۱۸ خرداد ۱۳۹۶
۸ ژوئن ۲۰۱۷
درست هنگامی که همه نگاهها نه تنها در ايران، بلکه در سراسر
جهان به حملات روز چهارشنبه به آرامگاه آيت الله خمينی و مجلس
شورای اسلامی بود و موج پيامهای رهبران بسياری از کشورها در
محکوميت حملات و همدردی با بازماندگان جان باختگان به سوی حسن
روحانی سرازير، آيت الله علی خامنهای در اظهار نظری که به
دليل صراحت، کم سابقه است، به پيروان خود دستور داد هرطور که
می خواهند و هر زمان که می خواهند به دولت حمله کنند.
آيت الله خامنهای، در اظهار نظری کوتاه و نيم دقيقهای، حتی
بدون آنکه با مجروحان و خانواده های جان باختگان حملات روز
چهارشنبه تهران ابراز همدردی کند، اين حملات را ترقهبازی
خواند و در عوض بدون هيچ پردهپوشی، دولت حسن روحانی و شخص او
را هدف تندترين حملات خود قرار داد.
آيت الله خامنهای، ابتدا به اظهارات حسن روحانی در باره سند
۲۰۳۰ يونسکو واکنش نشان داد و حرفهای او را به کلی رد کرد.
آقای روحانی با انتقاد از حملاتی که پس از سخنان آيت الله
خامنهای در باره اين سند متوجه او شده بود، دليل موضعگيری
منفی رهبر جمهوری اسلامی را گزارشهای نادرستی خواند که به او
داده می شود.
اما آيت الله خامنهای با رد اين موضوع تاکيد کرد: «آنهايی که
خيال می کنند ما گزارش درست نگرفتهايم؛ نه، گزارشهای ما
گزارشهای درستی است. حرف من اين است که نظام آموزشی کشور
نبايد بيرون کشور نوشته بشود.»
او در حمله به حسن روحانی، کمتر از يک ماه پس از پيروزی او در
انتخابات رياست جمهوری، به طرفداران خود دلداری داد و گفت آنها
نبايد نااميد شوند: «اينکه حالا يک جايی ما گفتيم [ولي] نشد،
در يک جايی فلان مقصود را داشتيم [ولی] تحقّق پيدا نکرد؛
مطلقاً بايستی اجازه ندهيد که يأس و نااميدی بر شما غالب
بشود.»
آتش به اختيار
آيت الله خامنهای سپس با تاکيد بر اينکه موانعی بر سر راه
رسيدن به اهداف مورد نظر وجود دارد، به طرفداران خود توصيه کرد
که به دنبال راه حال باشند: «يک بخش ديگر از واقعيات اين است
که شما وقتی آرمانگرا هستيد و می خواهيد به سمت اين آرمان
حرکت بکنيد، بايد توجّه داشته باشيد که اينجوری نيست که انسان
با معجزه خودش را به آرمان بتواند برساند؛ نه، مشکلاتی وجود
دارد، موانعی وجود دارد؛ لابهلای اين موانع بايد راه را پيدا
کرد.»
با اين حال، به نظر می رسد که آيت الله خامنهای چندان هم
منتظر يافتن اين «راه»از سوی مخاطبانش نشد و در توصيه ای که
بيشتر به اعلام جنگ عليه دولت شبيه است، گفت: «اينجا فرمانده
دستورِ آتشبهاختيار می دهد. خب شما افسرهای جنگ نرميد ـ قرار
شد شما افسران جوان جنگ نرم باشيد ـ آنجايی که احساس می کنيد
دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی تواند درست مديريت کند، آنجا
آتشبهاختياريد؛ يعنی بايد خودتان تصميم بگيريد، فکر کنيد،
پيدا کنيد، حرکت کنيد، اقدام کنيد.»
آيت الله خامنهای البته جای ترديدی باقی نگذاشت که منظورش از
دستگاه مرکزی که دچار اختلال شده، چيزی جز دولت حسن روحانی
نيست و دستور او به عنوان مثال شامل قوه قضاييه، نهادهای تحت
نظر رهبر و نهادهای انتصابی نمیشود.
او با اشارهای صريح به تلاشهای حسن روحانی برای پخش دعای
ربنای محمدرضا شجريان از تلويزيون گفت: «گاهی اوقات انسان
احساس می کند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سياست و مانند
اينها دچار اختلالند، دچار تعطيلند... ناگهان می بينيد مثلاً
فرض کنيد اينکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود يا نشود، می
شود مسئلهی اصلی؛ نامهنگاری می کنند! پيدا است که اين دستگاه
اختلال پيدا کرده که مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخيص نمی
دهد و يک مسئله اصلاً بياعتبارِ بياهمّيت فرعی را بهعنوان
يک مسئله اصلی، درشت می کنند. وقتی اينجوری دستگاههای مرکزی
اختلال دارند، آنوقت اينجا جای همان آتشبهاختياری است که
عرض کردم.»
به اين ترتيب، در تصويری که آيت الله خامنهای تصويری ترسيم می
کند، عرصه مناسبات رهبر و رئيس جمهوری، آن هم تنها کمتر از يک
ماه پس از انتخابات، صحنه جنگی پايان نيافته است و اگر در
انتخابات نتيجه دلخواه به وجود نيامده و به گفته او، رابطه با
قرارگاه قطع شده، اکنون او به عنوان فرمانده به گردانهای تحت
مسئوليتش دستور آتش به اختيار می دهد.
چنين دستوری تنها می تواند برآمده از شکافی به ظاهر پرناشدنی
باشد که در يک سوی آن، آيت الله خامنهای و نهادهای عمدتا
غيرانتخابی تحت نظر او ايستادهاند و در سوی ديگرش حسن روحانی
و نهادهايی که برآمده از رای و صندوق رای هستند.
با اين همه، نبايد گمان برد که اين اختلاف که اکنون با به
کارگيری اصطلاحاتی نظامی مانند افسران آتش به اختيار، بيشتر به
دشمنی شبيه است، امری صرفا خصوصی و معطوف به فرد و در اينجا به
عنوان مثال حسن روحانی است. بن مايه و دليل اصلی اين اختلاف،
ناسازگاری دو نهاد ولايت فقيه و رياست جمهوری در همه ابعاد
حقوقی و حقيقی آن است.
آقای روحانی سال ها از مورد اعتمادترين چهرهها نزد آيت الله
خامنهای بود و طولانيتر از هر فرد ديگری در جمهوری اسلامی
نماينده او در شورای عالی امنيت ملی بوده است. او حتی چندی پيش
نيز گفت که با نامزدی آقای روحانی در انتخابات رياست جمهوری
سال ۱۳۷۶ نيز موافق بوده است. اما همين فرد، زمانی که با اتکا
به رای شهروندان به قدرت می رسد و مبنای مشروعيت قدرتش نه
احکام انتصابی ولی فقيه، بلکه آرای شهروندان می شود، به شکلی
خودکار در مقابل رهبر جمهوری اسلامی قرار می گيرد. اين سرنوشت
مشابه تمامی روسای جمهوری در جمهوری اسلامی بوده است، فارغ از
نزديکی و دوری آنان به رهبر وقت.
آيت الله خامنهای در سخنان روز چهارشنبه خود حتی نيازی نمی
بيند که پنهان کند «بعضی ها، از بچههای خوب و انقلابی» تعجب
می کنند که او چرا مدام می گويد در انتخابات شرکت کنيد و از
رهبر جمهوری اسلامی گلهمند می شوند که چرا مدام مردم را به
شرکت در انتخاباتی فرا می خواند که در همين نظام و برای همين
نظام برگزار می شود.
چنين نگاهی به انتخابات و تمايل به حتی مشارکت کمتر در
انتخابات در ميان «بچههای خوب و انقلابی»، پيامدهای روشنی
دارد که نپذيرفتن و يا گردن نگذاشتن به نظر و رای اکثريت تنها
جلوهای از آن است.
استفاده از نهادهای تحت کنترل و نيز گروههای فشار، که بسته به
زاويه ديد ناظر اسامی مختلفی داشته و دارند مانند نيروهای حزب
الله، ذوب شدگان در ولايت، لباس شخصيها يکی از اصليترين
ابزار آيت الله خامنهای در اين مقابله و منازعه حقيقي-حقوقی
بوده است.
با وجود چنين پيشينهای، هنوز صدور دستور آتش به اختيار شگفت
انگيز می نمايد.
تصور کنيم که آيت الله خامنهای نه رهبر جمهوری اسلامی، بلکه
رهبر اپوزيسيون برانداز و مخالفان دولت بود که هدفی جز سرنگونی
قدرت مستقر نداشت. در چنين موقعيت فرضی، آيا او می توانست
دستوری فراتر از اين به نيروهای تحت نظرش بدهد که آتش به
اختيار، هر کجا، هر زمان و هر طور که خواستند به حريف يعنی
دولتی که هنوز يک ماه از پيروزی اش با نزديک به ۲۴ ميليون رای
نمی گذرد، آتش بگشايند؟
برگرفته از بی بی سی
۸ خرداد ۱۳۹۶