۲۲ دی ۱۳۸۶
درک واقعيت ماجرای «حادثه» ی مرموزو پر از
تناقض گويی های هر دو طرف قضيه، که درست در آستانه ی سفر بوش به
خاورميانه، در تنگه ی هرمز اتفاق افتاد نياز به زمان دارد.
چند تن از تحليلگران سياسی معروف جهان، از جمله Stephen Lendman
در شيکاگو، که از همکاران و همراهان پروفسور ميشل شاسوداوسکی مدير
مرکز معرف Global Research است، و Alain Dreneau روزنامه نگار
فرانسوی، شباهت های خطرناکی را ميان اين حادثه و آنچه به عنوان
«حوادث خليج تانکِن» معروف شده است و در سال ۱۹۶۴ عامل تصعيد کيفی
جنگ آمريکا در ويتنام شد می بييند و نسبت به آن هشدار می دهند.
قدر مسلم اين است که:
٭ گزارش «اِن آی ئی» با هر انگيزه يی که منتشر شده باشد، تا حدود
زيادی ميز بازی مشترک جنگ افروزی بوش ـ چينی ـ اولمرت را به هم
ريخته است.
٭ در اليگارشی درب و داغان و بی در و پيکر حاکم بر ايران، بخش
هايی هستند که بنا به محاسبات خودشان، از درگيری نظامی با آمريکا
استقبال می کنند. در ميان اين بخش ها که الزاماً ماهيت و نيز هدف
واحدی ندارند، شايد بتوان جاسوسان رسمی يا غير رسمی آمريکا و اسراييل
را نيز پيدا کرد که طبعاً برنامه هايشان مستقيماً با اهداف آمريکا
و اسراييل و در جهت منافع خالص آن ها تنظيم می شود.
٭ در «اپوزيسيون ايرانی» نيز همه می دانيم که جريان و جريان هايی
هست و هستند که تمام اميدخود را به بمباران هوايی و موشکباران
دريايی، و بعد از آن نيز ورود به مرحله ی جنگ زمينی در ايرانِ
ويران شده بسته اند؛ و کوچکترين فرصتی را برای افروختن اين جنگ،
از دست نداده اند و نمی دهند. چه در توافق از پيش انجام گرفته
با جريان های جنگ طلب در آمريکا و اسراييل؛ و چه به طور سرخود
و به منظور قرار دادن همه ی طرف های قضيه در برابر عمل انجام شده.
٭ «نه اسراييل که هدفش انهدام تأسيسات اتمی ايران حتی به قيمت
انهدام ايران است، دست روی دست گذاشته است؛ و نه چينی و بوش؛ و
نه مستخدمين بومی اينان... هنوز راه های زيادی پيش روی دشمنان
خارجی ايران و به خدمت گرفته شدگانشان قرار دارد...» (۱)
در آنچه به مورد مشخص «حادثه» ی اخير در تنگه ی هرمز بر می گردد،
مقاله ی Alain Dreneau کامل تر از مقاله ی Stephen Lendman است.
از همين رو اين مقاله را برای فارسی کردن انتخاب کرده ام.
مقاله در شماره ی دهم ژانويه ی روزنامه ی Témoignages ارگان حزب
کمونيست «رئونيون» از سرزمين های ماوراء بحار فرانسه چاپ شده است.
اين روزنامه، بسيار قديمی است و از سال ۱۹۴۴ تا کنون به فعاليت
خود ادامه می دهد.
محمد علی اصفهانی
۲۲ دی ۱۳۸۶
در آستانه ی سفر بوش به خاورميانه، هم سخنگويان پنتاگون به جنب
و جوش افتادند؛ و هم گزارش های آژانس های خبری باريدن گرفتند.
و همه حامل يک سخن: «حوادث خطير در آب های تنگه ی هرمز!»
تيتر ها با يکديگر چندان تفاوتی ندارند:
ـ تنش جنگی، ميان آمريکا و ايران!
ـ ايران، نيروی دريايی آمريکا را به چالش می طلبد!
ـ ...
برای مثال، شماره ی هشتم ژانويه ی روزنامه ی ليبراسيون [روزنامه
ی صبح فرانسه، با تاندانس چپ در معنای وسيع کلمه] را بخوانيم:
ـ پنتاگون اعلام کرد که پنج کشتی ايرانی، متعلق به سپاه پاسداران،
در روز يکشنبه، سه کشتی جنگی آمريکا را در تنگه ی هرمز «تحريک»
کرده اند.
ـ کاخ سفيد که اين حادثه را بسيار جدی تلقی می کند، در مورد تکرار
هر نوع عملی از اين نوع، به ايران اخطار داده است.
ـ «ما، ايرانی ها را دعوت می کنيم که از چنين حرکات تحريک آميزی
که ممکن است به حادثه يی وخيم بيانجامد اجتناب کنند»
اين را يک سخنگوی پنتاگون در حالی که از «رفتار های نيانديشيده،
گستاخانه، و بالقوه خصمانه ی ايران» ياد می کرد اظهار داشت؛ و
گفت که پنج کشتی اکتشافی ايران در آب های بين المللی، «گرداگرد
ناو های جنگی آمريکا يی چرخيده اند»؛ و ايرانی ها تهديد کرده اند
که يکی از کشتی های آمريکايی را منفجر خواهند کرد.
دروغ و تحريف
اين «حادثه»، به صورتی ناگزير و غير قابل اجتناب، آدم را به ياد
حادثه هايی ديگر می اندازد. نه هر حادثه هايی. حادثه هايی که تاريخ
از آن ها با نام «حوادث خليج تانکِن» [خليجی در جنوب آسيا، در
شمال ويتنام ـ م] ياد می کند:
در ماه اوت ۱۹۶۴ توطئه يی و دسيسه يی
توانست زمينه ی دخالت وسيع آمريکا در جنگ ويتنام را فراهم
آورد.
اينيياسيو رامونه [مدير] و نويسنده ی لوموند ديپلماتيک، در
ژوئيه ی سال ۲۰۰۳ از آن ماجرا چنين ياد می کند:
دو ناوشکن آمريکايی اعلام کردند که در خليج «تانکِن» مورد حمله
ی اژدرافکن های ويتنام شمالی قرار گرفته اند.
بلافاصله، تلويزيون ها و مطبوعات آمريکايی، از اين حرف، يک
«موضوع ملی» ساختند. آن ها فرياد برآوردند که آمريکا مورد
تحقير قرار گرفته است. و خواستار آن شدند که آمريکا اين تحقير
شدگی را پاسخ دهد.
جانسون، رييس جمهوری وقت آمريکا، از اين موضوع دستاويزی ساخت
برای بمباران ويتنام شمالی.
او از کنگره خواست که قطعنامه يی را تصويب کند که به او اجازه
دهد تا ارتش آمريکا را در جنگ ويتنام کاملاً درگير و متعهد
کند.
و جنگ آمريکا در ويتنام، اينچنين بود که آغاز شد، و سرانجام
بعد از مدتی دراز با شکست آمريکا در سال ۱۹۷۵ به پايان رسيد.
بعد ها خود اعضای اکيپ های همان دو ناوشکن که آمريکا مدعی بود
که ويتنام شمالی به آن ها حمله کرده است، صريحاً به زبان خود
اقرار کردند که آن ماجرا کاملاً بی پايه و من درآوردی بوده
است.
از طرف ديگر، نوام چامسکی، پدر انديشه ی معترض در آمريکا که
سابقه ی تعلق بيش از نيم قرن به اين انديشه را دارد، در کتاب
خود با عنوان «ساختن افکار عمومی»، در باره ی اين مانيپولاسيون
تاريخی چنين می نويسد:
در ۳۰ و ۳۱ ژوئيه [۱۹۶۴] نيروی دريايی سايگون [نيروی دريايی
دولت دست نشانده ی آمريکا در ويتنام جنوبی] به جزاير کرانه ی
ويتنام شمالی حمله کردند. و اين تجاوز، اعتراض فوری و رسمی
ويتنام شمالی در نزد «کميسيون بين المللی کنترل» را همراه
داشت.
ناوشکن آمريکايی «ماداکس» در حال جاسوسی الکترونيک، در روز دوم
ماه اوت وارد محوطه ی دوازده مايلی يی شد که ويتنام شمالی آن
را جزء آب های سرزمين خود می دانست.
و وقتی که با برخورد ويتنام شمالی با اين تجاوز رو برو شد
آتشباری را آغاز کرد.
در اين نبرد، «ماداکس» آمريکايی فقط يک گلوله خورد؛ در حالی که
ناوچه های گشتی کره ی شمالی آنچنان به وسيله ی هواپيما های
آمريکايی مورد حمله قرار گرفتند که يا آسيب ديدند و يا منهدم
شدند...
در پنجم اوت، جانسون در برابر عموم، از «حمله ی آشکار در آب
های آزاد عليه آمريکا» سخن به ميان راند و آن را تقبيح کرد. در
حالی که ويتنام شمالی و چين، هردو، تأکيد کردند که اصلاً آنچه
با نام «حادثه ی خليج تانکن» بر روی آن مانور داده می شود
واقعی نبوده است.
در همان پنجم اوت، هواپيما های آمريکايی، تأسيسات ويتنام شمالی
را بمباران کردند؛ و کشتی های اين کشور را هم متلاشی ساختند.
رابرت مک نامارا، وزير دفاع وقت آمريکا، اعلام کرد:
ـ «ماداکس»، يک گشت معمولی و مطابق روال هميشگی انجام می داد.
کاری که در سراسر جهان انجام می دهد.
و در پی اين سخن او، در هفتم اوت، در واشنگتن، کنگره، قطعنامه
يی به تصويب رسانيد که مطابق آن به رييس جمهوری اجازه داده می
شد که هرگونه اقدام لازم رابرای مقابله با هر حمله يی به نيرو
های آمريکايی انجام دهد؛ و بر هرگونه تهاجمی نقطه ی پايان نهد.
اين قطعنامه در مجلس نمايندگان با ۴۱۶ رأی موافق، بدون هيچ رأی
مخالف، و در سنا با اکثريت مطلق، منهای دو رأی، به تصويب رسيد.
و همين قطعنامه بود که مبنايی شد برای تصعيد جنگ آمريکا در
ويتنام.
در حافظه ی خودمان نگاه داريم
نوام چامسکی ادامه می دهد:
اين قصه ی حادثه ی خليج تانکِن، يک نمونه
ی کلاسيک مديريت اطلاعات رسانی در ايام جنگ سرد است... در کل،
و يا در اجزاء، همه ی گزارش های مربوط به اين قصه، شيادانه و
يا تقلبی بوده اند.
او می افزايد:
«چنين است که آمريکا، جنگی طولانی و مهيب را به منظور رسيدن به
اهداف خودش در پيش گرفت. به بهای ويران کردن بخش بزرگی از هندو
چين؛ و با برجا نهادن ميراثی که شايد هرگز پاک کردنی نباشد.«
ميراثی از مرگ؛ از تکه پاره کردن و مسموم کردن طبيعت؛ و آنچنان
که يکی از نويسندگان لوموند ديپلماتيک، در سال ۲۰۰۲ ، نوشته
است:
بزرگ ترين جنگ اکولوژی در تاريخ بشريت.
بنابراين، در حافظه ی خودمان نگاه داريم رفتار های جنگی يی را
که به عنوان اجزايی از ليست شوم «جوايز» امپرياليسم آمريکا به
ثبت رسيده اند، وقتی که اين سطور حاوی تهديد های سنگين آمريکا
را می خوانيم:
«کاخ سفيد، در روز دوشنبه [۷ ژانويه] فرياد خود را بلندکرد و به
سختی به ايران در مورد هر طرح تحريک آميزی که که می تواند در آينده،
به يک حادثه ی خطرناک تبديل شود، اخطار کرد.»
بوش، و جنگ افروزان (۲) حول و حوش او، در نظر دارند که جهان را
تا کدامين تجاوز تراژيک ديگر برانند؟
افکار عمومی پيشرو سراسر عالم، در اينجا نقشی دارند که بايد ايفایش
کنند!
--------------------------------------
٭ عنوان اصلی مقاله:
DES INCIDENTS DU GOLFE DU TONKIN EN 1964
À CEUX DU GOLFE D’ORMUZ DE 2008...
La même stratégie du mensonge et du défi guerrier ?
۱ ـ پرسش و پاسخ های لوموند در باره ی گزارش اخير «اطلاعات ملی
آمريکا»:
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar05/monde-iran-us-rp.html
۲ ـ نويسنده در اينجا از اصطلاح Docteur Folamour های حول و حوش
بوش استفاده کرده است. با اشاره به فيلم کارگردان معروف آمريکايی
Stanley Kubrick در فيلمی به نام Dr. Strangelove يا «چگونه ياد
گرفتم که ديگر نگران نمانم و عاشق بمب شوم» که در همان سال آغاز
گسترش جنگ آمريکا در ويتنام (۱۹۶۴) به روی پرده رفت.