بخش های ديگر
 
 
صفحه ی اول
 
fl 
 
پرسش و پاسخ های لوموند درباره ی گزارش اخير «اطلاعات ملی آمريکا»
 
محمد علی اصفهانی
 

۱۶ آذر ۱۳۸۶

انتشار گزارش غير منتظره ی ۱۶ سازمان اطلاعاتی اصلی آمريکا، از جمله سيا، در مورد برنامه ی هسته يی ايران، پرسش های بسياری را مطرح کرده است. پرسش هايی که طبعاً پاسخ هاشان به زاويه ی ديد، و به ديدگاه پاسخ دهندگان بستگی دارد.
در اين ميان، Sylvain Cypel ، سيلوَن سيپل، نويسنده و کارشناس فرانسوی مسائل خاورميانه، و از سردبيران روزنامه ی لوموند که در حال حاضر در نيويورک به سر می برد، در شماره ی ششم دسامبر اين روزنامه، به صورتی جمع و جور و بيشتر دارای جنبه ی خبری و نه تحليلی، تعدادی از اين پرسش ها را همراه با پاسخ هايی به آن ها در کنار هم گذاشته است.
فکر کردم که فارسی شده ی مقاله ی او که با زبانی ساده و روان نوشته شده است، بتواند برای همه ی ما مفيد باشد.
مخصوصاً به دليل خبری بودن و نه تحليلی بودنش. يعنی دعوت به تأمل و کمک به شناخت مستقل تر چند و چون ماجرا.

اما حتماً بايد پيش از آن، به اختصار تمام، چند نکته را که پرداختن به هر کدام آن ها مطلبی جداگانه می طلبد، به خود يادآوری کنيم:

٭ آنچه در اين روز ها می گذرد، محصول کشمکشی است در آمريکا ميان جنگ طلبان مطلقاً عقل باخته يی که به طور خاص به وسيله ی ديک چينی و خود جرج بوش و لابی های اسراييل نمايندگی می شوند، با بخش های ديگری از حاکميت آمريکا چه در ميان «دموکرات» ها و چه در ميان «جمهوری خواهان» (جمهوری خواهان محافظه کار و يا نو محافظه کار).
تيتر مقاله ی پنجم دسامبر  Robert Kagan  که يکی از چهره های سرشناس نومحافظه کار است در «واشنگن پست» خود بسيار گوياست:
«زمان گفتگو با ايران فرا رسيده است»!

٭ نهايت ساده نگری خواهد بود اگر خطر تجاوز نظامی به ايران را تمام شده تلقی کنيم. و در نتيجه: نهايت بی خردی خواهد بود اگر اندک خللی در اراده ی ما به هماهنگ و متشکل شدن و با هوشياری کامل و بدون پلک برهم زدن، به مقابله با خطر جنگ برخاستن به وجود آيد؛ و زمانی دوباره به خود آييم که بمب های آمريکايی و اسراييلی ايران را ويران کرده اند.
نه اسراييل که هدفش انهدام تأسيسات اتمی ايران حتی به قيمت انهدام ايران است، دست روی دست گذاشته است؛ و نه چينی و بوش؛ و نه مستخدمين بومی اينان که تمام بود و نبود خود را با بمباران ايران، و بعد از ويران شدن آن، ورود به مرحله ی جنگ زمينی، تحت فرماندهی آمريکا گره زده اند.
هنوز راه های زيادی پيش روی دشمنان خارجی ايران و به خدمت گرفته شدگانشان قرار دارد:
ـ «کشف» يک مرکز مخفی اتمی جديد مثلاً.
ـ يا «اثبات» اين که هر چه در عراق و فلسطين و لبنان می گذرد، نه به خاطر تجاوز آمريکا و اسراييل و قتل عام مردم بی پناه اين سرزمين هاست؛ بلکه به خاطر سلاح ها و بمب های ميليونی ساخت ايران است... و برای ايجاد امنيت سربازان آمريکايی در عراق، و برای استقرار امنيت اسراييل در لبنان و حوالی آن، و برای رفع شر «تروريست های بنيادگرای حماس» در اسراييل اشغالی بايد مردم ايران را و راه ها و پل ها و بيمارستان ها و مهد کودک ها و جاده ها و  صنايع و تأسيسات کليدی و کوچه و خيابان ايران را بمباران کرد... حکومت ايران، به وسيله ی مزدورانش فلسطين را دو تکه کرده است؛ و محمود عباس صلح طلب و شريف هم که خواهان ذبح جنايتکاران حماس در پيش پای اهود اولمرتِ همچون خود او صلح طلب و شريف است و از همين رو اسراييل را تشويق می کند که يک ميليون و نيم فلسطينی را در نوار غزه از فقر و بی غذايی و بيکاری و بيماری، و با قطع آب و برق و مواد اوليه ی غذايی، و با بمباران و خمپاره باران،  و قتل عام و قتل خاص، زجر کش کند، بر اين امر گواهی می دهد.
ـ حمله ی «پيشگيرانه» ی اسراييل، مثلاً. و در پی دريافت  يا عدم دريافت پاسخ از سوی ايران، ورود آمريکا به جنگ برای دفاع از دوست و متحد خود. آنگونه که قبلاً نيز در سناريو هايی، از جمله سناريوهايی با کارگردانی ديک چينی، پيش بينی شده بود.
ـ کشف طرح يک «يازده سپتامبر» ديگر که اين بار در ايران برنامه ريزی و آماده سازی شده است.
و الخ...

٭ در هرصورت، و به هر دليل، و به هر شکل، و به هر انگيزه، و به هر وسيله، اگر خطر حمله ی نظامی دشمن خارجی به ايران بر طرف شود، آن که زيان خواهد ديد، فقط و فقط دشمن داخلی مردم ايران، يعنی حکومت جانيان اصولگرا و غير اصولگرا و «مدره» و غير مدره و «اصلاح طلب» و غير اصلاح طلب و «پراگماتيست» و غير پراگماتيست ايران است و بس. (و البته متحدان «ايرانی» دشمن خارجی نيز).

٭ فقط، کسانی که به نيروی توده ها باور ندارند، و راه نجات را در بيرون توده ها و از بالای سر آن ها می جويند، هستند که در نگرفتن جنگ با ايران را معادل دادن وقت اضافی به ملايان می دانند؛ و نگرانند که مخالفان جنگ، می خواهند وقت اضافی برای «رژيم» بخرند و به بقای آن کمک کتتد.
اين ها چه خود بدانند (و بخشيشان خود می دانند و به همين دليل درپی دشمن خارجی روان و دوانند) و چه خود ندانند (و بخشيشان چنيند) در واقع امر، از ملايان می ترسند و خود را در برابر اين مفلوکان پا به گور، عاجز و ناتوان می بينند؛ و رجزخوانی های احتماليشان هم چيزی است برای فرار از ترس خود. همانطور که کودکان در کوچه های خلوت شب می کنند. و تا اينجای قضيه، حق دارند. اما حق ندارند که ارزيابی خودشان از خودشان را به مردم نيز تعميم دهند.
در معادلات اينان، مردم نقشی ندارند. مردمی که در همين چند سال اخير، اگر در تنور بحران ساختگی اتمی از سوی دو رقيب پياده و سواره دميده نشده بود، دمار از روزگار آخوند در آورده بودند. و در خواهند آورد...

٭ تضاد هارا  اصلی و فرعی کردن، در ذات خود، حرف درستی است. اما در يک ارگان زنده ، مثلاً جامعه ی امروز جهانی (که ايران هم يک جزء ارگانيک و زنده ی آن است) نمی توان يک خط کش در دست گرفت و با نگاهی هندسی (و يا حد اکثر: مکانيکی) بين تضاد ها خطوط صاف مستقيم يا شکسته کشيد...

به هر حال:
نه مقدمه جای ذی المقدمه را گرفت؛ و نه ذی المقدمه جای مقدمه را. مقدمه و ذی المقدمه، گاهی يک کل واحدند!
محمد علی اصفهانی
شانزدهم آذر ۱۳۸۶

ـ ايران، خطرناک بود. ايران، خطرناک است. و ايران، خطرناک خواهد بود در صورتی که از دانش لازم برای توليد بمب اتمی برخوردار باشد.
يک روز بعد از اعلام عمومی گزارش «اطلاعات ملی» که ۱۶ سازمان اصلی جاسوسی آمريکا را در بر می گيرد، جرج بوش در روز سه شنبه چهارم دسامبر اين سخنان را بر زبان راند.

در گزارش اين ۱۶ سازمان جاسوسی، ارزيابی شده است که تهران «در پاييز سال ۲۰۰۳ ميلادی، برنامه ی توليد سلاح اتمی خود را متوقف کرده است.»
انتشار اين گزارش، پرسش های چندی را در پيش روی ما می گذارد:

پرسش اول:
نا چه اندازه می توان به اين گزارش اعتماد کرد؟

پاسخ به پرسش اول:

اين گزارش «از ضريب اطمينان بالايی برخوردار است». تهيه کنندگان گزارش، اينچنين پاسخ می دهند. و در زبان دستگاه های اطلاعاتی، اين، يک ترم قوی است. اگرچه اسراييلی ها اين پاسخ را به چالش بطلبند.
اگر اين گزارش، معتبر است، پس تکليف گزارش ديگری که «اطلاعات ملی» در سال ۲۰۰۵ ميلادی منتشر کرده بود و در آن ارزيابی کرده بود که ايران برنامه ی توليد سلاح اتمی را پيگيری می کند چه می شود؟
آيا «اطلاعات ملی آمريکا» اشتباه کرده بود؟ و يا اشتباه نکرده بود بلکه تحت فشار قرار گرفته بود که آنچه را مقامات عاليرتبه می خواستند، با وجود نادرست بودن آن، به عنوان نتيجه ی تحقيقات خود اعلام کند؟

پرسش دوم:

چرا گزارش امسال، با اين نتيجه گيری که می بينيم، به صورت عمومی منتشر شد؟

پاسخ به پرسش دوّم:

نزاعی سخت، ديک چينی [معاون جنگ افروز بوش] و رابرت گيتس، وزير دفاع آمريکا را رو در روی هم قرار داده است. (۱)
Harry Reid ، هری ريد، رييس فراکسيون حزب دموکرات در سنا [فراکسيون غالب] به عنوان يک وزنه ی سنگين، در انتشار عمومی اين گزارش نقش عمده يی ايفا کرد:
او کاخ سفيد را تهديد کرد که در صورتی که بخواهد مانع انتشار عمومی اين گزارش شود، اين گزارش به طريقی از طرق، منتشر خواهد شد؛ و آن وقت، جرج بوش بايد بهای بی اندازه سنگينی بپردازد.
همچنين، بنا به گفته ی يک کارشناس، دستگاه اطلاعاتی آمريکا که در ماجرای صحنه سازی و شايعه پراکنی مربوط به وجود جنگ افزار های موهوم کشتار و تخريب جمعی نامتعارف در عراق عصر صدام، آبروی خودش را باخته بود، اين بار برای اجتناب از آبروباختگی مجدد، بر انتشار گزارش اخير مربوط به ايران پافشاری کرد.

پرسش سوم:

آيا تهديدِ افزون کردن مجازات ها عليه ايران کمتر شده است؟

پاسخ به پرسش سوم:

«اطلاعات ملی» توصيه می کند که بايد اين مجازات ها را سخت تر کرد. اما کاخ سفيد در روز سه شنبه [۴ دسامبر، يک روز بعد از انتشار گزارش] هراس خود را از احتمال عدم پذيرش چنين توصيه يی و «تأثير منفی» گزارش «اطلاعات ملی» بر جامعه ی جهانی ابراز داشت.
ناظران سياسی نيز معتقدند که با اين گزارش، ضرورت فوريت داشتن تشديد مجازات ها عليه ايران رنگ باخته است.

پرسش چهارم:

آيا ديگر، گزينه ی نظامی عليه ايران مطرح نخواهد بود؟

پاسخ به به پرسش چهارم:

«اين گزارش، هيچ چيزی را عوض نمی کند». جرج بوش، در همين سه شنبه، چنين گفت. و افزود:
«يک ديپلماسی کارآ، ديپلماسی يی است که در آن، راه برای همه گزينه ها باز باشد».
Barbara Bodine ، باربارا بادين، ديپلمات، و هماهمگ کننده ی سابق ديپلماسی آمريکا در بغداد در سال ۲۰۰۳ ميلادی، اما، اينچنين می گويد:
«از اين پس، دستگاه بوش، ديگر بهانه يی برای حمله ی نظامی به ايران نخواهد داشت. او نمی تواند بدون موافقت کنگره ـ که پيشنهاد او برای حمله به ايران را رد خواهد کرد ـ به چنين کاری دست يازد.»

پرسش پنجم:

آيا يک تغيير استراتزی در برخورد با ايران در کار است؟

پاسخ به پرسش پنجم:

بسياری از تحليلگران آمريکايی، اينطور می انديشند. آن ها تحليل خود را چنين توضيح می دهند:
اين گزارش، سمت و سويی به منطق عقل دارد؛ و در همان حالی که فشار بر ايران را پيشنهاد می کند، به ايران اين امکان را می دهد که «به اهداف خود در زمينه ی احساس امنيت و نيز حفظ پرستيز خود در منطقه دست يابد» بدون آن که به بمب اتمی متوسل شود.
ديگر از اين پس، صحبت از به زانو درآوردن ايران نيست؛ بلکه صحبت از پيوندی است ميان تنبيهات ، و امکان گشايش روابط به صورتی که ايران از اين که آمريکا می خواهد او را از پای در آورد نگرانی يی نداشته باشد.

از نظر «باربارا بادين» [که در بالا به او و سِمَتش اشاره شد]:
«به همان اندازه که اعمال فشار بر ايران می تواند ضروری باشد، ورود به گفتگو با تهران نيز ضروری است».
علاوه بر او، سناتور جمهوريخواه، Chuck Hagel ، چاک هاجل، نيز مقامات آمريکايی را به گفتگوی مستقيم با تهران، فرا می خواند.

پرسش ششم:

جرج بوش، چه وقت از تحليل اخير «اطلاعات ملی» مطلع شده بود؟

پاسخ به پرسش ششم:

اين پرسش، برای اعتبار بوش پرسشی حياتی است.
او در سپتامبر امسال از تهديدی به نام «هولوکاست اتمی» در رابطه با ايران حرف زد؛ و بعد از آن هم در ۱۷ اکتبر، سخن از «جنگ جهانی سوم» به ميان آورد. آيا او در موقعی که اين چيز هارا می گفت، در جريان تحليل اخير «اطلاعات ملی» قرار داشت يا نه؟
مطابق روزنامه ی واشنگتن پست، Mike McConnell ، مايک مک کانل، مدير «اطلاعات ملی»، در ماه اوت، جرج بوش را در جريان «اطلاعاتی جديد» (از جمله  به دست آمده از طريق شنود تلفنی مقامات بالای حکومت ايران) قرار داده بود؛ و به او گفته بود که اين اطلاعات، نگاه به برنامه ی اتمی ايران را ديگرگون می کند.
جرج بوش اما اينطور پاسخ می دهد:
« او خودِ اين اطلاعات را به من نداد؛ [و به من گفت که] برای تحليل اين اطلاعات، زمان، لازم است».

آنطور که رسماً گفته می شود، آقايان بوش و چينی در ۲۸ نوامبر در جريان تحليل اين اطلاعات قرار گرفته اند. اما مقامات موثق عاليرتبه يی که نخواسته اند نامشان فاش شود، تأکيد می کنند که هم بوش و هم چينی، هر دو، «در اين چند هفته ی اخير» از موضوع اطلاع داشته اند.
«در اين چند هفته ی اخير» يعنی چه؟ بيشتر و يا کمتر از شش هفته؟ يعنی: فاصله ی ميان ۱۱ اکتبر که جرج بوش از «جنگ جهانی سوم» حرف زد تا ۲۸ نوامبر؟ يا کمتر؟
اين برای آقای بوش، سئوالی است وخيم و سرنوشت ساز!
-------------------------------
 ۱ ـ در مجمعی از روزنامه نگاران فرانسوی، همين چندی پيش، سيمور هرش، به آنان اطّلاع داد که تصميم حمله به ايران، پيشاپيش اتّخاذ شده است؛ و در اين امر، حرف آخر را ديک چينی، معاون جنگ طلب بوش می زند؛ و رابرت گيتس، وزير دفاع آمريکا، که از عواقب شوم حمله ی نظامی به ايران آگاه است، به زودی استعفا خواهد داد.
عطوان، سردبير «القدس العربی» در مقاله ی:
به اين ۹ دليل، بوش می خواهد به ايران حمله کند
ترجمه ی فارسی:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar05/noh-dalil.html

 
بخش های ديگر
 
 
صفحه ی اول
 
fl