۱ اسفند ۱۳۹۹
خیال نکنید که این
اظهار نگرانی های اروپا و آمریکا از اقدامات نمایشی ج.ا در مثلاً کنار
گذاشتن تدریجی برجام، راست راستی به خاطر احساس خطری جدی است.
خیر! عمده ی این اظهار نگرانی های آن ها برای زمینه سازی بازگشت بی قید
و شرط خودشان به برجام، و استمالت از این ها ست.
آن ها، در زمین این ها ست، و این ها در زمین آن ها ست که دارند بازی می
کنند.
هر دو طرف کار خودشان را بلدند.
و اگر مردم ایران، وارد زمین بازی نشوند و بازی را به هم نزنند، هر یک
از دو طرف، به نتیجه ی مطلوب خود خواهد رسید.
هرچند که نتیجه ی مطلوب یکی، درست بر عکس نتیجه ی مطلوب آن دیگری باشد.
بحث، بر سر خوب بودن یا بد بودن چیزی به نام برجام، و نقش آن در کنترل
برنامه ها و اهداف اتمی احتمالی یا غیر احتمالی ملایان نیست. بحث بر سر
جنجال در مورد خطری است که در مجموع، و با توجه به موقعیت کنونی ج.ا،
بسیار کمتر از آنی است که از یک سو ملایان، و از یک سو «غرب» یا همان
زنده یاد «امپریالیسم» سابق خودمان دارند در آتش ترس از آن می دمند.
بحث، همچنین بر سر خوب بودن یا بد بودن تحریم ها نیست.
تحریم ها، مستقل از اراده ی من و شما، به عنوان یک واقعیت، ج.ا را از
پا در آورده اند.
و جو بایدن، بدون آن که سهیم اقدام ترامپ در اِعمال تحریم ها بوده
باشد، با بهره گیری از آنچه تحریم ها بر سر ج.ا آورده اند می تواند ـ
اگر بخواهد ـ در برابر ملایان، دست بالا و بالاتر از دست بالا را داشته
باشد.
مورد اروپا هم، همانطور که قبلاً بار ها نوشته ام، گرچه در یک مدار
بزرگ تر و وسیع تر، با مورد آمریکا پیوند دارد، حفظ منافع خود در برابر
سلطه جویی و زیاده طلبی آمریکا ست.
بر خلاف خوش خیالی ها و خوش باوری های چشم امید بستگان به آمریکا و
اروپا، منافع این هر دو در حال حاضر، سقوط یکباره ی ج.ا، که معلوم نیست
به چه خواهد انجامید نیست.
حتی اسراییل هم بسیار بعید است که واقعاً خواهان سقوط ج.ا باشد. با این
همه خدماتی که ملایان به اهداف اسراییل کرده اند و می کنند.
برای اسراییل، وجود یک ایران زخمخورده و ضعیف و سر در گریبان خویش، که
نخواهد توانست هژمونی اسراییل در منطقه را به چالش بگیرد بهتر است تا
یک ایران نیرومند آباد و آزاد و مستقل که بالقوه قادر خواهد بود که حرف اول و
آخر را در منطقه بزند.
همراه شدن با جنگ
افروزان داخلی و خارجی اگر بد است و در خور هویت سیاسی و غیر سیاسی
فرومایگانی است که می شناسیم، غش و ضعف کردن برای برجام و برای
بازگردانیدن ج.ا به موقعیتی که قبل از خروج آمریکا از برجام، و قبل از
تحریم ها داشت هم چیزی به جز خدمت به بقای ج.ا نیست.
باید این بازی مشترک ج.ا و امپریالیسم در زمین یکدیگر در مقابل مردم
ایران را به هم زد.
چگونه اما؟
اگر این بیماری به ظاهر ناگهانی و این بستری شدن پیش بینی نشده و
مقدمات و مؤخرات آن نمی بود می شد در همین مقاله، در حد توان خود به آن
هم بپردازم.
اما «گر تو نمی پسندی ـ تغییر ده قضا را» به قول حضرت حافظ.
فعلاً به جای تغییر قضا که در توان من نیست، برای تغییر فضا، و با ادای
احترام به
سبیل آن فیلسوف فرزانه ی دیوانه که فرمود انسان آن قدر درد و رنج داشت که
ناچار شد خنده را کشف کند، شعری مانده از چندین سال پیش را ـ که زبان
حال همبازی های اروپایی و آمریکایی ج.ا است ـ حسن ختام این نوشته می
کنم و می گذارم و می گذرم.
اول اسفند ۱۳۹۹
ــــــــــــــــــــــــــ
من از بمب اتم وحشت ندارم
من از ملّای قم وحشت ندارم
مرا باکی ز مرگ مردمان نیست
در آن کشور که باشد نمره اش بیست ـ
در انواع و صنوف قتل و غارت
(به شرطی که بوَد بعد از طهارت)
چه غم گر دختران خاک ایران
شود صادر به بازار انیران؟
(چرا من فعل مفرد صرف کردم؟
برای آن که زن، «چیز»ه، نه آدم)
چه بیمی هست اگر یک کارتن خواب
بمیرد توی سرما زیر مهتاب
(و یا در توی برف و باد و بوران)
به ایران، هر شب سرد زمستان؟
به من چه این که آنجا نان نباشد
و یا حتّی که یک تنبان نباشد ـ
(برای مردمان کوچه بازار
سه شیفته گرچه بنمایند خود، کار)
چه غم گر که حقوق کارگر را
نداده این دو ساله کارفرما
اگر کلْیه فروشان کلْیه هاشان
بوَد سالم خوشا بر حال آنان
وگر سالم نباشد، چون فروشند؟
که چه؟! نانی خَرند آبی بنوشند؟
نگو از کودکان کار با من
بگو با من فقط زَاحوال تَن تَن
به آنجایم که این یک رفته زندان
و یا آن یک شده کشته به ایران
اگر اعدام ها افزون شد از صد ـ
به هر ماهی، کجایش هست این بد؟
چه می گویی به من از حال مردم؟!
در آنجا، زیر نیش مار و کژدم
که اینسان است و آنسان است احوال
ز دست پاسدار و شیخ و رمّال
به من چه این همه اَچرات و اَپرات
«یورو» را رد بکن خیرات بابات!
کنم وارد ز تو من نفت و، صادر ـ
نمایم سوی تو اجناس فاخر
کلاغان را ز بعد رنگ کردن
فروشم جای بلبل ها به تو من
هر آنچه بنجل است اندر دکانم
چپانم در همانجایت که دانم
ببندم کنتراتاتی که یک غاز
نمی ارزند (با دست و دل باز)
به جایش می ستانم نقد و، واصل
نمایم توی جیب خویش و، حاصل ـ
همین باشد که می بینی عزیزم:
تو توی بند و من در جست و خیزم
پروژه هست کار اقتصادم
(خودم دانم، نده لطفاً تو یادم)
پروژه نیز می خواهد ثباتی
برای روز و ماه و سال آتی
نشاید بی پروژه (دانم این) ر ... د
کنون امّا فقط خواهم که شا ... ید
اگر ساقط شود یک روز ملّا
شوم من جای او پیش تو دولّا
ولی فعلاً سوار است و سوارم
به فردا من کنون کاری ندارم
اگر فردا خورَد تقّی به توقی
(رسد ملّت به حقّی و حقوقی)
کنم توبه؛ سپس: طبق موازین
نمایم باز اسب خویش را زین
بیایم خدمت تو بنده این بار
شوم این دفعه من پابوس سرکار!
موازین نیز چون باشد ز بنده
(در این دنیای گَنده تر ز گَنده)
توانم کار خود از پیش بردن
از آنچه خورده ام هم، بیش خوردن
چرا می پرسی از من این که : «آیا
تو را بوده سْت گاهی غصّه ی ما؟» ؟
سپس، خود، می دهی پاسخ که: «هرگز
ندیدم از تو خیری غیر وزوز» ؟
برای چه به من امّید داری
که من روزی کنم بهر تو کاری؟
تو خود، امّید خویشی، خیز از جای
در آید پیش تو، هر مشکل از پای
[نبود از من ـ بدان ـ دو بیت آخر
من و این حرف های بی ته و سر؟
ز شاعر بود کآمد پابرهنه
میان معرکه از بهر فتنه!]
و باید فتنه گر اعدام گردد
فدای مَقدَم برجام گردد!