سيصد گل سرخ، يک گل نصرانی
ما را ز سر بريده می ترسانی؟
ما گر ز سر بريده می ترسيديم
در محفل عاشقان نمی رقصيديم
[از يک ترانه ی قديمی] ٭
همزمان با اعلام نظر غير رسمی هيأت ويژه ی
«مجلس»، مبنی بر «مقصر شماره ی اول» بودن سعيد مرتضوی در
ماجرای کهريزک، روح الله حسينيان، با نوشتن «رنجنامه» يی
«سوزناک»، از عضويت در «مجلس» استعفا داد.
چند سطر زير،نه به اين خاطر، بلکه به اين بهانه، نوشته شده
اند.
حسينيان کيست؟ يکی از دريده ترين و رذل ترين افراد هار ترين
جناح حاکميت. نه تنها دوست، بلکه يار و ياور وفادار سعيد
امامی. او با وقاحت تمام، اين مهره ی کليدی قتل های زنجيره يی
را شهيد می نامد و در مجلس ختم او شرکت می کند و جا و بی جا از
او به نيکی ياد می کند. او کسانی چون پروانه و داريوش فروهر،
دکتر مجيد شريف، محمد مختاری، و محمد جعفر پوينده را که با
مشارکت و مباشرت سعيد امامی به شهادت رسيده اند، «محارب»، و
درنتيجه، واجب القتل، و قاتلان آن ها را ثوابکار و صوابکار
معرفی کرده است.
او از ارائه دهندگان (و به نوشته ی سايت «پارلمان نيوز»،
وابسته به جناح موسوم به «اصلاح طلبان مجلس»، عامل اصلی تهيه و
جمع آوری امضا ها ی) طرح دو فوريتی «تقليل حکم اعدام محارب، از
بيست روز به پنج روز»، به «مجلس»، بعد از حماسه ی عاشورای
امسال است.
در پی ارائه ی اين طرح، «علی مطهری»، که جزء اصولگرايان
«معتدل» و «دگر انديش» است، ضمن حمله به اين طرح، اين سفله را
کسی معرفی کرده است که: «کلّاً علاقه ی خاصی به اعدام دارد، و
زمانی که قاضی بود حکم های اعدام بسياری صادر می کرد، و اين
به روحيات او بر می گردد.».
روح الله حسينيان، گوينده ی همان جمله ی معروف در دفاع از سعيد
امامی و بقيه ی قاتلان قتل های زنجيره يی است که «آخه والله
بابا ما خودمان يک زمان، قاتل بوديم»!
او در همين استعفانامه ی خودش هم تأکيد می کند که ناراحتی او
به خاطر اختلاف نظر هايی است که ميان کسانی امثال او که خواهان
تشويق و ترغيب هرچه بيشتربه باز کردن دست نيرو های سرکوبگر
رژيم در قتل و شکنجه و تجاوز در حق مردم هستند با «عاقل» های
درون حاکميت وجود دارد.
او با وقاحت اعلام می کند که «من لحظه يی از گذشته ی خود
پشيمان نيستم، و از آنچه با من شده است راضی به رضای اويم»!
من نمی دانم، و مشتاق هم نيستم که بدانم، «آنچه با او شده است»
چيست. اما این را به يقين می دانم که نبايد فريب اين خود را به
موش مردگی زدن ها (به منظور کسب احتمالی امکان های از دست رفته
يا امکان های هنوز کسب نشده) را خورد، و نبايد خوشحال و مغرور
بود وقتی که او، موذيانه، خود را «موجودی شکست خورده و
سرخورده» معرفی می کند.
مهم، حسينيان نيست. مهم، خطی است که حسينيان ها را در برابر
بخش ديگری از حاکميت، دارای کم و بيش همان تفکر، اما «عاقل» تر
قرار داده است.
راقم اين سطور، تقريباً بلافاصله بعد از انتشار بيانيه ی حساب
شده ی شماره ی ۱۷ موسوی، و قبل از آشکار شدن تضاد ها ی اخير در
حاکميت، در پاورقی مقاله يی، چنين نوشت:
«بيانيه ی شماره ی ۱۷ موسوی را بايد جداگانه خواند. با دقت و
ظرافت. به دور از هوچيگری و جنجال... زياد و کم، و قوت و ضعف،
و خوب و بد اين بيانيه (و اين همه، البته در کادر هويت سياسی
موسوی و شيوه ی کار او و آنچه از او انتظار می رود) به جای
خود. اما اين بيانيه، به تشديد تضاد های درون اليگارشی حاکم بر
ايران، و به ريزش افراد و نيرو های حاکميت ـ قطعاً ـ کمک خواهد
کرد، و روند فروپاشی را ـ قطعاً ـ شتاب خواهد بخشيد.». (۱)
و از آنجا که بعداً افراد زيادی ـ و نه هميشه الزاماً با حسن
نيت و سلامت و صداقت ـ به بررسی و نيز «بررسی» آن بيانيه
پرداختند، ضرورتی آنی نمی بينم که خود از زاويه ی ديد خود، به
بررسی آن بيانيه بپردازم. اما درستی اين پيش بينی، روز به روز،
و هر روز بيشتر از روز پيش، آشکار و آشکار تر می شود؛ و آن
دسته از کسانی که يکباره به قول «امام راحل» (که متأسفانه هنوز
هم کروبی و موسوی، از تکرار نام نکبت او دست بر نداشته اند)،
به موسوی «هجمه» آوردند، خود دانند و قضاوت خودشان و مردم...
و بگذريم...
تجربه، نشان داده است که نبايد روی شکست ظاهری، يا موقت، (يا
اصلاً نمايشی) خط حسينيان ها حساب باز کرد. به خصوص که آن ها
توسط هسته ی اصلی کودتا حمايت می شوند. و به خصوص که وسوسه ی
دست زدن به قتل ِنه تنها دستگير شدگان وقايع اخير، بلکه حتی
دستگير شدگان پيش از اين وقايع نيز، بخش غالب حاکميت «کودتا»
را رها نکرده است، و اين تبهکاران، پيوسته با استفاده از هر
تريبونی، خط اعدام و کشتار دسته جمعی را به پيش می برند.
از «بوزينگان به منبر برآمده» يی (۲) چون جنتی و علم الهدی و
کوفت و زهر مار گرفته تا وزير اطلاعات احمدی نژاد، و تا قاضی
القضات جديد منتصب ولی فقيه، همگی يکصدا، توطئه ی شومی را که
به منظور اعدام های دسته جمعی تدارک ديده اند تکرار و تکثير و
تبليغ می کنند؛ و راديوتلويزيون اشغال شده نيز برايشان
«مستندات» می سازد...
خطر، جدی است. و ابلهانی که اين توطئه را تدارک ديده اند، نمی
فهمند که در صورت عملی کردن اين توطئه (هرچند که تا زمان نوشتن
اين مقاله، قسمت کوچکی از توطئه، عملی نيز شده است) بی هيچ
ترديدی چندين و چندگام به سمت گور خويش را، در يک گام واحد، طی
خواهند کرد. هم به لحاظ تشديد کردن ديگر غير قابل بازگشت تضاد
های درونی حاکميت، و هم ـ هزاران بار بيشتر از آن ـ به لحاظ
غير قابل بازگشت کردن هر نوع راهکار احتمالی کم خرج تر برای
آنچه آن ها «رفع بحران» می نامندش، ميان خودشان و توده ها و
حتی چهره های مطرح «جنبش سبز»، که بخش مهمی از «جنبش خرداد»
(۳) را تشکيل می دهد.
خطر، جدی است و عاجل است. پس، بايد به صورت جدی و عاجل، به
مقابله با آن اقدام کرد. دو تا اطلاعيه دادن و محکوم کردن،
آسان است. اما ـ بی تکلّف بگويم: ـ در بهترين و خوشبينانه ترين
نگاه، بيشتر به اقدامی ارزان به منظور رفع تکليف از خويش می
ماند و بس.
آنچه، در اين لحظه، به عقل راقم اين سطور می رسد، و طبيعی است
که ديگران تازه هايی بر آن بيافزايند، اين هاست:
۱ ـ چهره های مطرح جنبش سبز، به خصوص موسوی و کروبی، لازم است
که در اين مورد، موضعگيری محکم و قاطعی داشته باشند که کمترين
ِ آن، درخواست پيشاپيش ِ اعتصاب عمومی، و تظاهرات پی در پی و
متمرکز، و نيز مقطعی و پراکنده، و تحصن (نه در «حرم مطهر امام
راحل» لطفاً و بالاغیرتاً) از دوستداران خويش در صورت وقوع
چنين اعدام هايی است.
موسوی، بار ها گفته است که گرچه خود به «اعتدال»، اعتقاد دارد،
اما پيرو نظر و ارده ی مردم است. او در بيانيه ی شماره ی ۱۷
خود نيز به روشنی، مرز اعتقادات (مذهبی و غير مذهبی) ميان
مردمان را صريحاً درنورديده است و نوشته است که:
«ما معتقد به تفسير رحمانی از اسلام هستيم که انسان ها را يا
هم کيش هم می داند و يا همسانانی در خلقت. نگاهی که بر کرامت
ذاتی انسان باور دارد.».
۲ ـ چهره های سياسی اپوزيسيون داخل ايران، و جريان های ملی،
ملی ـ مذهبی، مارکسيست، ليبرال، سوسياليست، اهل قلم، کارگری،
مدنی، دانشجويی و... به جای منتظر ماندن و بعد از اعدام ها
اعلاميه دادن (يا ندادن)، و محکوم کردن (يا نکردن)، پيشاپيش به
حاکميت، اخطار دهند. اخطاری جدی، صريح، بی پروا، و با سپردن
تعهد در برابر مردم به عملی کردن اين اخطار در صورت اقدام
ابلهانه ی رژيم.
فرصت «آسّه برو آسّه بيا که گربه شاخت نزنه» نيست، خانم ها و
آقايان! زمان تعيين تکليف است. باخود. با مردم. و با تاريخ.
آنجا که پای خون در ميان است، بگذاريد با يکديگر رودربايستی
نداشته باشيم.
۳ ـ فعال شدن شبکه های اجتماعی جنبش، در دادن اخطار های مناسب
به دست اندر کاران اين توطئه. راقم اين سطور، مرزبندی خود را
با «خشونت» (با تعريفی که خود از آن ارائه داده است) اعلام
کرده است. (۴ ) اما هيچ دليلی وجود ندارد که مشوقان، مروجان،
مبلغان، تئوريزه کنندگان، آمران، عاملان، و مباشران طرح اعدام
ها، تا روز پيروزی نهايی مردم، بی مجازات باقی بمانند. نه هيچ
دليلی وجود دارد. و نه هيچ ضرورتی. و نه حتی هيچ عدم
مشروعيتی... سخن ِ روشن تر در اين زمينه را مردم، خود خواهند
گفت و نشان خواهند داد. و آن هم چه گفتنی و چه نشان دادنی! و
سفلگان دست اندرکار، آن را خواهند شنيد و خواهند ديد. آن هم چه
شنیدنی و چه ديدنی!
۴ ـ بايد افکار عمومی مردمان جهان (به خصوص مردم اروپا و
آمريکا) را به گونه يی بسيج کرد که بر دولت های خود تحميل کنند
که پيشاپيش، و قبل از وقوع واقعه، به حکومت ايران اخطار دهند
که در صورت انجام اعدام ها، بی درنگ، به قطع هر گونه مذاکره يی
با آن، و به قطع هر چند موقت روابط ديپلماتيک با آن (به صورت
دسته جمعی، مثلاً اروپاييان عضو اتحاديه ی اروپا از طريق
اتحاديه) اقدام خواهند کرد.
اين، به هيچ وجه، ربطی به آستانبوسی ورشکستگان سياسی، در
بارگاه آمريکا و اروپا، و نيز هيچ ربطی به درخواست ننگين تحريم
مردم ايران، تحت نام تحريم رژيم، و يا چيز هايی از اين نوع و
بدتر از اين نوع ندارد...
حکومت، بر عکس عربده کشی هايش، بسيار نيازمند روابط پيدا و
پنهان با آمريکا و اروپاست. مثلاً نبايد حرف های خامنه ای را
حمل بر بی نيازی او کرد وقتی که در اولين سخنرانی بعد از
«کودتا»، ضمن حمايت از نتيجه ی انتخابات قلابی در قلابی، و
حمايت از دلقکی به نام «محمود احمدی نژاد»، با زبانی در ظاهر
تهاجمی، اما در باطن عاجزانه، می گويد که اوباما از طرفی با ما
سخن از مذاکره می گويد و از طرفی از «اغتشاشگران» حمايت می
کند.
خير. او دارد از آمريکا می خواهد که به مذاکره با او ادامه
دهد. «تری ميسان» نويسنده و تحليلگر جنجالی بخشی از «طيف چپ»
فرانسه، که به دلايل مختلف، از امور پشت پرده ـ به خصوص در
مورد خاورميانه ـ آگاه است، در گفتگويی، تقريباً دو ماه پيش از
«کودتا»، اعلام کرده بود که مذاکرات ميان حکومت ايران و
آمريکا، همزمان از چند کانال، انجام می پذيرد، و در مراحل
پيشرفته يی قرار دارد. (۵)
۵ ـ بايد به هر طريق ممکن، به حاکمان ايران تفهيم کنيم که ما
نخواهيم گذاشت که فاجعه يی از جنس کشتار های دهه ی ۶۰ تکرار
شود؛ و در صورت وسوسه شدنتان به اين تکرار، بر خلاف بار پيش،
بهايی سخت سنگين را بر شما تحميل خواهيم کرد. شما رفتنی هستيد.
اين را خودتان هم فهميده ايد. اما در صورت چنان تکراری، اين را
بهتر خواهيد فهميد!
۱۸ دی ۱۳۸۸
-------------------------------
٭ اين قسمت از اين ترانه ی قدیمی، بعداً «ترجيع بند» شعر
نسبتاً بلندی از راقم اين سطور شد.
۱ ـ خشونت و مسالمت را از نو تعريف کنيم!
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/koshoonat.html
۲ ـ برای آشنايی بيشتر با مفهوم فرهنگی و تاريخی اصطلاح
«بوزينگان بر منبر»، رجوع شود به توضيحات شعری از راقم اين
سطور، با عنوان «بوزينه يی برآمده بر منبر»، تقديم به امامان
جمعه حکومت:
www.ghoghnoos.org/honar/honarg/honarg01/jomeeh.html
۳ ـ «جنبش بی محابای خرداد، جنبش کمی بامحابای سبز، و چند نوع
خمينی»، از راقم همين سطور:
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/mohaaba.html
۴ ـ همان مقاله ی مورد اشاره در شماره ی ۱ زيرنويس.
۵ ـ «اسراييل می خواهد، اما آيا می تواند به ايران حمله کند؟»
بخشی از گفتگوی تری ميسان با خانم سيلويا کاتُری. لازم به
يادآوری است (يا نيست) که راقم اين سطور، نوشته های متنوعی از
نويسندگان و صاحبنظران متعدد، ترجمه کرده است که اين ترجمه ها
الزاماً نشانه ی تأييد خود آن نويسندگان، يا حتی همان نوشته ی
ترجمه شده شان نيست؛ و هميشه در انتخاب يک نوشته برای ترجمه،
فقط ضرورت انتشار آن به فارسی ملاک عمل بوده است و بس.
بنابر اين، ترجمه ی دو مقاله و بخشی از يک مصاحبه، از تری
ميسان، آن هم با تأکيد بر جنجالی بودن و برخلاف جریان آب شنا
کردن او، و نيز بر شخصیت مورد بحث و جدال و اختلاف نظر او، به
هيچ روی نشان ارزيابی شخصی از شخص خود او و يا رفتار و مواضع
قبلی و فعلی و بعدی او نبود، نيست، و نخواهد بود. اصلاً و
ابداً. بلکه ملاک، فقط همان بود، هست، و خواهد بود که نوشته
شد.
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/meyssan-iran.html