جمعيّت فرانسوی Bellaciao از چند هفته پيش ـ به
طور مرتّب ـ در بالای صفحه ی اوّل پايگاه اينترنتی مشهور خود، با
استناد به اطلاعات فاش شده توسط روزنامه های اسراييلی هاآرتص و ژروزالم
پست، و روزنامه ی فرانسوی لوموند، خوانندگان خويش را در جريان حملات و
هرزه درآيی های سازمان يافته ی دستگاه های اطلاعاتی و تبليغاتی اسراييل
به وسيله ی به خدمت گرفته شدگان و مأموران بومی و غير بومی، به اين
سايت و بقيه ی سايت هايی که به افشای جنايات اسراييل می پردازند، قرار
می دهد.
Bellaciao که نام خود را از يک ترانه سرود ايتاليايی عليه استثمار و
استعمار و تجاوز و جنگ گرفته است، از نيرو های مطرح و فعّال طيف چپ
مستقل فرانسه است؛ و گرچه تا حدودی به حزب کمونيست فرانسه نزديک است،
اما خود ـ به درستی ـ خود را جمعيّتی معرفی می کند که:
«بر استقلال تمام و کمال خويش از همه ی احزاب پای می فشارد؛ قاطعانه از
اين که به پايگاهی برای عضوگيری و سمپات سازی احزاب و جريان های سياسی
تبديل شود اجتناب می ورزد؛ و به شدّت مراقب است که مورد بهره برداری
ابزاری اين و آن به منظور کسب هژمونی قرار نگيرد.».
در ايام تجاوز اخير به غزه، و پس از آن، شاهد بوديم و هستيم که فعاليّت
های تبليغاتی دولت نژاد پرست و نسل کش اسراييل، به صورتی بسيار چشمگير
تر از موارد گذشته، در جوامع ايرانيان (۱)، و تمام جوامع ديگر، افزايش
يافته است، و عمدتاً بر چهار نکته، متمرکز است:
۱ ـ تهاجم اينترنتی به افشاگران ماهيت ضد بشری و جنايتکارانه ی اين
تجاوز. چه از طريق «کامنت» گذاری؛ و چه از طريق نوشتن مطالبی در دفاعی
جلوه دادن اين تجاوز آشکار. مطالبی که تقريباً هميشه با اظهار تأسفی هم
نسبت به کشته شدن «مردم بی گناه فلسطين»، و همدردی با بازماندگان آن ها
همراه است؛ اما با تأکيد بر اين که باعث و بانی اين تلفات، نه اسراييل،
که نيرو های مقاومت فلسطين هستند که اسراييل را تحريک کرده اند.
۲ ـ معرفی کردن حماس به عنوان شروع کننده ی جنگ. (۲)
۳ ـ نيروهای مقاومت فلسطين در غزه را وابسته به رژيم ايران وانمود
کردن؛ و اين که اين مقاومت، از رژيم ايران دستور می گيرد، و به فرمان و
«به نيابت از رژيم ايران»، اين جنگ را به راه انداخته است.
۴ ـ محمود عباس و «دولت» او را که خائنين به جنبش فتح هستند (۳) سمبل
جنبش فتح و مردم فلسطين ناميدن. و اين در حالی است که امروز به دليل
کمک به زمينه سازی درازمدت اين تجاوز (که خود، جزيی از جنايات يک سال و
نيم اخير اسراييل در غزه ی از همه نظر محاصره شده است) و به دليل تأييد
ضمنی اين تجاوز، محمود عباس و دولت او به موقعيتی بسيار متزلزل تر از
پيش، گرفتار آمده اند. هم به نزد مردم خاورميانه. هم به نزد مردم
فلسطين. و هم ـ از همه مهم تر ـ به نزد توده های سازمانی خود. و از
همين رو، برای حفظ موقّت موقعيتشان، و آرام کردن بدنه ی جنبش فتح، و کم
کردن نفرت عمومی از خويش، دست به دامان حماس شده اند، و مدعی هستند که
ديگر بر مخالفت با تشکيل دوباره ی يک دولت ائتلافی با اين جنبش پافشاری
نمی کنند.
نيازی به نام بردن نيست؛ و همگان به خوبی می دانند که صرف نظر از
اسرايیلگرايان قديمی و «اصيل»، و گروه های کوچک و به حساب نيامدنی، و
منفردين، کدام جريان سياسی که ادامه ی حياتش را مشروط به سرويس دهی به
آمريکا و اسراييل و ديگر «قدرت های بين المللی» می بيند، در هر چهار
مورد فوق ـ به صورت سيستماتيک ـ به انجام وظيفه ی شبانه روزی مشغول بود
و هست!
ريشه ی ماجرا، به چيزی برمی گردد به نام «هاسبارا». اين کلمه، در زبان
عبری معنايی دارد معادل «توضيح دادن». و دولت های اسراييل، آن را به
جای کلمه ی پروپاگاند سياسی به کار می برند.
جعل و دروغ و تحريف.
وارونه نويسی تاريخ.
چهره ی اهريمنی از مردم فلسطين در افکار عمومی ساختن، و به قول پروفسور
ايليان پاپه، از تاريخنويسان آزاده ی اسراييلی، فلسطينی ها را موجوداتی
غير انسان و غير آدميزاد معرفی کردن. (۴)
پس و پيش کردن تاريخ و کم و کيف وقايع به منظور قربانی را جلاد، و جلاد
را قربانی نشان دادن، آنگونه که ميشل وارشاوسکی به خوبی توضيح داده
است. (۵)
ساختن فيلم ها و کليپ های ضد فلسطينی، يا ترساننده ی مردم عادی جوامع
غربی از شرق «وحشی و آدمخوار»، و يا تحريک کننده ی مسلمانان و منجر
شونده به برخورد های عکس العملی و مشمئز کننده ی بعضی از متعصبين. (۶)
پرداخت پول به پاره يی از رسانه های جمعی و سايت ها. (با نگاهی به دور
و بر خودمان و تغيير جهت های معنادار بعضی سايت های نه چندان سياسی اما
بسيار سياسی، می توانيم اين مورد خاص را به طور عينی، هم ببينيم و هم
لمس کنيم!)
تعيين و تقسيم مأموريت های قديم الاستخدام ها و جديدالاستخدام های خود
در کشور های ديگر، و ديکته کردن آنچه بايد آن ها در هر مقطعی انجام
دهند، و «هدف» هايی که بايد نشانه بگيرند («هدف» هايی مثل همين سايت
Bellaciao و نويسندگان و دست اندرکاران آن، و شبکه ی «ولتر برای آزادی
بيان» و بنيانگذار و مسئولش، تری ميسان، در فرانسه... و ديگران و
ديگران و ديگران، از خُرد و کلان، در سراسر جهان)...
اين ها از کار های روزمره ی «هاسبارا» به حساب می آيد.
جان پيلجر، با سابقه ی چهل سال حضور در متن وقايع خاورميانه، در مورد
ورود هاسبارا به مرحله ی جديدی که در حال حاضر شاهد آنيم می نويسد:
«سخنگوی وزير خارجه ی اسراييل، در سال ۲۰۰۶، در باره ی هاسبارا چنين
گفت: ما هرگز هاسبارا را چنين پرتوان نديده بوديم. اين، ماشينی است که
خيلی خوب، روغنکاری شده است.» (۷)
و حالا «شگرد» تازه يی نيز آنگونه که هاآرتص و ژروزالم پست و لوموند
نوشته اند ـ و مورد استناد Bellaciao قرار گرفته است ـ بر شگرد های
گذشته ی هاسبارا اضافه شده است:
تشکيل يک لشگر اينترنتی!
دو روز بعد از اعلام آتش بس، وزارت «مهاجرت» اسراييل، در ۱۸ ژانويه،
خبر از تأسيس يک «بريگاد» مخصوص داد که هدف آن، هجوم آوردن و آوار شدن
بر سر سايت هايی است که در هر نقطه يی از جهان، عليه سياست های
اسراييل، و عليه صهيونيزم، مطلب منتشر می کنند.
در تشکيل اين ارتش جديد اينترنتی و «بريگاد» مخصوصش، وزارت امور خارجه
ی اسراييل نيز نقش ويژه يی بر عهده دارد.
به اين ترتيب، کار ها راحت تر شده اند، و هر آماتوری هم قادر خواهد بود
که بعد از موافقت «مقامات مربوطه»، به عضويت اين لشگر جديد و بريگاد
مخصوص آن در آيد، و سايت ها و آدم های «مسأله ساز» را نشانه بگيرد!
وزير «مهاجرت» اسراييل، علت تشکيل ارتش اينترنتی را چنين توضيح می دهد:
ـ اينترنت، به يک ميدان جديد نبرد، تبديل شده است!
--------------------------
٭ برای توضيحات بيشتر:
www.bellaciao.org
و يا مستقيماً:
www.bellaciao.org/fr/spip.php?article78466
۱ ـ همزمان با تجاوز اخير اسراييل به غزه، راقم اين سطور در مقدمه ی
ترجمه ی مقاله يی از ميشل وارشاوسکی، به همين موضوع فعال شدن اسراييل
در فضای اينترنتی فارسی زبان پرداخته است:
تحليل برخورد جهان با ماجرای غزه، از ديد ميشل وارشاوسکی:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/warschawski-gaza-281208.html
۲ ـ خوشبختانه چند تن از نويسندگان متعهد خود ما، در نوشته هاشان، پوچی
ادعای اسراييل و کارگزاران و به خدمت گرفته شدگان ايرانی او مبنی بر
شروع کردن و برافروختن جنگ به وسيله ی حماس را به خوبی بر ملا کرده
اند.
راقم اين سطور نيز، چه در مقالات، و چه در ترجمه های خود از برجسته
ترين نويسندگان اسراييلی و غير اسراييلی، به همين موضوع پرداخته است.
اين مطالب، در صفحات مختلف «خبر و نظر» سايت ققنوس آمده اند. اما در
اينجا (فقط برای نمونه) قسمتی از مقاله ی جان پيلجر با عنوان
«هولوکاستی که انکار می شود؛ و سکوت آنان که حقيقت را می دانند» را می
آورم:
پروژه يی که ديروز، «پروژه ی دالت» ناميده می شد، امروز اسمش را عوض
کرده است و «سرب گداخته» گذاشته است. [ نام عمليات اخير اسراييل در غزه
که به خوبی همچون نام های عمليات متفاوت ديگر اسراييل، چون «خوشه های
خشم»، ماهيت وحشی و کين توز و سفاک طراحان آن را، در خود سمبليزه می
کند ـ م ].
و اين، به عمليات اسراييلی ديگری شبيه است به نام عمليات «انتقام
مشروع»، که پرونده اش هنوز باز است.
عمليات «انتقام مشروع»، در سال ۲۰۰۱ به وسيله ی شارون، نخست وزير وقت
اسراييل، به اجرا در آمد. وقتی که او با موافقت جرج بوش، برای اولين
بار از جنگنده های اف ۱۶ برای بمباران کردن شهر ها و شهرک های فلسطينی
استفاده کرد...
مطابق گزارش «جی اف آر» به راه انداختن و کليد زدن عمليات « انتقام
مشروع» در سال ۲۰۰۱ نيازمند بهانه يی بود:
يک عمليات انتحاری که تعداد زيادی قربانی به جا بگذارد تا بتوان
سربازان اسراييلی را به خُرد و خاکشير کردن مردم فلسطين تشويق کرد.
آنچه شارون، و شائول موفاذ، رييس ستاد مشترک، را نگران می ساخت، اين
بود که ميان حماس و ياسر عرفات، قراردادی پنهانی بسته شده بود که
برمبنای آن، حماس از انجام عمليات انتحاری اجتناب می کرد.
بنابر اين، در ۲۳ نوامبر سال ۲۰۰۱ عوامل سرويس مخفی اسراييل، يکی از
رهبران حماس، به نام محمود ابوهندو را به قتل رسانيدند تا اينچنين،
حماس را ، به انجام عمليات انتحاری، در پاسخ به اين قتل، تحريک کنند.
يک حادثه ی مشابه، به صورت بسيار شگفت آور، در پنجم نوامبر گذشته [
هنگامی که هنوز تقريباً يک ماه و نيم به پايان آتش بس باقی مانده بود ـ
م ] اتفاق افتاد:
نيرو های مخصوص اسراييل، به غزه حمله کردند و ۶ فلسطينی را کشتند!
و اين، يعنی: اسراييل، يک بار ديگر، ماشه ی آنچه را که برای آماده سازی
تبليغاتی حمله به غزه، به آن نيازمند بود چکانيد. چرا که آتش بسی به
پيشنهاد و پيشگامی دولت حماس برقرار شده بود و حماس آن را رعايت می
کرد، و حتی فلسطينيانی را که قصد تجاوز از آن را داشتند زندانی کرده
بود. و اسراييل می خواست اينگونه با قتل ۶ فلسطينی در غزه، آن را درهم
فرو بريزد...
در پس اين بازی هرزه و پست، چيز ديگری نهفته است. چيزی به نام «طرح
داگان» که نام خود را از ژنرال اسراييلی، «ماير داگان» گرفته است. ماير
داگان، تحت امر شارون، در اشغال خونين لبنان در سال ۱۹۸۲ شرکت داشت، و
در حال حاضر هم در رأس موساد قرار دارد.
بر پا شدن يک دولت دست نشانده در رام الله به مسئوليت محمود عباس نيز
دستپخت همين داگان بوده است.
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/pilger-sokoot.html
۳ ـ در اين مورد، به عنوان مثال:
اين همدستی و همکاری محمود عبّاس با آمريکا و اسراييل، در به گروگان
گرفتن نزديک به يک و نيم ميليون نفر از هموطنان خود، احتمالاً برای او
خيلی گران تمام خواهد شد.
همانطور که Zwy Barel متخصّص امور اعرابِ روزنامه ی «هاآرتص» می نويسد:
«نه اولمرت، نه دحلان، نه ابومازن، هيچکدام از اين ها قادر نخواهد بود
که پيوند های ساختاری، ملّی، فاميلی، و سمبليک ميان غزّه و کرانه ی
باختری رود اردن را از هم بگسلد.»
مخصوصاً اين که ـ و به نظر می رسد که ما اين را فراموش کرده ايم ـ در
خود کرانه ی باختری رود اردن هم، باز اين حماس است که مهم ترين نيروی
سياسی است. حماس، در آنجا راه های بسيار زيادی دارد که به اسراييلی ها
يادآوری کند که اسراييل نمی تواند او را حتّی با تکّه تکّه کردن خاک
فلسطين، از بازی، خارج سازد.
ميشل وارشاوسکی: در فلسطين، چه کسی عليه چه کسی کودتا کرد؟
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/warschawski-l.html
و يا:
مسلمان های خاورميانه، چه قدر مزاحم و دردسر آفريينند! اوّل، ما از
فلسطينی ها می خواهيم که شاهد دموکراسی را در آغوش بگيرند. و بعد، آن
ها به يک حزب قلّابی ـ حماس ـ رأی می دهند. و حماس هم در يک جنگ کوچک
داخلی پيروز می شود و بر سراسر غزّه تسلّط می يابد. آن وقت، ما غربی ها
باز می خواهيم که با رييس جمهوری بی اعتبار فلسطين ـ محمود عبّاس ـ
مذاکره کنيم...
ما مايليم که با آژان وفادار خودمان، آقای محمود عباّس «مُدِره» مذاکره
کنيم. «مدره» به روايت بی بی سی، سی ان ان، و فاکس نيوز. با مردی که يک
کتاب ۶۰۰ صفحه يی در باره ی قرارداد اُسلو نوشته است بدون آن که حتّی
يکبار هم کلمه ی «اشغالگری» را به کار برده باشد... يک رهبر که ما می
توانيم به او اعتماد کنيم. چرا که او کراوات به گردن می بندد و به کاخ
سفيد می رود و همه اش چيزهای خوبْ خوب می گويد...
[و با اشاره به اتهام کودتا به حماس، برنده ی انتخابات و دارای اکثريت
مطلق، و در قدرت:] آخر ما با کودتای يک دولت منتخب مردم عليه خودش چه
می توانيم بکنيم؟!
رابرت فيسک: به فلسطين خوش آمديد:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/welcome.html
و نيز مقاله ی جان پيلجر با عنوان «ديوار برلن های جديد را فرو بريزيم»
که پيلجر در آن محمود عباس را نامزد رياست يک «دولت ويشی از نوع
فلسطينی آن» می داند:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/pilger-gaza.html
بسيار مضحک است اگر محمود عباس را پيش برنده ی «مذاکرات صلح» بدانيم.
مضحک تر از خود «مذاکرات». حتی اگر مشکل هويت سياسی آلوده ی او، به
علاوه ی ناتوانی و عجز او، به علاوه ی اُفت روزافزون مشروعيّت او به
نزد فلسطينيان را هم ناديده بگيريم، باز هم بايد به ياد داشته باشيم که
رهبر مقبول و مشروع و محبوب و پرتوان فلسطينيان، ياسر عرفات، به بهای
گرو گذاشتن اعتبار تاريخی خود، حاضر به هر نوع انعطافی که قبلاً تصوّر
آن هم نمی رفت شده بود و قرارداد صلح اسلو را با اسراييل امضا کرده
بود. اما اسراييل به او چگونه پاسخ داد؟ حبس خانگی او. آن هم در خانه
يی بدون برخورداری از الکتريسيته و آب آشاميدنی مورد نياز، تا هنگام
مرگ، به همان صورت که همه خوانده اند و شنيده اند و تصاويرش را در
تلويزيون های تمام دنيا ديده اند.
۴ ـ ايلان پاپه: ما داريم از همان جامعه يی حرف می زنيم که در سال ۱۹۴۸
و در سال ۱۹۶۷ فلسطينی ها را از سرزمين هايشان بيرون کرده است.
بعد از ۶۰ سال آموزه های سرشار از تعصّب، غير انسان وانمود کردن
فلسطينيان، و چهره ی اهريمنی از مردم فلسطين ترسيم کردن، ديگر، هزار
نفر از اين مردم را فقط طی سه هفته به قتل رسانيدن، مسأله ی مهمی ايجاد
نمی کند.
وسايل ارتباط جمعی، و فرهنگ سياسی، جامعه ی اسراييل را آماده کرده اند
تا چنين قتل عام و قصابی يی را «دفاع از خود» بداند.
تا زمانی که جامعه ی اسراييل، شروع نکند به اين که خودش را از شرّ ايده
يولوژی صهيونيزم، رها سازد، در اسراييل، هيچ مخالفت جدی يی با عملياتی
نظير «سرب گداخته»، وجود نخواهد داشت...
گفتگوی ايل مانيفستو با ايلان پاپه، از «تاريخ نويسان نوين» اسراييل،
به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/pappe-manifesto.html
۵ ـ ميشل وارشاوسکی:
يک نوع دوم از جنايتکاران هم وجود دارند. اين نوع دوّم، احتمالاً می
توانند از قرار داده شدن در برابر دادگاه ها فرار کنند.
اين ها دست های خودشان را مستقيماً به خون مردمان نمی آلايند؛ اما برای
قاتلان، مشروعيت روشنفکرانه فراهم می آورند. اين ها، در واقعيت امر،
يگانی از دولت و ارتش آدمکشان را تشکيل می دهند...
اين ها بايکوت کردن دولتی را که مردم فلسطين، در يک انتخابات آزاد و
دموکراتيک برگزيدند [بايکوت به وسيله ی اسراييل و «جامعه ی جهانی» ـ م
] به ياد نمی آورند.
اين ها فراموش کرده اند که اسراييل، به زور، غزه و کرانه ی رود اردن را
از يکديگر جدا کرد تا بتواند مردمان غزه را به جرم انتخاب کردن
نمايندگان خود، در قرنطينه بگذارد و تنبيه کندشان. آخر، آن ها حق چنين
انتخاب غلطی را نداشتند...
اين ها، اول: شروع به پس و پيش کردن ترتيب زمانی وقايع کردند، و آن را
مطابق ميل خود از نو نوشتند. و بعد: دست به دامان منطق قرينه سازی و
همسنگ نمايی شدند:
«خشونت، از هردو سو به کار رفته است، و ما شاهد قربانيان بی گناه در
غزه و اسراييل ـ هر دو ـ هستيم. هر غير نظامی کشته شده، يک قربانی بی
گناه است.».
اما اينجا يک مشکل در کار است: در اين دليل تراشی و منطق بافی، نه
ترتيب زمانی، و نه تناسب عددی، هيچکدام با واقعيّت، همخوانی ندارد...
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/warschawski-har-do.html
۶ ـ به عنوان نمونه:
شبکه ی جهانی ولتر برای آزادی بيان ـ شبکه ی معتبر ی که نشريّه ها و
کارشناس سياسی بسياری را در سراسر جهان با خود دارد، و تری ميسان تحليل
گر برجسته ی فرانسوی بنيانگذار و مسئول آن است ـ در روز ۲۲ سپتامبر
۲۰۰۸ اطلاع داد که در فاصله ی فقط دو هفته، بيست و هشت ميليون خانواده
ی آمريکايی، به صورت مجانی، دی وی دی فيلم «دغدغه ی بی پايان: اسلام
راديکال در نبرد با غرب» را در خانه هايشان دريافت کرده اند.
اين بيست و هشت ميليون خانواده، در ايالاتی از آمريکا زندگی می کنند که
در آن ها نتايج انتخابات رياست جمهوری، از بقيه ی ايالات، نامشخص تر و
غير مطمئن تراست. مخصوصاً اوهايو، ميشيگان، فلوريدا، کلورادو،
کارولينای شمالی، پنسيلوانيا، و ميسوری.هدف، اين است که مردم اين
ايالات را قانع کنند که به مک کين رأی دهند. چرا که پيروزی اوباما برای
اسراييل خطرناک است؛ در حالی که مک کين می تواند با ادامه ی سياست بوش،
فرصت های بيشتری را برای آتش افروزی اسراييل در منطقه فراهم آورد.
مخارج اين «عمليات» تبليغاتی، بيش از پنجاه ميليون دلار ارزيابی می شود
که حاخام بزرگ، «افرايم شُر» آن را تأمين کرده است.
اين فيلم در سال ۲۰۰۶ به وسيله ی يک مدرسه ی آموزش بنيادگرايی يهودی به
نام Aish HaTorah تهيه شده است. اين مرکز ارتجاع مذهبی و نژادی، به
صورتی کلان توسط دولت اسراييل تغذيه ی مالی می شود؛ و يک مؤسسه ی
تبليغات و روابط عمومی هم به طور جداگانه تأسيس کرده است که يکی از
شاهکار هايش برپا کردن تظاهرات عليه جيمی کارتر است به «جرم» آن که با
فلسطينيان ابراز همدردی کرده است و گفته است سياست اسراييل در برابر
مردم فلسطين، سياست آپارتايد است:
اگر به مک کين رأی ندهيد، لولوخورخوره های مسلمان می خورندتان:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/mccain-dvd.html
۷ ـ جان پيلجر: هولوکاستی که انکار می شود؛ و سکوت آنان که حقيقت را می
دانند
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/pilger-sokoot.html
ضمناً: نه برای اعضای احتمالی همان «بريگاد» جديد التّأسيس، و نه برای
فلکزدگانی که به صورت سيستماتيک به انجام مأموريّت های محوّله مشغولند،
بلکه برای آدم های درست و حسابی، تکرار اين چند سطر را بی ثمر نمی
دانم:
اين، هنر نيست که ما يک مقدار حرف های هزار بار گفته شده و نوشته شده
در مورد حماس و شکل گيری آن را که از اين طرف و آن طرف شنيده ايم و در
اينجا و آنجا خوانده ايم، سر هم کنيم و گمان ببريم که نوبر بهار آورده
ايم يا راز کهکشان ها را کشف کرده ايم.
خير! چنين نيست. با دانسته هايی کاملاً هم دقيق و علمی، در حد کلاس های
اوّل و دوّم و سوّم و ششم ابتدايی، نمی توان معادلات پيچيده ی رياضی را
حل کرد...
من هم دلم می خواست و می خواهد که به جای حماس بنيادگرا، نيرو های
موجود يا ناموجودِ به لحاظ فکری نزديک به من ـ و نه به حماس ـ مقاومت
در برابر اشغالگری را سازمان می دادند يا بدهند...
آنچه مهم است شناسايی عوامل رويکرد بخش بزرگی از مردم خاورميانه ی عربی
(و فلسطين نيز) به برخورد های عکس العملی، از جمله بنيادگرايی است. و
تنها از اين طريق است که می توان به مقابله يی شرافتمندانه و عادلانه و
عاقلانه و انسانی ـ و در حد خود مؤثر ـ با مقوله ی بنيادگرايی، و به
کمک به رشد هرچه بيشتر گرايش به سکولاريزم ـ که ربطی به موافقت يا
مخالفت با هيچ دينی ندارد ـ پرداخت. بايد تفاوت علت را از معلول، تشخيص
داد...
اين موضوع را در چند مقاله ی مختلف، در کنار مطالب ديگر، به تفصيل،
توضيح داده ام. مخصوصاً در دو مقاله ی زير:
غزه، و هفت پرسش و پاسخ در باب راست و دروغ مدعيان
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/haft-porsesh.html
استريپ تيز مکتب «انسان دوستان» در تهاجم اسراييل به
غزه
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/gaza-ensan.html