image image
 

چند پرسش و پاسخ، در بارهٔ نسل کشی اخیر اسراییل در غزه
 
محمد علی اصفهانی

محمد علی اصفهانی
 

۱۸ آبان ۱۴۰۲

 

پرسش:
ــــــــــــــ


ـ آیا عملیات اسراییل در غزه، چیزی است به غیر از دفاع از خود که حق مشروع همگان است؟

پاسخ:
ــــــــــــ


کدام خود؟
خودِ ۱۹۴۸ یا خودِ بعد از ۱۹۶۷ و اشغال بخش‌های وسیع دیگری از منطقهٔ جغرافیایی فلسطین در جریان جنگ شش روزه؟
آنچه امروز، اسراییل آن را «خود» می‌نامد، نه آن خودِ ۱۹۴۸ بلکه این خودِ بعد از جنگ شش‌روزه در ۱۹۶۷ است.
و این خود، چیست؟ یک خود که انکار تمام قطعنامه‌های سازمان ملل متحد است، که در آن‌ها با صراحت و روشنی، رسماً اشغالگر شناخته شده است، و به او دستور داده شده است که به خودِ ۱۹۴۸ به عنوان کشور مستقلی به نام اسراییل برگردد.

کدام دفاع؟
آنچه اسراییل در حال انجام دادن آن است حمله‌هایی جدید در پی حملات متوالی و زمان‌به‌زمان و بابهانه و بی‌بهانهٔ گذشته است، و نه حتی دفاع از همین خودی که بر خلاف خودِ ۱۹۴۸، به رأی سازمان ملل متحد ـ با وجود آن‌همه نفوذی که پشتیبانان همیشگی اسراییل، یعنی آمریکا و انگلستان در آن دارند ‌ـ غیر‌قانونی اعلام شده است.

چگونه؟
داریم می‌بینیم. داریم می‌بینیم که چگونه.

پرسش:
ــــــــــــــ


ـ اما اول، حماس حمله کرد. مگر جز این است؟

پاسخ:
ــــــــــــ


کدام اول؟
۷ اکتبر ۲۰۲۳ و آن کشتار فجیع و آن جنایت مسلم حماس در حق غیر‌نظامیان بی‌گناه اسراییلی، و در حق خودش که تا آن زمان علی‌رغم ماهیت ارتجاعی و بعضی سوابق، همچنان به عنوان یک نیروی مقاومت شناخته می‌شد، و در حق آرمان فلسطین که از این آلودگی‌ها بری است و محمود درویش‌ها نمایندهٔ آن هستند؟

خیر! ۷ اکتبر ۲۰۲۳ اول نبود. اگر بخواهیم اول را پیدا کنیم، همین‌طور پی در پی باید به عقب برگردیم و اول‌ی که پیدا کرده‌ایم را به دلیل آن که اول نیست وا بگذاریم و در پی اول دیگری باشیم که آن هم اول نیست، و قبل از آن، اول های دیگری وجود داشته‌اند.

البته، قضیه، قضیهٔ مرغ و تخم مرغ، و تخم مرغ و مرغ نیست که هیچ اولی برای آن متصور نباشد. ولی برای اجتناب از در افتادن به بحث ها و جدال‌های بی‌پایان و بی‌نتیجهٔ تاریخی و جغرافیایی و سیاسی، به جای جستجوی اول و اول‌ها، بهتر است که به معادلهٔ کنش هفت اکتبر حماس و واکنش اسراییل به این کنش نگاه کنیم، و به تناسب ها و اندازه‌ها.

آیا این واکنش اسراییل، با آن کنش حماس، تناسب دارد؟ این ویرانی‌ها، بمباران‌ها، قتل عام ها، کودک‌کشی‌ها و نسل کشی‌ها؟ و تازه نه فقط علیه حماس، بلکه در حق تمام مردم غزه، با عینینت بحشیدن به کلام وزیر دفاع دولتی که خود را بازماندهٔ هولوکاست و پاسدار خون و رنج قربانیان بی‌شمار آن می‌داند، ولی با وعدهٔ کشتار پیر و جوان و زن و مرد و کودک ضمن محاصرهٔ سریع و همه‌سویهٔ آن‌ها در دقایق و ساعات آینده، سرشار از حس انتقام، و بی‌قرارِ اجرای قانون تنبیه جمعیِ بازمانده از فرهنگ قبیله‌یی، همان حرفی را در حق مردم غزه می‌زند که بانیان هولوکاست در حق یهودیان می‌زدند، که این‌ها انسان نیستند بلکه حیوان‌های انسان‌نما هستند.

پرسش:
ــــــــــــــ


ـ ولی حماس، خواهان نابودی اسراییل است، و اسراییل را در همان مرز‌های قانونی ۱۹۴۸ هم قبول ندارد.

پاسخ:
ــــــــــــ


قبل از هرچیز، تأکید کنم که:
ـ این، بیان تاریخچه‌یی از ماجرایی است که پر فراز و نشیب است، و ماهیت متغیر و غیر‌ثابتی داشته‌است که همیشه در طول زمان و در تمام مقاطع، یک‌سان نبوده است. و از این رو، نباید این را دفاع از پدیده‌یی به نام حماس دانست. آن هم حماسِ از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به بعد که دیگر جایی برای دفاع از خودش باقی نگذاشته است، و دست به یک خودکشی سازمانی زده است.

ـ این، همچنین به نوعی، پاسخ غیر مستقیمی هم هست به پرسش قبلی و قضیهٔ اول چه کسی شروع کرد و بعد از آن چه کسی جواب داد.
هرچند از نیمه‌های راه.

و حالا بعد از این توضیحِ ضروری، بپردازیم به پرسش.

این حرف، به صورت تئوریک، ظاهری دارد که مطلقاً در تضاد با پراتیک است؛ در حالی که آنچه مهم است و به حساب می‌آید ـ مخصوصاً در سیاست ـ پراتیک است نه تئوری.

همانطور که بسیاری از دست اندر کاران مسائل خاورمیانه، از جمله نویسندگان و روزنامه‌نگاران شریف یهودی اسراییلی، مثل میشل وارشاوسکی، و یوری آونری فقید، و یا کارشناسان حرفه‌یی غیر‌اسراییلیِ به نزد همگان معتبری مثل جان پیلجر، و رابرت فیسک فقید تأکید کرده اند، آن که هیچ‌وقت حاضر به گفتگو و مصالحه نبوده است، اسراییل بوده است نه حماس.

گرچه، سخن به درازا می‌کشد، بخشی از مقالهٔ یوری آونری فقید تحت عنوان «صبح به خیر، حماس» را که سال‌ها پیش ترجمه و منتشر کرده بودم در اینجا با هم بخوانیم:

«... ما اسراییلی ها در جهانی از اشباح و هیولا‌ها زندگی می‌کنیم. ما با آدم‌های زنده و سازمان‌های عینی نمی‌جنگیم. بلکه به جنگ شیاطین و ارواح خبیثه‌یی می‌رویم که اصلاً برای این ظاهر شده اند که ما را نابود کنند. این جنگ، جنگ میان فرزندان روشنایی با فرزندان تاریکی است. میان خوبی مطلق و بدی مطلق. اینچنین نگاه می‌کنیم ما به مسأله. و طرف مقابل نیز...»

«بیاییم این جنگ را از این فضای مجازی، به روی زمین محکم و عینی بیاوریم. تا زمانی که ما این قلمرو دهشت و کابوس را ترک نکنیم، نه یک سیاست معقول میسر خواهد بود و نه یک گفتگوی عقلانی...»

«... این اصطلاحِ «به رسمیت شناختن»، اصلاً احمقانه است؛ و فقط بهانه‌یی است برای اجتناب از دیالوگ با حماس. ما نیازی نداریم به این که کسی ـ هر کسی ـ ما را به رسمیت بشناسد... اگر آ یک توافقنامه با ب امضا کند، این یعنی که آ، ب را به رسمیت شناخته است. مابقی، همه چرند است و جفنگ...»

«... وقتی که از جراحتی خون جاری است، قبل از درمان جراحت، باید جلو ریزش خون را گرفت. بار ها، حماس، پیشنهاد آتش‌بس داد. همانچه در عربی به آن هُدنه گفته می‌شود. و این آتش‌بس، یعنی متوقف کردن هر نوع عملیات جنگی: هم پرتاپ قسام و گراد و خمپاره از طرف حماس و سازمان های دیگر فلسطینی؛ و هم پایان دادن به قتل‌های نشانه‌گیری شده و تاخت و تاز و تهاجم، و محروم کردن مردم فلسطین از غذا، از طرف اسراییل...»

«هُدنه که حماس آن را قبول دارد، در واقع امر، جایگزین و معادل صلح است. و مقوله‌یی است عمیقاً جا افتاده و محکم در سنت های اسلامی... از آنجایی که هُدنه، دارای ضمانت اجرایی در اسلام است، تجاوز از آن و زیر پا گذاشتن‌ش توسط مسلمانان با ایمان، غیر ممکن است... یک هُدنه می‌تواند ده ها سال طول بکشد و تا بی نهایت ادامه یابد. و این یعنی صلح. در صورتی که رابطهٔ میان دو طرف، زمینهٔ عینیت یافتن صلح را به وجود بیاورد.»

«حماس اعلام کرده است که مخالف گفتگو ی صلح محمود عباس با اسراییل نیست؛ به شرطی که نتیجهٔ حاصل شده از این گفتگو به رفراندم گذاشته شود. و اگر مردم فلسطین، آن را تأیید کنند، حماس اراده و تصمیم مردم فلسطین را خواهد پذیرفت. این را خود حماس اعلام کرده است...»

«... حماس نیز مثل همهٔ نیرو های سیاسی دیگر فلسطینی، خواهان قدرتی است سیاسی در دولت فلسطینی‌یی که در مرز های ۱۹۶۷ تشکیل خواهد شد. و بنابر این، نیازمند آن است که از اعتماد اکثریت مردم برخوردار باشد... ذرّه یی تردید وجود ندارد که اکثریت وسیع فلسطینیان، خواستار دولتی برای خود هستند و خواهان صلح. و حماس به خوبی این را می‌داند و هیچ عملی که اکثریت را از او دور کند انجام نخواهد داد...»

پرسش:
ــــــــــــــ

ـ اما خود حماس، مستقیماً، در این مورد چه می‌گوید؟

پاسخ:
ــــــــــــ


نگاهی بیاندازیم به معتبر ترین روزنامهٔ اسراییل، یعنی هاآرتص، و گزارش روزنامه‌نگار و گزارشگر ارشد پرآوازه‌اش، خانم امیرا هس، با تیتر «هنیه: ما اسراییل را در مرز های ۱۹۶۷ قبول داریم»، در نوامبر ۲۰۰۸.

سازمان وحدت یهودی فرانسه برای صلح، این گزارش را در همان زمان، بازتکثیر کرد، و ترجمهٔ بخشی از گزارش نیز توسط راقم این سطور منتشر شد:

«اسماعیل هنیه در ملاقات خود با ۱۱ نمایندهٔ پارلمان اروپا که به قصد اعتراض به محاصرهٔ غزه، به فلسطین رفته بودند اطلاع داده است که دولت حماس، علاوه بر یک «هُدنه» (معادل «صلح» با اسراییل) حاضر است که اسراییل را در مرز‌های ۱۹۶۷ بپذیرد؛ و این پیشنهاد را هم به اسراییل ارائه داده است، اما اسراییل پیشنهاد او را رد کرده است.
اسماعیل هنیه، به درخواست یکی از نمایندگان، بار دیگر پیشنهاد خود را تکرار کرد.»

و البته می‌دانیم که درست چند هفته بعد از آن، تهاجم وسیع ۲۲ روزهٔ اسراییل به نوار غزه آغاز شد تا مانع تحقق این پیشنهاد حماس شود.

سازمان وحدت یهودی فرانسه برای صلح، در بارهٔ آن تهاجم چنین نوشت:
«این قتل عام، طی روز های قبل، پیشاپیش در روزنامه‌های اسراییل، هم اعلام شده بود، و هم مورد بررسی قرار گرفته بود، و هم در باره اش تفسیر‌های مختلف نوشته می‌شد. بعد از منقضی شدن مدت آتش بسی که حماس، آن را رعایت می‌کرد، اما اسراییل آن را بی وقفه و مدام، زیر پا می‌گذاشت.»

نزدیک به ۲۰ سال پیش، در اوایل سال ۲۰۰۴ احمد یاسین، بنیان‌گذار حماس، درست چند روز پس از اعلام آمادگی برای توقف هرگونه عملیات نظامی در غزه، به فرمان آریل شارون به قتل رسید.

آلن گرش، سردبیر لوموند دیپلوماتیک، در شمارهٔ آوریل همان سالِ این نشریه، از نگرانی شارون بابت کنار گذاشتن عملیات نظامی توسط حماس نوشت، و از قتل احمد یاسین که چنان قصدی داشت به دستور شارون، به منظور ادامه یافتن عملیات نظامی حماس:

«نگرانی از آن‌رو افزایش یافته بود که تمام جناح‌های فلسطینی در مورد کنترل غزه مذاکره می‌کردند و شیخ احمد یاسین اعلام آمادگی کرد که عملیات نظامی از این سرزمین را متوقف نماید، به شرطی که عقب‌نشینی اسرائیل کامل باشد.»
«این بازی، بسیار غامض است و آقای آریل شارون با به قتل رساندن مؤسس جنبش اسلامی، آن را تیره‌تر نیز کرده است. این امر برای او اهمیتی ندارد. زیرا او می‌داند که در فضای آشوب زده است که او خواهد توانست عقیده اش را پیاده کند.»

دولت اسراییل، از سویی از عملیات نظامی و تروریستی حماس خوشنود بود و دوست می‌داشت که این عملیات همچنان ادامه داشته باشند و نگران بود که مبادا متوقف شوند، و از سویی دیگر بر سر یاسر عرفات و سازمان آزادی فلسطین که پیمان اسلو را پذیرفته بودند و توانسته بودند گروه‌های فلسطینی مخالف پیمان را هم در عمل با خود همرا کنند، آن بلا ها را می‌آورد که حکایتی جداگانه دارند.

عرفات، به وزنه‌یی تعیین‌کننده در مناسبات بین‌المللی و تلاش‌های جهانی برای برقراری صلح دائمی میان فلسطینی‌ها و اسراییل تبدیل شده بود، و بهانهٔ به رسمیت نشناختن اسراییل در تئوری، یعنی در اساسنامهٔ سازمان آزادی فلسطین (چیزی مثل مورد مشابه در اساسنامهٔ حماس، که در بالا به بی‌اثر بودن عملی آن اشاره شد) را هم با حذف رسمی بخشی از اساسنامهٔ سازمان، از دست دولت اسراییل گرفته بود، و بر موجودیت و مشروعیت اسراییل، مهر تأیید زده بود.

قتل عرفات هم به همین دلیل اتفاق افتاد، و فلسطینی‌ها و بسیارانی دیگر، آن را نه فقط نتیجهٔ محصور کردن عرفات و فشار‌های طاقت‌فرسای جسمی و روحی بر او توسط دولت اسراییل، بلکه به دستور مستقیم و برنامه‌ریزی شدهٔ شارون، نخست‌وزیر وقت می‌دانند.

پرسش:
ــــــــــــــ


ـ آیا مگر جز این است که حماس، وابسته به ج.ا و خامنه ای است؟

پاسخ:
ــــــــــــ


اولاً:
حماس را به هیچ عنوان نباید با فلسطین و فلسطینی و آرمان فلسطین، یکی دانست. حماس، یکی از جریان‌های سیاسیِ داخل فلسطین است که دلیل رشد آن و دلیل رویکرد بخش‌هایی از فلسطینی‌ها به آن، قرار داده شدن فلسطینی‌ها طی سالیان متمادی و دهه‌های متوالی در شرایط غیر طبیعی، توسط دولت‌های چپ و راست اسراییل بوده است.
حماس، محصول غیر‌طبیعی شرایط غیر طبیعی است، و با از میان رفتن این شرایط غیر‌طبیعی، مضمحل خواهد شد.

اما، آنچه نتانیاهو و امثال او می‌کنند، و این‌همه جنایت و نسل‌کشی که در حال حاضر در غزه شاهد آن هستیم، گرچه احتمالاً حماس را از پا در خواهد آورد، قطعاً راه و روش و طرز تفکر آن را در ابعاد مضاعف در مضاعف تقویت خواهد کرد.
و این، همان چیزی است که نتانیاهو و نتانیاهو ها از یک طرف، و خامنه‌ای و خامنه‌ای ها از طرف دیگر خواستار آن هستند.
همچنان که آریل شارون و آریل شارون‌ها خواستار آن بودند، و حماس‌ها راه را برای آن‌ها هموار می‌کردند و هروقت هم که می‌خواستند در جهت بازگشت از مسیر بدفرجام خود گامی بردارند با اقدامات آریل شارون‌ها و نتانیاهو ها، دوباره به همان مسیر بدفرجام رانده می‌شدند.

ثانیاً:
حماس، از ج.ا کمک‌های مالی و تسلیحاتی بی‌حساب دریافت می‌کند، اما وابستگی از نوع وابستگی کارگزار به کارفرما به ج.ا ندارد، گرچه گاهی کار هایی می‌کند که ـ دستکم در ظاهر ـ فاصلهٔ چندانی با ایفای نقش نیروی نیابتی مستقیم ندارند.
وگرنه، در یکی از مهم‌ترین و حیاتی‌ترین و استراتژیک ترین ماجراجویی‌های ج.ا، یعنی جنگ در سوریه، حماس مواضعی درست در نقطهٔ مقابل ج.ا داشت.
و یا مثلاً روابط حماس با قطر (و پیش از آن با عربستان سعودی نیز) که سیاست‌هایش، از جمله در جنگ سوریه، و همچنین در موارد متعدد دیگر، در تضاد با سیاست‌های ج.ا است چیز پنهانی نیست.

بله؛ با نابودی ج.ا و استقرار یک حکومت مردمی در ایران، بسیاری از به‌هم‌ریختگی‌ها و آشفتگی‌ها، بسیاری از شرارت‌ها و فتنه‌ها، در منطقهٔ خاورمیانه و در تمام جهان پایان خواهند یافت.
در این، کوچک‌ترین تردیدی نیست.

اما کسانی مثل مجاهدین که مرتباً از سر مار و کوبیدن سر مار در تهران حرف می‌زنند، قصد دیگری دارند.
شاید یکی از سخنان رهبر مجاهدین در ۱۳۹۸ که به مناسبت همین قضایای اخیر، و در گیر و دار جنگ اسراییل و غزه، دوباره در سطح وسیع، توسط آن‌ها بازنشر شده است موضوع را به خوبی توضیح دهد.
این سخن، و سخنان مشابه آن را این روز‌ها مجاهدین، پی در پی، تحت عنوان عمومی «آموزش برای نسل جوان»، از سخنان گذشتهٔ رهبر، به توصیه و انتخاب خود او شماره گذاری می‌کنند و انتشار می‌دهند.
در شمارهٔ ۳۳ این گزیده‌های منتخب رهبر چنین آمده است:

((«تهدید «نه‌جنگ» بود
تهدید، کوتاه‌آمدن و نکوبیدن سر مار به سنگ است
در تمام آن سال‌ها [در دهه ۸۰ و ۹۰] رژیم در حالی‌که عملاً به اشغال عراق و هموار کردن راهش به سوریه مشغول بود، ایادی و پشتیبانان رژیم، آگاهانه و «به فرموده»، از خطر جنگ با رژیم ایران پرهیز می‌دادند. در حالی‌که تهدید آمریکا و جامعهٔ بین‌المللی در رابطه با رژیم آخوندها «نه‌جنگ» بود...
امروز هم بنا بر ۴دهه تجربه، تهدید، باز هم کوتاه‌آمدن و نکوبیدن سر مار به سنگ است. ایران بدون این، آزاد نمی‌شود.))

پرسش:
ــــــــــــــ


ـ درصد بسیار بزرگی از نسل‌های کنونی ایران، نه تنها هیچ‌گونه همدردی با مردم غزه و کلاً با فلسطینی‌ها ندارند، بلکه درصد بسیار بزرگی از این درصدِ بسیار بزرگ، آشکارا از آنچه اسراییل در غزه ‌می‌کند دفاع هم می‌کنند، و حتی در موارد متعددی می‌بینیم که بعضی‌هاشان از کشته شدن هرچه بیشتر فلسطینی‌ها و قتل هرچه بیشتر «نوزادانی که بعداً وقتی که یزرگ شوند تروریست خواهند شد» با شور و شعف و شادمانی استقبال می‌کنند. چرا جامعه از «ایران شده فلسطین، مردم چرا نشستین؟» به اینجا رسیده است؟

پاسخ:
ــــــــــــ


در حال حاضر، همهٔ ایرانیانِ بزرگ‌شده در وطن که پنجاه و یکی دو سال یا کم‌تر دارند، یعنی اگر نسل در حال انقراض ما، و یکی دو نسل اندکی جدید‌تر از ما را کنار بگذاریم، بقیهٔ مردم ایران، کلاً زیر سلطهٔ ایده‌ئولوژیکِ دیکتاتوری توتالیتر ج.ا (و نه حتی یک دیکتاتوری کلاسیک که خارج از سیاست، کاری با مردم ندارد) رشد کرده اند و پرورش یافته اند، و از زمانی که خود را شناخته اند، از خانه تا کوچه و خیابان و مدرسه و محل کار، و از همه‌جا تا همه‌جا، با فرهنگ تحمیل شدهٔ ج.ا مواجه بوده‌اند، و هر قدر هم که در برابر تحمیل این فرهنگ، مقاومت کرده باشند، نتوانسته‌اند از آسیب‌های مستقیم و آسیب‌های غیر مستقیم آن مصون بمانند.

و اصلاً ـ به تعبیری ـ هرچه مقاومت‌شان و حساسیت‌شان نسبت به این فرهنگ بیشتر بوده‌است، چون این مقاومت و این حساسیت، به شدید‌ترین شکلی سرکوب می‌شود، برخورد‌های عکس‌العملی، در آن‌ها امکان بالقوهٔ بیشتری برای جایگزین برخورد‌های فکر‌شده و سنجیده و هدف‌مند شدن یافته‌اند.

قانون جاذبه و دافعه، چه بخواهیم و چه نخواهیم، و بر اثرات آن در ما و برما چه واقف باشیم و چه واقف نباشیم (که معمولاً نیستیم) کار خودش را می‌کند.
وقتی دشمنی که شبانه روز، در جزیی ترین امور زندگانی‌ات، و در تمام لحظه‌هایی که بر تو می‌گذرند، با او درگیری درونی‌شده و پایان‌ناپذیر و بی‌وقفه داری، چیزی را، آن هم با سر و صدا و هیاهو تبلیغ می‌کند، و به خاطر وادار کردن تو به پذیرش آن، آماده است که جانت را هم بستاند، خیلی مشکل است این که تو علیه آن چیز برانگیخته نشوی.
گاهی خودآگاه و ارادی، و غالباً ناخودآگاه و غیر ارادی و بی‌آن که بدانی یا بتوانی بدانی.

مورد فلسطین هم همین است.
و اصلاً تنها مورد نیست، و فقط یکی از موارد است و بس.

بسیاری از ناهنجاری‌هایی که در دستگاه ارزشی و اخلاقی و فرهنگی بخش‌هایی از نسل‌های پرورش یافته در ج.ا می‌بینیم، تا پایان کار ج.ا، روز به روز در ابعاد بزگ‌تر از پیش، تکثیر و باز‌تولید می‌شوند.
که این هم خود دلیل دیگری است بر ضرورت تمرکز بر پایان دادن هرچه سریع‌تر به حاکمیت ج.ا پیش از آن که نه از تاک نشان مانَد و نه از تاک‌نشان.

همین مردم، در شرایط طبیعی، و به دور از حوزهٔ جاذبه‌ها و دافعه‌هایی که ج.ا به وجود آورده‌است و به وجود می‌آورد و تا باقی است به وجود خواهد آورد، آیا همین دستگاه ارزشی و اخلاقی و فرهنگی امروز را خواهند داشت؟
پاسخ، خوشبختانه منفی است.

۱۸ آبان ۱۴۰۲
ققنوس‌ ـ سیاست انسانگرا

 
image image