خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
يک سوسياليست خداپرست
 
 
مرتضی کاظميان
 

محمد نخشب، خداپرستان سوسياليست؛ منصفانه و علمی نيست که در مورد جريان چپ دينی در ايران معاصر سخن گفت و يادی از نخشب و يارانش نکرد. اين نوشتار به بهانه ی درگذشت زنده ياد حسين راضی، دبيرکل حزب مردم ايران و يار و همراه قديمی نخشب نگاشته می شود.
 
شنبه ی هفته ی اخير، حدود ۳۴ سال پس از درگذشت دکتر محمد نخشب، حسين راضی، ديگر عضو ارشد جمعيتی که نخشب و همفکرانش بنيان نهادند، درد و رنج يک دهه بيماری و ستيز با سرطان را فروگذاشت و به يار ديرين اش پيوست.
 
خداپرستان سوسياليست (سوسياليست های خداپرست) دغدغه ی «انسان» داشتند و حرمت و کرامت بشر را نقطه عزيمت کنش اجتماعی شان قرار داده بودند. نخشب و همفکرانش، با دغدغه ی توامان عدالت و آزادی، سوسياليسم و دموکراسی را کنار هم نشاندند و «راه سوم»ی را در نقد همزمان کمونيسم مسکويی و ليبراليسم غربی پی گرفتند. در اوج سيطره ی چپ های وابسته به اردوگاه کمونيسم و بلوک شرق، و نيز در زمانه ای که خرافات و باورهای غيرعقلانی سنتی رواج گسترده ای در کشور داشت، خداپرستان سوسياليست از منظری روشنفکرانه و با دغدغه های انسان دوستانه و اخلاق گرايانه، تاکيد داشتند که فروگذاشتن آزادی به بهانه ی تحقق عدالت، يا فراموش کردن عدالت به نام آزادی، نادرست است و نتايج مطلوبی به بار نمی آورد. ضمن اينکه همزمان به نقد سنت و باورهای خرافی و نيز انتقاد از سوء استفاده از علائق دينی مردم زمان خويش دست يازيدند. از اين منظر، انديشه سياسی نخشب و همفکرانش معطوف به ترکيبی از سه مقوله ی آزادی، برابری و ايمان به خدا بود؛ ترکيبی که هيچ يک از عناصر آن قابل تفکيک از ديگری نبود.
 
آزادی و برابری از نظر خداپرستان سوسياليست، دو وجه يک حقيقت واحد محسوب می شدند و سوسياليسم و دموکراسی به عنوان چارچوب عملی و بستر تحقق آزادی و برابری تفکيک ناپذير بودند؛ ضمن اينکه آنان به تلفيق اين هر دو با ارزش خداپرستی و اخلاق گرايی می پرداختند.
 
نگارنده اين خاطره را از شخص زنده ياد راضی شنيده است که چگونه بيش از نيم قرن پيش، او و همفکرانش در شيراز، گرامی داشتی کاملا متفاوت در روز عاشورا برپا کرده بودند. آنان (راضی و همگامانش) با پرهيز از اشکال مرسوم و افراطی عزاداری حسين بن علی (ع)، در يک راهپيمايی آرام، به نشانه هايی ساده از سوگواری (چون بازوبند يا دستبند و کراوات مشکی) اکتفا کرده و تنها شعار «الله اکبر» و «لا اله الا الله» سرداده بودند؛ پايان مراسم نيز به بازخوانی و تبيين خطبه ی امام حسين در روز عاشورا و بحث در مورد فلسفه و اهداف نهضت حسينی اختصاص يافته بود. بايد در جغرافيای نيم قرن پيش ايران بود و زيست تا به اهميت اين کنش، و تفاوت معنادار اين رفتار اجتماعی، در برابر راست مذهبی و چپ کمونيست، هر دو، پی برد.
 
در نهضت خداپرستان سوسياليست، البته جايگاه تئوری پردازی برخی (چون نخشب) برجسته تر بوده است.
 
به عنوان يک شاهد، و برای تبيين نگاه ويژه ی نخشب، آن هم در جغرافيای سياسي_ اجتماعی شش دهه پيش ايران، تبيين و تامل خاص او در مورد مفهوم «دموکراسی سياسی» را در اينجا و به شکل اجمالی مرور می کنيم.
 
او دموکراسی سياسی را «آزادی برای اظهار هر نوع عقيده سياسی و اجتماعی و برخورداری از حق اعمال هر نوع وسيله مشروع برای اشاعه و پيشرفت آن» توصيف می کرد. از نظر وی، آزادی نطق و بيان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و جمعيت ها و آزادی عقايد، جنبه های مختلف دموکراسی سياسی را روشن و آشکار می سازند. نخشب معتقد بود که دموکراسی سياسی از طرف قدرت های مختلف از قبيل اعمال نفوذ دولت ها و همچنين نفوذ سرمايه داران محدود می شود و «گاهی به کلی مقدرات مردم را از دست آنها خارج ساخته به دست اين نيروهای متنفذ می دهد.» او همزمان ضرورت حکومت قانون را مورد اشاره قرار می داد و تاکيد می کرد، در صورتی که در اجتماعی حکومت قانون به معنای واقعی برقرار شود می توان گفت، دموکراسی تامين شده است. از نظر او، تحقق حکومت قانون مستلزم عملی شدن سه مرحله ی متمايز از هم است: انتخابات آزاد، وضع قانون، و اجرای صحيح قانون.
به عقيده ی نخشب، «انتخابات آزاد و درست» انتخاباتی است که «مردم زير نفوذ پول سرمايه داران و سرنيزه زورگويان و تطميع و تهديد و تبليغات سوء قرار نگرفته در سايه ی رشد فکری و اخلاقی خود، بتوانند کسانی را برگزينند که حافظ منافع عموم و سنگر مستحکمی برای دفاع از حق و عدالت باشند.» وی مفهوم قانون را نيز مورد توجه قرار می دهد و می گويد: «قانون تا زمانی مقدس است که نماينده ی اراده عمومی مردم و حافظ منافع اکثريت خلق باشد والا ورق پاره ای بيش نيست که با حيله و تزوير پاسبان ارتجاع به شکل مقدس و قابل احترامی در نظر مردم، جلوه گر می سازند.» او معتقد است، مجلسی که نمايندگان واقعی ملت در آن حاضر نيستند و مستقيم و غيرمستقيم، نه انتخاب که «منصوب» شده اند، نمی تواند سرنوشت و مقدرات يک ملت را در دست گيرد.
نخشب با تأمل در مفهوم قانون اساسی اظهار می دارد: «آنها که قانون اساسی و نظامات کنونی را ابدی و لايزال و غيرقابل تغيير می دانند، در قيد و بند محيط محدود زمانی و مکانی خويش گرفتارند و از جنبش و پيشرفت سريع و خردکننده ی تاريخ اطلاعی ندارند.» نخشب تصريح می کند که «دموکراسی سياسی و دموکراسی اقتصادی، لازم و ملزوم يکديگرند و تا زمانی که يکی از آنها به تنهايی حاکم باشد دموکراسی ناقص است و معنای واقعی خود را از دست می دهد.»
 
با چنين نگاهی، نخشب و خداپرستان سوسياليست معتقد بودند که دموکراسی فاقد سوسياليسم و سوسياليسم فاقد دموکراسی، نمی توانند نه خصوصيات دموکراسی و نه مزايا و محسنات سوسياليسم را داشته باشند. نخشب در تبيين «راه سوم» خود، می گويد: «اگر دموکراسی غربی را تز و سوسياليسم مسکو را آنتی تز آن بدانيم، به طور قطع، آينده دنيا، سنتزی خواهد بود که براساس طرز تفکری که احيا کننده ی ارزش های انسانی باشد و دموکراسی و سوسياليسم را برای توده های بشری تامين کند، استوار است.»
خداپرستان سوسياليست لازمه ی استقرار دموکراسی و سوسياليسم را رشد عملی، فکری و اخلاقی افراد جامعه می دانستند. آنان حکومت واقعی «مردم بر مردم» را هنگامی متحقق توصيف می کردند که فرد بر سرنوشت خود حاکم باشد و اين، وقتی متبلور می شود که انسان زمام هوی و هوس خود را در دست گيرد، حرص و آز و شهوت بر او حاکم نباشد و بازيچه هواهای نفسانی خود قرار نگيرد. به عقيده ی نخشب، جامعه مبتنی بر آزادی و عدالت هنگامی محقق می شود که افراد با رشد اخلاقی کافی و بهره مندی از طرز فکری درست و خرد پسند، نسبت به خوشبختی اجتماع، يک نوع شوق و شيفتگی و علاقه خاص که آنان را به فداکاری و از خود گذشتگی وادار کند، احساس کنند. طرز فکر خداپرستی، همان طور که جهان را بی هدف نمی داند، انسان را نيز شايسته ی آن می داند که دارای هدف عالی بوده و زندگی را صرفا خور و خواب نداند.
 
نخشب، راضی و ديگر همفکرانشان با چنين ديدگاه هايی، و ار منظر نيروهايی ايران دوست، نهضت خداپرستان سوسياليست را در نيمه ی دوم دهه ۱۳۲۰ به يک «جمعيت» سياسی تغيير سامان دادند، و بعدتر، در ابتدای دهه ی ۳۰ «حزب مردم ايران» را به مثابه ی يکی از احزاب اصلی و موثر نهضت ملی ايران، معرفی کردند. آنان پس از کودتا ازجمله نيروهای تاثيرگذار در تکوين و فعاليت نهضت مقاومت ملی بودند.
 
با وجود همه ی فشارها و تهديدها و محدوديت ها و سرکوب ها، حزب در دهه های ۴۰ و ۵۰ به بقای خود، کمابيش، ادامه داد. نخشب مهاجر شد و در هجرت، تلاش های ميهن دوستانه و دغدغه های انسانی و ديدگاه های نوانديشانه ی خود را پی گرفت. حسين راضی در مقام دبيرکل حزب مردم ايران، در وطن ماند و با کاستی ها و مشکلات و فشارها، سوخت و ساخت...
 
مستقل از رويکرد های سياسی راضی و حزب متبوع وی در سال های اخير، و صرف نظر از داوری در مورد خروجی کنش سياسي_اجتماعی حزب مردم ايران، آنچه بدون ترديد می توان در مورد آن نگاشت، اعتقاد عميق زنده ياد راضی به تماميت ارضی و استقلال ايران، تحقق منافع ملی، و پيشبرد جنبش برای آزادی و دموکراسی در ايران زمين بود.
 
چند هفته پيش تر، هنگامی که آن کنشگر ديرپای ملی، در اوج بيماری و چالش پردرد با سرطان فراگير شده، واپسين روزهای حيات خويش را می زيست، در پاسخ به تقاضايم مبنی بر توصيه و تذکری به نيروهای سياسی، نکته ی بسيار مهمی را مرکز ثقل سخن خويش قرار داد: «وحدت و همکاری و همگامی و همفکری نيروهای سياسی آزادی خواه و دموکراسی طلب». زنده ياد راضی تاکيد داشت که استبداد از تفرقه و چندپاره گی نيروهای سياسی سود می جويد، و همراهی نيروهای باورمند به منافع ملی ايران ضرورتی حياتی برای تغيير وضع موجود است.
 
کاش گوش شنوايی برای اين دست توصيه ها و سفارش ها _که برآمده از عمری تجربه و کوشش سياسی ملی است_ وجود داشته باشد؛ توجه مهمی که در ماه های اخير از سوی شخصيت هايی چون دکتر احمدصدر حاج سيدجوادی و مهندس عزت الله سحابی نيز مورد تاکيد قرار گرفته است. آيا آنچه اين سپيدمويان عرصه ی سياست ورزی ملی در «خشت خام» می بينند، کنشگران سياسی جوان و کم تجربه تر درمی يابند؟
 
يک خداپرست سوسياليست ديگر درگذشت اما جوهر انديشه های نخشب و همفکرانش (ستيز توامان با زر و زور و تزوير، و پی جويی همزمان آزادی و برابری و اخلاق) همچنان ماندگار و جذاب می نمايد. نيروهای سياسی ايران (به طور عام) و چپ های نوانديش و دموکرات مذهبی (به طور خاص)، بخواهند يا نخواهند، بدانند يا ندانند، از ديدگاه ها و انديشه های نخشب و همفکران و رهروان برجسته اش، بی تأثير و برکنار نبوده اند و نيستند.

همچنين بخوانيد:

ـــ دو سوسياليست ـ مروری بر مشابهت های نظری گرامشی و نخشب

ـــ خداپرستان سوسياليست، کودتای ۲۸ مرداد، و نهضت مقاوت ملّی

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول