خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
کمدی سياسی صهيون مسيحی در کاخ سفيد
 
 
بهنام قلی پور
 

پنجاه تا هفتاد ميليون مسيحی آمريکايی که گروه‌هايی از آنها روز ۱۱ اکتبر سال گذشته (۲۰۰۳) در واشنگتن تظاهرات می‌کردند فقط يک شعار می‌دادند: «بوش بايد از اسراييل حمايت کند».

اين‌ها چه کسانی هستند؟ چگونه اين نزديکی ميان اين سازمان‌های مسيحی و سازمان‌های يهودی به وجود آمده است؟ مردان و زنانی که در اين‌ جريان نقش کليدی را ايفا می‌کنند و مبانی ايدئولوژيک و فکری دولت‌های آمريکا را شکل می‌دهند چه کسانی هستند؟


٭ واشنگتن ساعت ۲۰

بعد از ظهر روز جمعه ۱۱ اکتبر، در ساعت ۲۰ (به وقت پاريس) قرار است که ده‌ها هزار مسيحی انجيلی آمريکايی در مقابل کاخ سفيد در حمايت از اسراييل دست به تظاهرات بزنند. شعار آنها اين است: «همدلی مسيحيان با اسراييل». اتوبوس‌هايی از ايالت تگزاس، کارولينای جنوبي، آلاباما، تنسی و نقاط ديگر به سوی واشنگتن سرازير شده‌اند. سفارش ۱۰۰۰ پرچم اسراييلی هم داده شده. پلاکاردهايی هم که بر روی آنها نوشته شده است: «ما با تشکيل دولت فلسطينی مخالفيم». در ميان سخنرانان اين مراسم نام افرادی همچون اهود اولمرت Ehud Olmert شهردار اسراييلی بيت‌المقدس، تام ديلی Tom Dalay رهبر حزب جمهوری‌خواه در مجلس نمايندگان، جيم اينهاف سناتور ايالت اوکلاهما، سناتورکانزاس سام براون بک Sam Brown Back، کشيش جری فالولJerry Falwell مجری برنامه‌های مذهبی مسيحی در تلويزيون و سرانجام کشيش پت رابرتسون Pat Robertson به چشم می‌خورد. آنها هدف خود را صراحتاً اعلام کرده‌اند: پيشی گرفتن از جرج بوش در حمايت از اسراييل آن هم در شرايطی که چهل و سومين رييس جمهوری آمريکا يک مسيحی «متديست» Methodist ‌و به شدت تحت تاثير جريان کليسای انجيلی است و يکی از مومن ترين روسای جمهوری تاريخ آمريکا به حساب می‌آيد. در حقيقت جرج بوش گروهی را در کاخ سفيد در اطراف خود گردآورده است که شامل يهوديان نو محافظه‌کار و مسيحيان انجيلی هستند که وجه تشابه همه آنها حمايت بی‌شايبه از اسراييل است. يکی از معاونين خانم روبرتا کوبس Roberta Cobs رييس انجمن ائتلاف مسيحی (Coalition Christian) درباره اين تظاهرات می‌گويد: «تنها سه هفته به انتخابات مجلس نمايندگان باقی‌مانده است. رييس جمهوری به خوبی می‌داند که ۲ سال پيش او، پيروزی خود را در برخی ايالات نظير ايالت تنسی و آرکانزاس، مديون چند صد رای بيشتر نسبت به رقيب خود بود. رای‌دهندگانی که باعث پيش افتادن او شدند، هواداران ما بودند.» منظور او از هواداران ما، مسيحيان انجيلی هستند که در اصول اعتقاديشان مطالعه و درک کتاب مقدس بر همه چيز مقدم است. همين افراد روزگاری موجب شکست انتخاباتی جيمی‌ کارتر که خود يک کشيش تعميدی بود شدند و باز هم همين مسيحيان انجيلی بودند که با مايوس شدن از سياست‌های جرج بوش پدر که او را بيش از حد طرفدار اعراب قلمداد می‌کردند، موجبات شکستش را در انتخابات رياست جمهوری سال ۱۹۹۲ فراهم آوردند.

٭ لابی مسيحيان انجيلی

برای اين گروه عظيم رای‌دهندگان محافظه‌کار (حدود ۵۰ تا ۷۰ ميليون آمريکايی که خود را مسيحی انجيلی معرفی می‌کنند) مساله دفاع از اسراييل مساله‌ای بسيار مهم تلقی می‌شود و در راس برنامه‌های آنها قراردارد. در اغلب موارد، آنها با پيشی‌گرفتن از اکثريت يهوديان آمريکايی مدعی می‌شوند که تشکيل دولت اسراييل در سال ۱۹۴۸ تحقق يکی از وعده‌های کتاب مقدس است. کوچکترين نشانه شک و ترديدی از سوی کاخ سفيد در حمايت از آريل شارون باعث عکس‌العمل شديد مسيحيان انجيلی می‌شود و آنها قوه مجريه آمريکا را آماج نامه‌های تهديد‌آميز خود قرار می‌دهند. آنان کسانی چون کالين پاول و به ويژه کارکنان وزارت امور خارجه را که برخی گرايش‌های خاص نسبت به کشورهای عربی دارند را رسماً آلت دست جريان‌های ضد مسيحيت (Antichrist) تلقی می‌کنند.

رييس فراکسيون جمهوری‌خواه در مجلس نمايندگان آمريکا، از ايالت تگزاس، ديک‌آرمی (Dick Armey) در تابستان گذشته در يک جلسه مناظره تلويزيونی گفته بود که با هرگونه اقدام اسراييل برای واگذار کردن يک وجب از خاک کرانه باختری رود اردن به يک دولت فلسطينی مخالف است. من هيچ مخالفتی با تاسيس يک کشور فلسطينی ندارم. صدها کيلومتر مربع زمين در کشورهای عربی وجود دارد که به درد اين کار می‌خورد. اعراب، زمين، امکانات و عوامل لازم برای تاسيس يک کشور جديد را دارند.

کريس ماتيوس (Chris Matthews) خبرنگار، با ناباوری از او سوال می‌کند که آيا اين بدان معناست که فلسطينی‌های ساکن سرزمين‌های اشغالی به يک کشور ديگر نقل مکان کنند. ديک آرمی پاسخ می‌دهد:

«چرا که نه؟ اکثريت اشخاصی که امروز جمعيت اسراييل را تشکيل می‌دهند از نقاط ديگر جهان آمده‌اند. فلسطينی‌ها هم می‌توانند همين کار را بکنند.» چند روز پس از اين اظهارات، ديک ‌آرمی سخنان خود را پس گرفت، اما مسوولين مسيحی ديگر نظير کشيش جی فالوئل يا جانت پارشال (Janet Parshall) سخنان مشابهی را بر زبان راندند.

رابرت کاتنر (Robert Kuttner) خبرنگار ، به شوخی می‌گويد:

«يهوديان آمريکا از مدتها پيش مثل پيروان کليسای پروتستان آنگليکن(Episcopalien) زندگی می‌کنند اما در انتخابات مانند پورتوريکويی‌های کاتوليک رای می‌دهند.»

منظور او اين است که يهوديان آمريکا از نظر مالی مانند جناح راست هستند ولی در انتخابات، طرف جناح چپ را می‌گيرند؛ حتی امروزه اکثريت يهوديان يعنی بين ۶۰ تا ۸۰ درصد آنها در انتخابات به دموکرات‌ها رای می‌دهند و به آنها کمک‌های مالی بيشتری نسبت به حزب جمهوری‌خواه اختصاص می‌دهند. برای نسلی که نخستين تجربه سياسی خود را در دهه ۶۰ ميلادی کسب کرده است، شعارهای مبارزاتی راست مذهبی يعنی مبارزه با سقط جنين، تصاوير مستهجن، مواد مخدر وغيره يادآور مترسک‌های قديمی است.

در ضمن خاطرات فراموش نشدنی يهودی‌ستيزی مسيحيان را نيز بايد به آنها افزود.

اما از زمان رياست‌جمهوری رونالد ريگان به بعد، رای‌دهندگان يهودی کم‌کم به سوی جناح راست گرايش پيدا کردند، و طرفداران صهيونيست ستيزی ريشه‌دار هم به اين روند سرعت بخشيدند.

رونالد لودر (Ronald Lauder) رييس سابق کنفرانس روسای انجمن‌های يهودی آمريکا در مقاله‌ای در روزنامه وال‌استريت ژورنال می‌نويسد: «يهوديان ديگر احساس نمی‌‌کنند که حتما بايد به دموکرات‌ها رای بدهند، در کنگره، مدافعين سرسخت اسراييل بوده‌اند که اساساً رای يهوديان در آنها تعيين کننده نبوده ‌است. آنها از اسراييل دفاع می‌کنند، زيرا احساس می‌کنند که اين کار تنها اقدام اخلاقی ممکن است.

در سال ۱۹۸۷، خاخام آمريکايی اتريشی‌تبار، جاشوا هابرمن (Jashua Haberman) مقاله‌ای بسيار مهم در مجله معتبر پاليسی‌ريويو (Policy Review) به چاپ می‌رساند که امروزه همچنان مطالب آن معتبر و قابل تامل است. او در اين مقاله نوشته بود: «کليسای انجيلی کمربند امنيتی آمريکاست، به همين دليل کشتار يهوديان هرگز در اين کشور روی نخواهد داد.» هابرمن يادآوری می‌کند که شهر زادگاه او يعنی «وين» مهد تمدنی بسيار درخشان بود که در اوايل قرن بيستم محل رشد روانکاوی مدرن، اکسپرسيونيسم، مدرنيسم و ظهور شيله، شونبرگ و ديگران بود اما تنها سی سال بعد از فرياد شادی پذيرای ورود هيتلر شد. او می‌نويسد: « فضای فکری شهر وين تحت سيطره نيست‌گرايی اخلاقی قرار داشت که بی‌شباهت به نيهيليسم نبود. همين فضا سبب شد که اين انديشمندان در مقابل دعوت هيتلر خلع سلاح شوند.» برای فرار از دست نازی‌ها، هابرمن راهی آمريکا شد و در واقع همان مسيری را در پيش گرفت که توکويل (Tocgueville) پيش از او پيموده بود. او در آمريکا، (در جامعه‌ای بسيار ساده‌تر از جوامع پيشرفته اروپايی و حتی به اعتقاد برخی افراد، جامعه‌ای ساده انگار) پايه‌ها واصول اخلاقی مطرح کشف کرد که اساس آن مبتنی بر ايمان عميق در زندگی روزمره بود.

هابرمن در مقاله خود می‌نويسد : افرادی که من در خيابان‌ها، فروشگاه‌ها و کليساها با آنها برخورد می‌کردم شايد از فرهنگ و ظرافت طبع کمتری نسبت به مردم شهری مانند وين برخوردار بودند، اما آنها بسيار صادق‌تر، بازتر و قابل اعتمادتر از اهالی وين بودند. در وين بايد هميشه مراقب بودم که بدانم هر صورتکي، چه چهره‌ واقعی را پنهان کرده است. اما در آلابامای آمريکا من با مردمی برخورد کردم که ايمانشان سرمشق زندگی روزمره‌شان بود و از آنها در برابر زياده‌روی‌های دولت که آشکارا راه توتاليتاريسم را در پيش گرفته بود محافظت می‌کرد.

روزنامه‌نگار يهودی، بنيامين يولکووسکی (Binyamin Jolkovsky) خبرنگار سابق روزنامه وال استريت ژورنال و بينان‌گذار سايت اينترنتی معروف (www.Jewishworldreview. Com) که در آن خود معروفترين سرمقاله‌نويسان جريان محافظه‌کار يهودی و مسيحی را گرد هم آورده است نيز اعتقاد خاص خود را دارد: «من معمولاً احساس نزديکی بيشتری با مسيحيانی دارم که مذهب خود را جدی می‌گيرند تا يهوديان لاييک که هيچ نکته ارزشی مشترکی با من ندارند.»

٭ سو‌ءاستفاده انجيلی‌ها

برای بسياری از مسيحيان انجيلی که موبه‌مو به مطالب کتاب مقدس اعتقاد دارند، بازگشت يهوديان به سرزمين موعود اهميت بسيار زيادی دارد، زيرا اين امر شرط نخست ظهور مجدد مسيح به شمار می‌آيد، که در فصل «الهامات کتاب مقدس» پيش‌بينی شده است.

به نظر يک کشيش آنکيکن قرن ۱۹ ميلادي، جان نلسون داربی مسيحيان معتقد واقعی به صورت جسمانی در محضر خداوند حاضر خواهند شد، در حالی که بقيه ابنا بشر شاهد مبارزه سخت آرماگدون Armagedon (در دره ميگدو Megiddo در بيت‌المقدس) ميان نيروهای خير و شر خواهند بود. بخشی از يهوديان عيسی را تاييد خواهند کرد، بقيه در آشوب‌ نهايی جهان نابود خواهند شد. در اينجا به يک فرضيه مهم که مستقيماً در تاريخ طولانی مذهب در بنيان‌های آمريکا مطرح است اشاره می‌کنم؛ زائرين می‌فلاور (May Flower) خود را با يهوديانی مقايسه می‌کردند که در جستجوی سرزمين موعود بودند.

حتی در قرن هفدهم اين بحث جدی مطرح بود که آمريکايی‌ها بايد زبان انگليسی را کنار گذاشته و به جای آن به زبان عبری سخن بگويند يا نه (نقل از فردريک انسل در شماره ماه اکتبر، ماهنامه تاريخ هرودوت).

منتقدين يهودی به تفاضل ميان مسيحيان انجيلی و يهوديان، از جمله روزنامه‌نگار اسراييلی گرشام گرونبرگ اين‌گونه استدلال می‌کنند که مسيحيان بنياد‌گرا واقعاً يهوديان را دوست ندارند، بلکه از يهوديان برای نجات خودشان استفاده ابزاری می‌کنند.

ژونا لگدبرگ يک روزنامه‌نگار ديگر اعتقاد دارد: «ما ديده‌ايم که چگونه مسيحيان از کتاب مقدس برای توجيه بدترين رفتا‌رها عليه يهوديان استفاده می‌کنند. من زمانی دست از شکايت برخواهم داشت که ببينم مسيحيان دريافته‌اند که کتاب مقدس، آنها را به دوست داشتن و احترام به يهوديان امر می‌کند. و در مورد داوری روز رستاخيز نيز، اين خداوند است که تصميم خواهد گرفت. زيرا او از همه ما به اين کار سزاوارتر است.» مناخيم بگين نخستين کسی بود که امکان اتحاد ميان يهوديان و مسيحيان آمريکايی را مورد تاييد قرار داد. از زمان به قدرت رسيدن در سال ۱۹۷۷ بگين روابط نزديکی با جری فالول، بيلی گراهام و بت رابرتسون، يعنی سه رهبر شناخته شده جريان‌های مربوط به مسيحيان انجيلی برقرار کرد.

بگين جايزه ژابوتينسکی (Jabotinsky) را به خاطر «خدمت به آرمان اسراييل» به جری فالول اعطا کرد و به گفته يک خبرنگار حتی يک هواپيمای جت اختصاصی ساخت اسراييل به او هديه کرد.

در سال ۱۹۸۱، هنگامی که اسراييل راکتور هسته‌ای عراق در اوزيراک را منهدم کرد، بگين حتی پيش از آنکه با رونالد ريگان گفتگو کند، جری فالول را فرا خواند و از او خواست که دلايل اين بمباران را برای مسيحيان آمريکايی توضيح دهد.

حتی در داخل حزب او (يعنی حزب ليکود) در ابتدا عکس‌العمل چندانی نسبت به فرضيه بگين ابزار نشد. همه می‌گفتند: شايد بنيادگران مسيحی طرفدار اسراييل باشند، اما همه ضديهودی نيز خواهند بود.

سال‌ها بعد، انتشار نوار گفتگو‌های ريچارد نيکسون و پدر روحانی بيلی گراهام در کاخ سفيد در سا ل۱۹۷۲ ظاهراً نشان می‌دهد که اين اتهامات بی‌پايه و اساس نيز نبوده‌اند:

درجريان اين گفتگو، نيکسون فهرستی از نام‌های تمام روزنامه‌ها و مجلاتی که «کاملاً در اختيار يهوديان قرار دارند» ارايه می‌کند که البته نام روزنامه واشنگتن پست نيز در ميان اين روزنامه‌ها و مجلات وجود دارد، يعنی روزنامه‌ای که متعلق به کاترين گراهام Katherine Graham با نام پدری مه ير است و در پاسخ به نيکسون، بيلی گراهام می‌گويد: «اگر راهی برای از ميان بردن کنترل يهوديان پيدا نشود کشور از دست خواهد رفت»

گراهام که امروز ۸۳ سال دارد از بابت سخنان آن روز خود عذرخواهی می‌کند و می‌گويد: « من اشتباه می‌کردم. حتی بايد درست برعکس حرف‌های آن روزم را می‌زدم.» يهودی‌های محافظه‌کار نيز توضيح می‌دهند که ايرادی که به يهوديان فعال در عرصه رسانه‌ها وارد می‌شود اين است که به جناح چپ گرايش پيدا می‌کنند و مثل يک يهودی واقعی عمل نمی‌کنند.

در سال ۱۹۷۷، هنگامی که بگين به قدرت رسيد با يک بحران واقعی مواجه شد؛ زيرا دو ماه بعد، رييس جمهوری وقت آمريکا، جيمی کارتر، اعلام کرد خواهان‌ «احقاق حقوق فلسطينی‌ها از جمله حق مالکيت آنها برزمين» است.

هنگامی که مناخيم بگين از مسيحيان انجيلی آمريکا کمک خواست، آنها فورا پاسخ مثبت دادند؛ در اکثر روزنامه‌های بزرگ آمريکا فوراً آگهی‌های تمام صفحه‌ای به چاپ رسيد که پيام آنها چنين بود: «زمان آن فرارسيده است که مسيحيان انجيلی ايمان خود را به پيش‌بينی کتاب مقدس نشان دهند که حق قوم اسراييل را بر سرزمين موعود به رسميت شناخته است».

در پلاکاردهای تبليغاتی آنها به نقش اتحاد شوروی در قطعنامه‌های سازمان ملل متحد اشاره می‌شد. تامين مالی آنها را يک سازمان انجيلی طرفدار صهيونيست‌ها يعنی انستيتوی مطالعه درباره سرزمين موعود انجيلی به عهده داشتند.

به نظر جری استروبر يکی از اعضای سابق کميته يهوديان آمريکا «سازمان‌های مسيحی انجيلی مستقيماً رای‌دهندگان جيمی کارتر را هدف گرفتند.» به نظر او اين نخستين باری بود که اتحادميان مسيحيان و يهوديان به صورت بسيار واضحی آشکار می‌شد. گروه مناخيم بگين از توان عکس‌العمل بسيار بالايی برخوردار بود.

در سال ۱۹۸۰ کشيش با نفوذ، بيل اسميت رييس کنوانسيون مسيحيان تعميدی جنوب در گردهمايی مسيحيان انجيلی با حضور ۱۵۰ هزار نفر در شهر دالاس گفت: خدا دعای يهوديان را نمی‌شنود. چند هفته بعد از اين سخنرانی برنامه سفری به اسراييل برای او ترتيب داده شد .

در پايان اين سفر اسميت سخنان خود را پس گرفت.

نتايج اين همکاری‌های تنگاتنگ و دوجانبه به زودی مشخص شد. در ماه مارس سال ۱۹۸۵، جری فالول در يک سخنرانی در مجمع خاخام‌ها در شهر ميامی قول داد که «۷۰ ميليون مسيحی محافظه‌کار را برای حمايت از اسراييل و مخالفت با يهودی‌ستيزی بسيج نمايد. طرحی که در چند روز گذشته از سوی جرج بوش رسماً امضا و به همه ارکان حکومتی آمريکا ابلاغ شده. اما چرا لابی يهودی‌ها در آمريکا اين‌قدر قدرتمند است.

٭ قدرت پنهان

وقتی هفتاد ميليون آمريکايی می‌توانند در يک روز آفتابی در خيابان‌های شهر واشنگتن از طريق نمايندگان خود برای رييس جمهور تعيين تکليف کنند، پس بايد از قدرت بسيار شگرفی برخوردار باشند. روزنامه معاريف چاپ تل‌آويو در شماره دوم سپتامبر ۱۹۹۴ مقاله‌ای تحت عنوان:

«يهوديانی که بر دربار کلينتون حکومت می‌کنند» را به چاپ رساند.

يهوديان حکومتی اين‌ها بودند:

۱- مادلين البرايت؛ وزير خارجه

۲- رابرت روبين؛ وزير دارايي

۳- ويليام کوهن؛ وزير دفاع

۴- الن گريسپن؛ رييس بانک چاپ اسکناس آمريکا

۵- دن گليک‌من؛ وزير کشاورزي

۶- جورج تنت؛ رييس سازمان سيا

۷- ساموئل برگ؛ رييس شورای امنيت ملی

۸- اولين ليبرمن؛ رييس راديو «صدای آمريکا»

۹- استوارت ايزن استات؛ معاون وزير مشاور برای اروپا

۱۰- چارلن بارشوسکي؛ نماينده تجاری آمريکا

۱۱- سوزان تاماسس؛ رييس دفتر همسر رييس جمهور

۱۲- جنی اسپرلينگ؛‌ رييس شورای اقتصادی ملي

۱۳- ايرا مگازين؛ رييس تامين بهداشت ملي

۱۴- پيتر تارنف؛ معاون وزير امور خارجه

۱۵- آليس ريولين؛ عضو در شورای اقتصاد

۱۶- ژانت يلن؛ عضو شورای اقتصاد

۱۷- رام امانوئل؛ مشاور سياسی رييس جمهور

۱۸- دن سوسنيک؛ مشاور رييس جمهور

۱۹- جيم اشتين‌برگ؛ معاون شورای امنيت ملي

۲۰- رابرت واينر؛ هماهنگ کننده سياست مبارزه با مواد مخدر

۲۱- جی فوت ليک؛ رابط با جامعه يهوديان آمريکا

۲۲- توبرت ناش؛ رييس امور رياست جمهوري

۲۳- ژان شرن برن؛ وکيل رييس جمهور

۲۴- مارک پن؛ ‌کارشناس امور سيا در شورای امنيت ملي

۲۵- سندی کريستف؛ رييس اداره بهداشت آمريکا

۲۶- رابرت بورن استيرن؛ نماينده ارتباطات جمعي

۲۷- کيت بايکين؛ دستيار رييس جمهوری در مسايل ويژه

۲۸- جف اهر؛ دستيار رييس جمهوری در مسايل ويژه

۲۹- تام ‌اپ‌اشتاين؛ مشاور رييس جمهور در امور بهداشت

۳۰- جوديت فدر؛ عضو شورای امنيت ملی

۳۱- ريچارد فينبرگ؛ معاون رييس جمهور در امور پيش‌کسوتان

۳۲- هرشل گوبر؛ معاون وزير تغذيه و بهداشت

۳۳- استيو کسلر؛ مشاور در کاخ سفيد

۳۴- روم کلين؛ دستيار وزير تربيت

۳۵- مارگارت هامبورگ؛ رييس امور رسانه‌ها

۳۶- کارن آلدر؛ رييس بخش سياسی در وزارت خارجه

۳۷- ساموئل لويز؛ عضو شورای امنيت ملي

۳۸- استندلی رس؛ عضو شورای امنيت ملي

۳۹- سيفتر؛ رييس گروه صلح

۴۰- آلن سگال؛ معاون رييس ستاد در کاخ سفيد

۴۱- جيمز بی رابين؛ معاون وزير مشاور

۴۲- ديويد لپپتون؛ معاون وزير مشاور در وزارت دارايي

۴۳- لاني.بي.براير؛ مشاور ويژه رييس جمهوري

۴۴- ريچارد هالبروک؛ رابط (با وظايف ويژه) در ناتو

۴۵- کنت اپفل؛ رييس وزارت بازنشستگان

۴۶- جول جلاين؛ معاون مشاور در کاخ سفيد

۴۷- سيدنی بلمن تال؛ مشاور ويژه برای همسر رييس جمهوري

۴۸- ديويد کسلر؛ رييس وزارت تغذيه

۴۹- ست واکسمن؛ مدير کل امور قضايی در کاخ سفيد

۵۰- مارک پن؛ رييس بخش نظرسنجی کاخ سفيد

۵۱- دنيس راس؛ نماينده ويژه رييس جمهور در وزارت امور خارجه

۵۲- هاروارد شاپيرو؛ رييس مشاوران برای اف‌بی‌آي

۵۳- لانی ديويس؛ مشاور ويژه در کاخ سفيد

۵۴- سالی کتسن؛ رييس اداره بودجه کاخ سفيد

۵۵- کاتلين کخ؛ رييس امور متقاضيان در اف‌بی‌‌آي

۵۶- جان پوتستا؛ معاون رييس ستاد در کاخ سفيد

۵۷- آلن بليندر؛ معاون رييس بانک فدرال آمريکا

۵۸- ژانت يلن؛ رييس شورای مشاوران اقتصادي

۵۹- رن کلين؛ رييس ستاد معاون رييس جمهوري

۶۰- جوزف ليبرمن؛ معاون رييس جمهروی پيشنهادی از سوی ال‌گور.

بله اين‌ها اسامی يهوديان دربار کلينتون بودند، چرا که کنگره جهانی يهوديان از نفوذ سياسی و اقتصادی گسترده‌ای برخوردار است و در کليه تصميمات سياسی در آمريکا دارای حق اظهار نظر است.

اين مطلب را دبير کل جهانی يهوديان «اسراييل زينگر» Israel Singer می‌گويد: شهروندان با تابعيت اسراييلی هم تقريبا سه درصد کل جمعيت آمريکا را تشکيل می‌دهند، اما تقريبا نيمی از پست‌های کليدی در دولت آمريکا را در دست دارند (برخی منابع ادعا می‌کنند که آنها ۹۰ درصد از پست‌های کليدی را در اختيار دارند).

به همين خاطر بود که مواضع دو وزير امور خارجه پيشين آمريکا به دليل اظهارات نژادپرستانه و جانب‌دارانه از اسراييل برای افکار عمومی کاملا وابستگی آنان را نشان می‌داد.

برای مثال مادلين البرايت در پاسخ به سوال يک خبرنگار در مورد مرگ بيش از پانصد هزار کودک در عراق به دليل تحريم‌های اقتصادی می‌گويد: « ما در مجموع تصور می‌کنيم که کارها، با ارزش بوده است». اين اظهارات قرار بود در برنامه «شصت دقيقه» CBS پخش گردد، اما تحت فشارهای سياسی سانسور شد.


 
معروف‌تر از آن اظهارات وزير امور خارجه اسبق آمريکا (کيسنجر) است. او می‌گويد: نفت خيلی مهم‌تر از آن است که آن را به اعراب واگذار نمود.

کريستيان‌ هاکه محقق در زمينه بحران، در يک رشته سخنرانی در دانشگاه ETH زوريخ در ترم تابستانی ۱۹۹۹ می‌گويد: هيچ گروه ذی‌نفعی در سيستم حکومتی آمريکا همانند اسراييليان به طور مدام در تدوين سياست خارجی آمريکا نفوذ ندارد. وی سپس در همان سخنرانی اقرار می‌کند: «با توجه به مجموع منازعات سياسی در جهان، اسراييل تاکنون (اگر بخواهيم قدری تند مطلب را بيان کنيم) به فلسطينی‌ها در اصل تنها حاکميت بر «حمل زباله» را داده‌اند.

حال بايد از خود اين پرسش را کرد که چرا جرج دبليو بوش اين قدر افراطی طرفدار اسراييل است، به طوری که از دست دادن اعتبار آمريکا نزد متحدان و در سطح جهان و ضديت آنها با آمريکا را می‌پذيرد؟

کليد پاسخ به اين سوال در ميزان نفوذ اسراييل بر سياست‌مداران کاخ سفيد و کابينه بوش است.

آمار سياست‌مداران طرفدار اسراييل در اطراف بوش به هيچ‌وجه متناسب با سهم آنها در کل جمعيت آمريکا نيست. بر اساس بعضی نوشته‌های راست‌گرايان افراطي، نفوذ اسراييل در (دولت) بوش از وزارت خارجه آغاز می‌شود.

ادعا می‌شود که کالين پاول (وزير امور خارجه) دارای ريشه جاماييکايی از طرف پدر، در يک محيط يهودی‌نشين بزرگ شده است و به عبری تکلم می‌کند. اگرچه قسمت آخر اين ادعا (دانستن زبان عبري) از سوی مقامات آگاه تاييد می‌شود، اما به نظر می‌رسد که مابقی ماجرا صحت نداشته و ما را از مساله نفوذ لابی اسراييل در کاخ سفيد منحرف می‌سازد.

افرادی را در زير نام می‌بريم که همانند کابينه کلينتون از يهودی‌های متعصب و وابسته به اسراييل هستند :


۱-ريچارد پرل؛ مشاور سياست خارجی بوش و رييس بخش سياست دفاعی پنتاگون، پرل در سال ۱۹۷۰ از دفتر سناتور هنری جکسون زمانی که آژانس امنيت ملی NSA او را هنگام ارسال اسناد کاملا محرمانه به سفارت اسراييل دستگير کرده بود، اخراج شد.

۲- پل ولفووتيز؛ معاون وزير دفاع آمريکا گفته می‌شود روابط خوبی با نظاميان اسراييلی دارد.

۳- رابرت سات‌لف، مشاور در شورای امنيت ملی

۴- داو زاخيم؛ وزير مشاور در امور دفاعی و حساب‌رسي، يکی از معدود افرادی که به تابعيت اسراييلی خود علنا اقرار می‌کند.

۵-داگلاس فايت؛ وزير مشاور در امور دفاعی و مشاور سياسی در پنتاگون

۶- اليوت ابرامز؛ مشاور در شورای امنيت ملی در دوره رونالد ريگان

۷- مارک گروسمن؛ وزير مشاور در وزارت کشور، او يکی از افسران يهودی از زمان دولت کلينتون است، که بوش اور ار در پست بالايی قرار داده است.

۸- ريچارد هاس؛ رييس بخش برنامه‌ريزی سياسی در وزارت امور خارجه آمريکا، همزمان رييس برنامه امنيت ملی و عضو ارشد در شورای روابط خارجی (CFR)

۹- هنری کيسينجر؛ يکی از مشاوران کهنه‌کار پنتاگون. کيسينجر در هيئت تعيين سياست‌دفاعی کار می‌کند.

۱۰- جيمز اشليزينگر؛ يکی ديگر از مشاوران پنتاگون

۱۱- رابرت سوليک؛ عضو شورای دولتی تجارت، مقام او همانند يک عضو کابينه است. او از بمباران عراق، اشغال اين کشور و قرار دادن يک دولت طرف‌دار آمريکا و قابل کنترل حمايت می‌کند.

۱۲- مل سمبلر؛ رييس بانک صادرات و واردات ايالات متحده، اين بانک به اصطلاح روابط مالی با کشورهايی را تنظيم می‌کند که مشکلات مالی دارند.

۱۳- اری فيلشر؛ سخنگوی رسمی کاخ سفيد بوش، او يکی از معدود افرادی است که به داشتن تابعيت اسراييلی خود اقرار می‌کند.

۱۴-يوش يلتن؛ مدير ارشد در امور سياسي

۱۵- استيوگلداشميت؛ مشاور رييس جمهوری به ويژه در مسايل داخلی آمريکا، در خصوص يهوديان و دوست نزديک شهردار بيت‌المقدس

۱۶- آدام گلدمن؛ مسوول روابط کاخ سفيد با جامعه يهوديان در آمريکا

۱۷- يوزف گليدن؛ حامی بوش در انتخابات و هماهنگ کننده مالی انتخابات و سفير اسبق آمريکا درسوييس

۱۸- کريستوفر جرستن؛ مدير اجرايی اسبق در ائتلاف يهوديان جمهوری‌خواه

۱۹- دانيل سال‌گلدين؛ رييس ناسا از زمان دولت بوش پدر

۲۰- مارک واين برگر؛ کارمند عالی‌رتبه در وزارت دارايي

۲۱- ساموئل بودمن؛ معاون وزير بازرگاني

۲۲- بونی کوهن؛ وزير مشاور در مديريت دولتي

۲۳- رت‌ديويس؛ رييس انستيتو خدمات خارجي

۲۴- لينکلن بلوم‌فيلد؛ وزير مشاور در وزارت دفاع

۲۵- جی ‌لف‌کوتيز؛ کارمند عالی‌رتبه در وزارت دارايي

۲۶- ديويد فرم؛ نويسنده متن سخنرانی‌های بوش، او مبدع عبارت «محور شرارت» است.

۲۷- کن هلمن؛ مهمترين مشاور سياسی کاخ سفيد

۲۸- براد بلک من؛ مشاور مالياتی رييس جمهور

۲۹- الن‌گرين اسپن؛ کماکان رييس بانک چاپ اسکناس آمريکا

همين لابی قدرتمند صهيونيستی است که هيچ رييس جمهور آمريکايی نمی‌تواند بدون عواقب منفی وارد نزاع با لابی يهوديان صهيونيست شود؛ گرچه يهوديان با ۱/۶ ميليون جمعيت تنها ۳ درصد از کل جمعيت آمريکا را تشکيل می‌دهند، اما آنها در مقايسه با سهم خود جمعيت از نفوذ بسيار بالايی در سياست آمريکا برخوردارند. يهوديان تنها يک ملت انتخاب‌کننده فعال وعلاقمند به پرداخت هديه و اعانه نيستند، بلکه اکثريت آنها تنها در چند ايالت بزرگ آمريکا زندگی می‌کنند و در آنجا نيمی از آرای الکترال را در اختيار خود دارند. بدين ترتيب يهوديان آمريکايی در انتخابات ملی در آمريکا غالبا همانند شاهين ترازو می‌مانند، مطلبی که آرای آنها را به يک کالای تبليغاتی گرم تبديل کرده است.

٭ فرضيه توطئه

موفقيت لابی اسراييل از مدتها قبل به ويژه توسط اعراب به عنوان يک فرضيه افراطی توطئه تعبير می‌شود. از قاهره تا بغداد نوشته‌های ضدسامی (ضد يهودی) در جريان هستند، که در آنها سياست خاورميانه‌ای آمريکا به عنوان سياست خشونت ديکته شده - از سوی لابی اسراييل - معرفی می‌شود.

چنين ديدگاهی به شکل ضعيف‌تر آن نيز در دستگاه‌های حکومتی در اروپا به وجود آمده است. اين ديدگاه به ويژه از زمان آغاز انتفاضه (دوم) و موضع کاملا جانبدارانه آمريکا از اسراييل به وجود آمده است. حتی منتقدين ميانه‌رو از لابی يهود، غالبا در اين خصوص دو چيز را فراموش می‌کنند: اولاً کار لابی در آمريکا کار بدی محسوب نمی‌شود، بلکه از زمره کارهای سياسی روزانه است. چيزی که به ندرت در کشور ديگر وجود دارد. ثانياً چنانچه واشنگتن منافع مشخصی در دولت کوچک يهودی نمی‌داشت. لابی اسراييل از نفوذ و قدرت ويژه‌ای برخوردار نمی‌بود.

٭ جزيره دمکراسی در دريای ديکتاتورها

هم دمکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان به اسراييل به عنوان يک جزيره قابل حمايت برای آزادی و دمکراسی در دريای ديکتاتورها نگاه می‌کنند. اسراييل توسط واشنگتن به عنوان مطمئن‌ترين شريک سياسی و پل ارتباطی مهم در خاورميانه تلقی می‌شود. واشنگتن در زمان جنگ سرد، هنگامی که جهان عرب به طور فزاينده به منطقه تحت نفوذ شوروی تبديل شد. به اين نکته رسيد و حال نيز، به ويژه از زمان حملات تروريستی ۱۱ سپتامبر، از ديدگاه فوق پيروی می‌کند. اما دوستی بين آمريکا و اسراييل به هيچ‌وجه به لابی اسراييل وکالت نامحدود نمی‌دهد.

٭ عقاب‌ها و ترسيم خطوط

از پايان دهه ۶۰، رهبری لابی اسراييل در دست يهوديان و صهيونيست‌های ‌افراطی است. اين نخبگان کاملاً محافظ‌ه کار، بارها به گونه‌ای قدرتمند مخالفت خود را با نوع رابطه سياسی اسراييل – آمريکا نشان داده‌اند. بهترين نمونه اين مخالفت را می‌توان در مذاکرات صلح با فلسطينی‌ها مشاهده کرد. «ای‌پک» (اداره امور اسراييل - آمريکا) از همان آغاز مخالف توافق‌نامه اسلو در سال ۱۹۹۲ توسط اسحاق رابين و يا سر عرفات بود. هنگامی که تشکيلات خودگران فلسطينی ساختار سازمانی به خود گرفت، اين لابی يک موضوع کاملاً مشاجره‌آميز را به ميان کشيد تا مذاکرات را به بن بست بکشاند.

اين لابی با تبليغاتی گسترده خواستار انتقال سفارت آمريکا از تل‌آويو به بيت‌المقدس شد، ولی بيت‌المقدس به دليل اشغال شرق آن در سال ۱۹۶۷ در سطح جهان به عنوان پايتخت اسراييل به رسميت شناخته نشد.

براساس توافق‌نامه اسلو بايد در مورد وضعيت بيت‌المقدس در سال ۱۹۹۶ مذاکره شود. اما «ای‌پک» نمی خواست انتظار بکشد و با اهرم‌های خود در کنگره وارد عمل شود. کار آنها (در کنگره) موفقيت‌آميز نبود. در طی مدت زمان کوتاهی ۹۳ سناتور از مجموع يکصد سناتور خواستار انتقال سفارت آمريکا شدند.

اين رسوايی در نزد اعراب خشم ايجاد کرد و سبب پيچيدگی اوضاع شد و بدين ترتيب به اعتبار آمريکا به عنوان ميانجی لطمه وارد کرد.

مقاومت شديد لابی اسراييل در مقابل روند صلح خصوصاً از اين بابت جالب توجه است، زيرا اين مقاومت به هيچ‌وجه منعکس کننده نظر يهوديان آمريکايی نيست حتی پس از وقايع ۱۱ سپتامبر بر اساس يک نظر سنجی که توسط نشريه «جيوش ويک چاپ نيويورک صورت گرفت، ۸۵ درصد از يهوديان آمريکايی معتقد بودند که آمريکا بايد بر اسراييل و فلسطينيان فشار بيشتری وارد سازد تا آنان برسر ميز مذاکره بازگردند، اما اين مساله به راحتی توسط «ای‌پک» ناديده گرفته شد.

جاناتان. جی گلوبرگ (خبرنگار) تضاد بين اراده و سياست در جامعه يهودی آمريکايی را اين گونه جمع‌بندی می‌کند: « اين مهم نيست که ۶ ميليون يهودی آمريکايی چه فکر می‌کنند، مهم اين است که سازمان‌های بزرگ يهودی بر روی چه چيزی صحه می‌گذارند.»

٭ بوش بهترين دوست

“ای‌پک» از زمان انتخاب بوش و شارون بار ديگر به خط مقدم جبهه برگشته است. اين لابی به ويژه از ۱۱ سپتامبر واشنگتن را تحت فشار قرار می‌دهد تا عرفات را به عنوان طرف مذاکره کنار بگذارد. تبليغات منفی آنان موفقيت نسبی داشته است.

بوش در واقع با دادن آزادی عمل به اسراييل در مبارزه عليه به اصطلاح «ترور فلسطينی» مهمتری، خواسته لابی اسراييل را برآورده کرده است.

مورتايمرسيمرمن يکی از اعضای ارشد لابی اسراييل در آمريکا می‌گويد: «بوش بهترين دوستی است که اسراييل تا به حال در کاخ سفيد داشته است.»

لابی انتظار همکاری تنگاتنگ بوش با اسراييل را نداشت. سازمان های يهودی به بوش پدر به عنوان يکی از روسای جمهوری ضداسراييل در طی دهه‌های گذشته نگاه می‌کردند. بوش پدر به منزله مردی تلقی می‌شود که بيشتر به منافع نفتی توجه داشت تا به سرنوشت اسراييل.

يکی از علل نزديکی اخير به اسراييل رهبری جديد محافظه‌کار است که به همراه بوش به واشنگتن آمده‌اند و رهبران سياسی يهودی همان طور که اشاره شد بخشی از تيم‌ رهبری (کاخ سفيد) هستند که پل ولفووتيز و ريچارد پرل، مشاور در وزارت دفاع، از آن جمله هستند.

علاوه بر‌ آن، مسيحيان پروتستان حزب جمهوری‌خواه از سياست‌های جانبدارانه از اسراييل حمايت می‌کنند. بسياری از آنان سياست شهرک سازی در کرانه باختری رود اردن را با انجيل توجيه می‌کنند. برای مثال سناتور محافظه‌کار جيمز اينف از ايالت اوکلا هاما در مجلس سنا گفته است: اسراييل نبايد از سرزمين‌های اشغالی فلسطين خارج شود. «يهوديان آنجا زندگی می‌کنند، زيرا خداوند اين را خواسته است...» اين رخ خلقت اولين کتاب موسي- بخوانيد.

٭ پول‌های روغنی

لابی يهودی با اختيارات و پول کافی نظر ۸۰ درصد از نمايندگان کنگره را در جهت منافع خود جلب می‌کند، اساس اين موفقيت‌ لابی اسراييل را نيروی اصلی «ای‌پک» پی‌ريزی کرده است. «ای‌پک» ۶۰ هزار عضو در تمام آمريکا دارد و قادر است هر زمان که بخواهد آنها را بسيج کند تا بدين ترتيب نظر اعضای کنگره را نسبت به خواسته‌های اسراييل جلب نمايد.

کليد اين موفقت پول است.

ميشاييل ليند در تجزيه و تحليلی برای مجله معروف پروسپکت در اين باره می‌نويسد: «لابی اسراييل يک ماشين بخشش پول قدرتمند است. اين لابی به گونه‌ای بسيار موثر، برای تبليغات پول خرج می‌کند تا اعضای کنگره را در برخی شهرها تحت تاثير قرار دهد.

يک مثال برای ارايه کار موفقيت‌آميز توسط لابی جلب‌نظر تام داشل رييس کنونی سنا است. وقتی که اين عضو حزب دمکرات در سال ۱۹۸۶ برای نخستين بار خود را برای سنا کانديد کرد، موضع بی‌تفاوتی نسبت به اسراييل داشت.

«ای‌پک» تصميم گرفت تا او را اين‌گونه که در محافل لابی گفته می‌شود با فرهنگ سازد. لابي، ۲ ميليون دلار يعنی ۴/۱ هزينه‌های تبليغاتی انتخابات او را پرداخت نمود.

در مبارزات انتخاباتی بعدی تام داشل مبالغ مشابهی را از «ای‌پک» دريافت نمود.

سرمايه گذاری‌های زياد، اثر خود را گذاشت. هم‌زمان که تام داشل به رياست سنا ارتقا يافت، او به عنوان يک مبارز مطمئن برای اسراييل تبديل شد.

بدين ترتيب در طی دهه‌ها گذشته ده‌ها نماينده از دو حزب بزرگ با پول و کار خستگی‌ناپذير لابی در جهت منافع اسراييل به کار گرفته شدند. (اطلاعات بيشتر در اين زمينه در صفحه اينترنتيwww.fec.doc موجود است)

مرکزيت «ای‌پک» در پايتخت با ۱۳۰ کارشناس با انگيزه ، کار «پياده نظام» را تکميل می‌کند، وقتی در کنگره يک معامله در دست بررسی است که برای اسراييل مهم است، «ای‌پک» يک گزارش برای تمام نمايندگان ارسال می‌دارد، که در آن خواست به لابی به طور خلاصه جمع بندی شده است. به منظور بررسی رفتار نمايندگان در رای‌گيري، «ای‌پک» يک ليست در مورد تک تک نمايندگان تهيه کرده است. نمايندگان قبل از رای گيری‌«درمان» خاصی را دريافت می‌کنند، که اين درمان غالبا به صورت يک گفت و شنود مسقتيم است که در طی آن برمنافع اسراييل تاکيد می‌شود. ويليام کوانت عضو شورای امنيت ملی در زمان رياست جمهوری نيکسون در مورد تاثير کار سخت لابی اسراييل می‌گويد: «۷۰ تا ۸۰ درصد از نمايندگان کنگره هنگام رای‌گيری در مورد مسايل مهم برای اسرايل طبق دستور «ای‌پک» عمل می‌کنند.»

٭ نفوذ «هان لاين» در کاخ سفيد

فعاليت‌های «ای‌پک» توسط دومين لابی بزرگ تحت عنوان «کنفرانس رييس جمهوري» که تشکلی از اتحاد ۵۱ سازمان يهود است، حمايت می‌شود. بين دولابی تقسيم کار جدی وجود دارد. فعاليت «ای‌پک» متمرکز به کنگره است. که «کنفرانس رييس جمهوري» به کارهای لابی در دولت می‌پردازد، فعاليت «کنفرانس رييس جمهوري» زير نظر « مال کم هان لاين» صورت می‌گيرد. اين فرد در يک خانواده يهودی در شهر فيلادلفيا متولد شده است و براساس اطلاعات روزنامه «فوروارد» با نفوذترين يهودی آمريکايی محسوب می‌شود.

يک ديپلمات بلند پايه از هان لاين به عنوان با نفوذترين فرد (تدوين) سياست خارجی آمريکا نام می‌برد. نظر به کار پرانرژی وی و آشنايی کامل او به مسايل خاورميانه، در‌های تمام بخش‌های دولتی بر روی او باز است. هان لاين با وزارت خارجه، يک مشاور و رييس جمهور و يا يک سفير در تماس است و تاسيسات آمريکا را با سياست اسراييل هماهنگ سازد هان لاين همانند رهبری «ای‌پک» از يک سياست محافظه کارانه افراطی پيروی می‌کند.

اين مرد ۵۸ ساله رسماً خود را مجری و متهمد به تمام دولت‌های اسراييل می‌داند. تمايلات وی به شارون و حزب ليکود موضوعی پنهانی در واشنگتن تلقی نمی‌شود. او علناً به مخالفت با توافق بين اسراييليان و فلسطينيان می‌پردازد.

ساليان درازی هان‌لاين برای يک شهرک مورد منازعه شديد به نام بيتل در کرانه باختری رود اردن پول جمع‌آوری می‌کرده است.

٭ اسراييل عليه آمريکا

آمريکا خود نيز بيش از يک‌بار هدف صهيونيست ها قرار گرفته است اسراييل بارها عمليات جنگی عليه آمريکا انجام داده‌ است.

رشته عمليات تروريستی اسراييل عليه آمريکا براساس بعضی تحقيقات در سال ۱۹۵۴ آغاز شد، در آن زمان اسراييل در تل‌آويو يک توطئه را طرح‌ريزی کرد تا ساختمان‌های آمريکايی را در قاهره و اسکندريه منفجر سازد و سپس شهروندان مصری را مقصر معرفی نمايد. که به طور اتفاقی کشف و خنثی شد.

اين توطئه به نام مارجيا پينهاس‌لاون معروف است چرا که احتمالا وزير دفاع وقت اسراييل پينهاس‌لاون در پس اين قضيه قرار داشته است. لاون در سال ۱۹۹۵ مجبور به استعفا شد اما مجازاتی در مورد وی اعمال نشد.

در اوايل سال ۲۰۰۱ کتابی تحت عنوان « تشريح سرويس های مخفی قدرتمند جهان» منتشر شد که در آن جيمز بکسفور، خبرنگار، به طور غير مستقيم شارون را متهم به جنايات جنگی در جنگ ۶ روزه می‌کند.

نويسنده به نقل از مورخ اسراييلي، «اريه ريحاکي»، قتل عام ۴۰۰ اسير جنگی مصری را در روز هشتم ژوئن ۱۹۶۷ (درحاشيه شهر صحرايی ال اريش) شرح می‌دهد به نقل از اين مورخ اسراييلی، شارون در آن زمان به عنوان فرمانده نظامي، شهر ال اريش را در اشغال خود داشت. کليه فرماندهان ارتش و ژنرال‌ها از اين قتل عام مطلع بودند.

بام فورد در کتابش از چگونگی غرق کردن کشتی تجسسی ليبرتی توسط ارتش اسراييل شرح جالب توجهی نوشته است. ليبرتی در آن روز ماه ژوئن در کنار ساحل سينا لنگر انداخته بود.

غرق شدن کشتی تا به امروز توسط اسراييلی‌ها به عنوان يک اشتباه تاسف بار مطرح می‌شود. اما بام‌فورد توانسته برای اولين بار براساس اسنادی که تاکنون محرمانه نگه داشته شده به افشای اين مساله بپردازد.

رهبری ارتش بر اين امر واقف بوده است که کشتی تجسسی آمريکا را هدف قرار می‌دهد. بام‌فورد در اين مورد می‌نويسد: علت غرق کشتی اين بوده است که مقامات نظامی اسراييل هراس از ضبط اطلاعات راجع به قتل عام ال اريش توسط کشتی تجسمی آمريکا داشته‌اند.

در حمله به کشتی ليبرتی چند آمريکايی جان خود را از دست دادند. نظاميان اسراييلی حتی قايق‌های نجات کشتی را مورد حمله قرار داده بودند .اعضای هدايت کننده کشتی که در دريا شناور بودند نيز هدف قرار گرفتند. براساس گفته‌های بام‌فورد، آمريکا و اسراييل به دلايل سياسی تاکنون از تحقيق در مورد اين جنايت چشم پوشی کرده‌اند.

٭ کمک به اسراييل

آمريکا سالانه ۶ ميليارد دلار به صورت کمک‌های تسليحاتی و عمرانی برای اسراييل هزينه می‌کند.

اين مبلغ برابر است با جمع کمک های خارجی آمريکا در طول مدت نيم قرن يا مبلغی که آمريکا برای مبارزه عليه تروريسم هزينه می‌کند.

در طی دهه‌های اخير، در يک توافق بی‌درد سر و راحت در ژانويه ۲۰۰۱ آمريکا و اسراييل توافق کردند که کمک‌های نظامی افزايش يابد. براساس اين توافق قرار است کمک های نظامی تا سال ۲۰۰۸، سالانه به مبلغ ۶۰ ميليون دلار افزايش يابد و در سال ۲۰۰۸ به ۸/۲ ميليارد دلار برسد.

هيچ دولتی همانند اسراييل اين ميزان کمک نظامی از آمريکا دريافت نمی‌کند. اما اين فقط بخش کوچکی از واقعيت است. گزارش ويليام هارتونگ از موسسه سياست‌ جهانی که ثابت می‌کند اسراييل در سال‌های دهه ۹۰، سالانه بيش از ۱۰ ميليارد دلار از پول‌های ماليات (از درآمدهای مالياتی آمريکا) را دريافت می‌کرده است، کنگره آمريکا نيز رسماً سالانه ميلياردها دلار به اسراييل می‌بخشد.

غالب کمک‌ها، به طور مخفی صورت می‌گيرند و آمار غلطی در اين مورد ارايه می‌شود، به طوری که اين کمک ها در آمارهای رسمی به اسراييل مرتبط نمی‌شوند. برای مثال برای اين که اسراييل بتواند از توليدکنندگان تسليحاتی در آمريکا اسلحه خريداری نمايد، از اعتبار هميشگی به مبلغ ۵/۲ ميليارد دلار استفاده می‌کند. اين بدهی اعتبک دوره قانون گذاری به شکل نامشخصی حذف يا بخشوده می‌شود. علاوه بر اين اسراييل می‌تواند سيستم‌های تسليحاتی خاص را تا ۸۵ درصد زير قيمت بازار خريداری ‌کند.

اسراييل همچنين تقريبا يک ميليارد دلار تحت عنوان کمک‌‌های عمرانی از آمريکا دريافت می‌کند.

ديويد يوحنا در مارس ۱۹۹۳ کمک‌های آمريکا را در شيکاگو تريبون ليست کرده بود که قرار بود در آن سال به اسراييل ارسال بشوند. جمع اين کمک‌ها ۳/۱ ميليارد دلار بود، گرچه در آن موقع اين کمک تنها با ۳ ميليارد دلار بودجه دولت آمريکا قيد شده بود.

اسراييل با جاسوسی‌ها گسترده (از نوعی که تنها در خلال جنگ سرد بين دو ابرقدرت رايج بود)، از آمريکا تشکر کرد. برای مثال براساس گزارش‌ها، مقامات آمريکايی در همين چند ماه گذشته بخشی از يک شبکه جاسوسی را کشف کردند. اين شبکه از اسراييلی‌ها تشکيل شده بود، که برای کشورشان در مورد آمريکا جاسوسی می‌کردند.

اين جاسوسان به ويژه در ارکانزاس، کاليفرنيا، فلوريدا و تگزاس فعال بودند. آنها اهل اسراييل، جوان و به خوبی تمرين ديده بودند. ظاهراً آنها در مورد وزارت‌خانه‌های دفاع و دادگستری آمريکا جاسوسی می‌کردند. براساس گزارش مجله فرانسوی اينتليجنس آن لاين، ۱۲۰ جاسوس اسراييلی در آمريکا دستگير ويا از اين کشور اخراج شده‌اند. با اين وجود نامشخص باقی‌ماند که آنها در مورد چه چيزی در آمريکا جاسوسی کرده‌اند؛ در حالی که دولت اسراييل طبق گفته شارون فقط و فقط منافع اسراييل را دنبال می‌کند.

آبان ١٣٨٣

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول