» چند ماه آينده اعلام کرده است و کسی هم نيست به او بگويد که کار از کف که سهل است، از سقف هم گذشته است.)
 
عشرت شايق، همچنين با اطمينان «غيبی» (از عالم نهان در پس پرده، و نه از عالم غيب) خبر می دهد که:
« قوه قضاييه با اتخاذ تدبيری مناسب، آنها را محاکمه خواهد کرد و با قدرت فراوان با آنها برخورد می نمايد.»
و مبتذل تر از همه، اين که اضافه می کند:
«زهرا رهنورد در حال حاضر با مريم رجوی و گروهک های تروريستی همراهی دارد و اين قضيه به جرم های فراوان وی می افزايد»!
اتهام ناروا و ابلهانه تر از ابلهانه يی که از فرط «لا یَتَچَسبَک» بودن، ظاهراً فقط به قصد خشک و خالی پرونده سازی عليه زهرا رهنورد بيان نشده است؛ و ای بسا قصد از آن، واداشتن اين بانو به موضع گيری شديد و غير اصولی عليه کل مجاهدين نيز باشد. و طبعاً او نبايد در چنين تله يی بيافتد. چرا که اولاً: مجاهدين، فقط مسعودِ جانِ جانان و مريم مهر تابان و چند تن از نزديکان و برگزيدگان خاص الخاص اين دو ، و يا خط و خطوط رهبری اين تشکيلات نيست، و از زوايای متفاوت، ماجرا شکل های ديگری دارد و در دستگاهی ديگر بايد بررسی و نقد شود. و ثانياً: چنان عملی، حالت تدافعی خواهد داشت. تدافع در برابر چه کسانی؟ قاتلان ندا ها و سهراب ها و ترانه ها و اشکان ها؟ و اخيراً هم علی صارمی ها؟

مريم بهروزی، دبير کل جامعه ی اسلامی:
«رهنورد از ابتدا نيز انقلاب اسلامی و ولايت فقيه را قبول نداشته و همواره دارای مواضع انحرافی بوده. لذا وی يکی از سران فتنه محسوب می شود.
«رهنورد خود از سران فتنه بوده و از ابتدای انقلاب اسلامی، ولايت فقيه را قبول نداشته و هيچگاه پشتيبان انقلاب نبوده است و همواره مواضع انحرافی و غير انقلابی داشته است.»
نقاط قوت زهرا رهنورد را، طرف، نقاط ضعف او نشان می دهد!
و جفنگيات مسطور عليامخدرات و همگنانشان هفتاد من کاغذ می شود...
 فکر می کنم که اين شعر، مال خودم بوده است، اما چون سی و هفت هشت سالی از آن در ذهن من می گذرد، و حافظه ام نمی تواند به من اطمينان بدهد، يک «به قول شاعر» می گويم و خودم را راحت می کنم که:
چشمم بر اين سطور مسخره می لغزد
و واژه ها، همه، معنای واحدی دارند.
(الی آخر)

بچه های «جنبش سبز»، شعار قشنگی ساخته اند که می گويد:
«امنيت رهنورد، امنيت کروبی، امنيت موسوی ـ اين، خط قرمز ماست!»
و «خط قرمز»، يعنی خطی که اگر از آن عبور کرديد، ديگر ما می دانيم و شما.
اما من، نه فقط از اين بچه ها، بلکه از خود آن سه تن، و قبل از آن، از خود ما می پرسم که آيا آماده ی وقوع حادثه هستند و هستيم يا نه.
طبعاً اگر از «خط قرمز» بودن امنيت «همراهان جنبش» ـ به تعبير درست و صادقانه ی خود اين سه تن ـ سخن به ميان می آيد، اين، نه به خاطر رنگين تر دانستن خون اين ها از ديگر افراد جنبش است؛ بلکه سخن، از ورود حکومت، به يک فاز کيفی نوين است.
و اين فاز کيفی نوين، الزامات نوين می طلبد. خود را برای اين الزامات، آماده کنيم. چگونه؟ همه بايد پاسخ های مناسب اين «چگونه» را به «خرد جمعی» ارائه دهيم، و در خرد جمعی، به بحث و گفتگو بگذاريم، و در خرد جمعی بيابيم، و از خرد جمعی، تحويل بگيريم.
۱۲ دی ۱۳۸۹
 
توضيحات:
 ۱ ـ به تهديد های جداگانه و جدی «دادستان کل کشور»، محسنی اژه ای تيزدندان، پيش تر از اين، در مقاله يی جداگانه پرداخته ام با عنوان «بزن، وگرنه می زنندت موسوی!» (در حاشيه ی بيانيه ی موسوی به مناسبت روز دانشجو، و تهديد او به دستگيری توسط گماشته ی خامنه ای):
www.ghoghnoos.org/ak/kb/bez.html
در باره ی حاج منصور ارضی، و مافيای مداحان، از جمله:
 در حاشيه ی دو خبر مهم ولی کم سر و صدا
www.ghoghnoos.org/ak/kb/do-k.html
و نيز:
جنبش اگر به بهانه ی تهديد جنگ، عقب نشينی کند کارش تمام است
www.ghoghnoos.org/ak/kb/j-ft.html
ضمناً:
آن کس که به امکانِ واقعيت بخشيدن به حقيقت های هنوز ناموجود، ايمان دارد، از آن اندازه اعتماد به نفس برخوردار هست که سرش را بر سنگ واقعيت های فعلاً موجود نکوبد؛ و آن کس که سرش را بر سنگ واقعيت های فعلاً موجود می کوبد، پيشاپيش پذيرفته است که يا اصلاًحقيقتی که بايد از واقعيت به سوی آن حرکت کرد وجود ندارد، و يا او خود، ناتوان تر از آن است که از ترس واقعيت، راهی به جز پناه بردن به دنيای اوهام پر خلسه ی خويش برايش باقی مانده باشد. سرفرو برده در پوستين گرم و زيبا اما وارونه به تن کرده ی انقلاب!
براندازی، که جای خود دارد؛ و در بی خردی انسان، همين بس که براندازی را معادل انقلاب قرار دهد.
گردو البته چندان هم گرد نيست. اما اگر بپذيريم که گردو گرد است هم باز همچنان همان حکايت ديرين، باقی است که:
هر گردی گردو نيست!

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول