خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 

از عاشقانه ـ ياد های جوانی

Mohammad Ali Esfahani   محمد علی اصفهانی
 
محمد علی اصفهانی
 
   

اين پنجره دوباره باز می شود و تو
از روبرو نگاه می کنی و من
بر روی تو
لبخند می زنم

تو لوس می شوی دوباره و با اخم
از پشت پنجره کنار می روی و بعد
خود را
در لای رختخواب
گم می کنی

بيرون می آيم و
آرام
در می زنم

قدری درنگ می کنی، اما
طاقت نداری و
در را به روی من
نه باز ِ باز، ولی ای ی ی
یک خرده بسته
یک خرده باز
يعنی  که:
نيمْ بسته
يا نيمْ باز می کنی

می گويم عيد آمده آخر
و عيد ديدنی و ديده بوسی يی گفتند!
می خندی و درست مثل هميشه
چه می کنی؟
ها؟
ناز می کنی!

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول