خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
کشتار غزه و واکنش آريايی های بنيانگذار اولين منشور حقوق بشر!
   
   
علی فيّاض
 
   

 alifayyaz@ymail.com

جهان همچنان به حيات و هستی خود ادامه می دهد. بسياری از مردم به کار روزمره خود مشغولند و توجهی به آنچه در پيرامونشان می گذرد، ندارند. خبرها را چه از طريق راديو تلويزيون و چه رسانه های کاغذی و اينترنتی، می بينند، می شنوند و می خوانند. اما در اعتراض به آنچه که کشت و کشتار بشری ناميده می شود، واکنش چندانی از خود نشان نمی دهند. در يک شهر ۴۰۰ – ۵۰۰ هزار نفری، بيش از ۵ هزار نفر به ظلم و جنايت اعتراض نمی کنند! و اين يعنی تراژدی بشری در نمايش واکنش انسانی نسبت به ستم و تجاوز. انسانی که بايد از موجوديت انسانی خويش – در هر موقعيت و محيطی ـ دفاع کرده و ستم و تجاوز را دفع نمايند، متاسفانه تحت تاثير رسانه های وابسته به قدرتمندان و سياست پيشه گان حرفه ای که جز منافع نامشروع خود، هدف ديگری را دنبال نمی کنند، سر در گم و بی تشخيص به تبليغات قدرت های ضد انسانی موجود تن می سپارند، و بی آنکه بدانند به نفی خويشتن خويش می پردازند.
آنچه امروز در غزه می گذرد، نه روی داد تازه و نه کشتار تازه ای است. دولت صهيونيستی اسراييل و نه دولت يهودی اسراييل (۱) ـ از بدو پيدايش خود تا کنون جناياتی به مراتب وحشتناک تر از اين را نيز انجام داده است و البته، نمايندگان «رسمی» جامعه جهانی به جز اظهار تاسف و ارسال کمک های بشر دوستانه، گام ديگری بر نداشته اند! که البته دليل آن را نيز «عاقلان» دانند.
هم اينک در گوشه و کنار جهان، بشريت آزادی خواه و انسان دوست – هر چند از جنبه ی کمی در اقليت، اما از جنبه ی کيفی در اکثريت ـ با هر وسيله ای و به هر گونه ای، به تلاش برخاسته است تا به فاشيسم و آپارتايد موجود در سرزمينی غصب شده به نام اسراييل نه بگويد و نسل کشی و «هولوکاست» جديد را محکوم کند. اين فعاليت ها شامل راه پيمايی، افشاگری، آکسيون، روشنگری، مقاله نويسی، باز خوانی تاريخ، گردهمايی، چاره انديشی و ... در گوشه و کنار جهان می شود.
وجدان های بيدار بشريت، بدون اينکه به اين موضوع توجه نشان دهند که چه کسی نماينده فلسطينی هاست، و بدون هر گونه موضع گيری سياسی به نفع و يا عليه اين يا آن گروه سياسی – که البته اين مهم به عهده مردم فلسطين است ـ در محکوميت اين جنايات و دست اندرکاران آن، هيچ ترديدی به خود راه نمی دهند.
اما در اين ميان جريانات و انسان هايی نيز هستند که برای توجيه حاشيه نشينی، خودفريبی و پنهان ساختن نفرت های قومی و نژادی، هر دو را محکوم به حساب می آورند، تا شايد در برابر پرسش های انسان های بشردوست، خود و مواضع انفعالی و غير انسانی خود را توجيه کرده باشند. شعار اين جماعت، محکوميت هر دو طرف ماجراست! بدون اينکه از خود بپرسند، کدام طرف؟ کدام جنگ؟ و کدام کشتار؟
اين است که برای توجيه انفعال، بی عملی و تن دادن به واقعيت های زمانه و همسويی با قداره بندان تاريخ، به ياد «مظلوميت» قوم يهود و «عهدشکنی» فلسطينی ها می افتند و اينکه، حماس با نقض آتش بس، خود زمينه برای حمله اسراييل به فلسطينی ها را فراهم آورده است. و اينکه آنها در مدارس و بيمارستان ها پناه می گيرند تا کودکان و زنان و مردان غير نظامی و بی گناه را به کشتن دهند! بگذريم از اينکه هيچگاه از سوی اسراييل آتش بسی رعايت نشده است که طرف فلسطينی آن را نقض کرده باشد. و نيز بگذريم از اينکه به دليل تجاوزات مستمر رژيم صهيونيستی به مردم بی گناه و بی دفاع، همه ی شهروندان فلسطينی در صف مقدم مبارزه وجود دارند و در نتيجه نه تنها در مدارس و بيمارستان ها، که در همه ی محيط های کاری مقاومت وجود دارد... و البته در اين باره، طی هفته های اخير مطالب و مقالات بسياری انتشار يافته است.
اسراييل برای سرکوب و کشتار فلسطينی ها نيازی به حماس و «موشک» پرانی های آن ندارد. آنها در جريان جنبش انتفاضه و سنگ پرانی کودکان و جوانان فلسطينی، با بمب، موشک و تانک به جنگ با سنگ های گره شده در مشت برخاستند. البته به زعم بسياری از حاميان اسراييل آن سنگ ها امنيت شهروندان اسراييلی را به خطر می افکندند. اينکه در جريان «انقلاب سنگ ها»، چند هزار کودک زخمی و ناقص و چندين صد نفر کشته شدند، برای «صلح» دوستان حامی صهيونيسم، از اهميت چندانی برخوردار نيست. مهم آن است که «يهوديان» بی گناه و قربانی نازيسم هيتلری، پس از آن همه سرکوب و کشتار و تحقير، به امنيت و آسايش دست بيابند.
اين توجيه و اين دفاع از جنايت و نسل کشی، البته اخيرا در بين برادران و خواهران آريايی الاصل! ما نيز به شدت رواج يافته است. آنان که گوی سبقت را از راسيست های اروپايی نيز ربوده اند و عرب ستيزی پيشه کرده اند، مسرور از فلسطينی – عرب کشی فرزندان اسحاق، نظاره گر قتل عام فرزندان اسماعيل اند. (۲)
اسراييل برای تداوم کشتار و نسل کشی، هيچ نيازی به رژيم جنايت پيشه جمهوری اسلامی و تحرکات آن ندارد. صهيونيست ها – و نه يهودی ها – از سال ها پيش کشتار فلسطينی ها را در دستور کار خود قرار داده بوده اند. به راستی مگر آنها برای قتل عام مردم فلسطين در ديرياسين و يافا، صبرا و شتيلا و بسياری از روستاها و شهرهای گمنام و ناشناخته فلسطين به مقابله با جمهوری اسلامی برخاسته بودند؟ مگر اين جمهوری اسلامی بود که قبل از تاسيس و پيدايش خود در خيابان های فلسطين و لبنان رژه می رفت؟
هموطنان عزيز ما، به ويژه آنها که بر اين باور هستند که «هنر نزد ايرانيان است و بس»، و اينکه تاريخ ما به ده هزار سال بيشتر می رسد!، و صد البته اگر به آنها ميدان داده شود، نسل نوع بشر را نيز برخاسته از سرزمين آريايي؟ خود می دانند و البته اگر باز هم به آنها ميدان داده شود، منشور جهانی حقوق بشر را نيز هخامنشی و مزدايی – ميترايی خواهند انگاشت، در قبال نسل کشی و جناياتی که هم اکنون بر زن و مرد و کودک فلسطينی می رود، نه تنها خشنودند که حتی به پای کوبی و دست افشانی هم می پردازند. آنها اگر روزی فلسطينيان را به جرم حمايت عرفات از صدام حسين – که به زعم اينان نمک نشناسی پيشه کرده بود – شايسته سرکوب می دانستند و آنچه را که بر سرشان می آمد عدل انوشيروانی! تلقی می کردند، امروز نيز آنان را به جرم نزديکی حماس با جمهوری اسلامی شايسته مجازات می دانند. بر اساس ديدگاه های انسان دوستانه اين مردمان پاک نهاد پيرو «گفتار و پندار و کردار نيک»، کودکان، نوجوانان و غيرنظاميان فلسطينی مستقر در غزه، می بايست تاوان اين بند و بست ها را بپردازند.
بدين ترتيب می توان مدعی شد که اين منشور حقوق بشرـ که به گفته اين آريايی های سازنده تاريخ و تمدن بشری بنيانگذار آن کوروش هخامنشی است ـ ظاهرا شامل فلسطينی ها نمی شود و مختص «يهودی»هاست! چرا که مبتکر اين منشور، يهوديان را به خانه شان باز گردانده و به آنها عزت و احترام بخشيده بود! پس چندان عجيب نيست اگر اين آريايی های اصيل و راستين که گل سر سبد آفرينش به شمار می آيند، همچنان خواهان رهايی و آزادی يهوديان مستقر در اسراييل باشند. به ويژه اينکه اين اعراب بودند که تمدن دير پا و برجسته ايرانی را به نابودی کشاندند. و اين است که می بينيم اين طرفداران مهرورز و مهر انديش و مهربان يار، در اين ماجرای نسل کشی، همچنان سکوت پيشه کرده اند، تا مبادا اين منشور برجسته ی حقوق بشری! از اعتبار ساقط شود!

------------------------
۱) اسراييل به رغم تمامی تبليغات خود مبنی بر نمايندگی يهوديان و اينکه کشوری است که بر پايه مذهب و قوميت؟ پايه ريزی شده است، همه ی يهوديان را نمايندگی نمی کند. حتی يهوديان درون خود اسراييل. بسياری از يهوديان شرافتمند و انسان دوست، نه تنها اسراييل را نماينده خود نمی دانند، بلکه نسبت به آن ابراز انزجار می کنند و خواهان نابودی آن هستند. از جمله يهوديان نسطوری و خاچاطوری. جنبش صلح را نيز که از سوی يهوديان صلح دوست اسراييل دنبال می شود، فراموش نبايد کرد.
۲) بر اساس اسطوره شناسی و قوم شناسی تاريخی، اعراب و يهوديان هر دو از اعقاب ابراهيم به شمار رفته و نژاد يا قوم سامی محسوب می شوند. ابراهيم دارای دو فرزند پسر بود؛ اسحاق و اسماعيل. يهوديان خود را فرزند اسحاق و اعراب خود را فرزند اسماعيل می شناسند. و می بينيم که بر اساس اسطوره شناسی نژادی، اين هر دو قوم خويشاوند و عمو زاده اند!

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول