خبر و نظر  :::::::::: ادبيات و هنر :::::::::: نوشته های منتخب يا رسيده :::::::::: ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی :::::::::: انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها :::::::::: طنز و طنز واره :::::::::: با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها :::::::::: آرشيو ـ معرفی بخش ها
::::::::::
صفحه ی اول سايت ::::::::::

 
يک توضيح، و دو مقاله، در باره ی برخی هرزه درآيی های گردانندگان سازمان مجاهدين خلق
 
 
محمد علی اصفهانی

شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸

در سطور آخر اين يادداشت، لينک دو مقاله برای خواندن آمده است.

از اساس، ققنوس هيچ تمايلی به ورود به اينگونه مقولات نداشت و ندارد؛ و در مدّت ۸ سالی که تا هنگام نوشتن اين يادداشت (۱۱ مهر ۱۳۸۸) از پايه گذاری آن می گذرد، فعاليت خود را همراه با کار فرهنگی و ادبی و هنری، به لحاظ سياسی بر مبارزه با مجموعه ی حاکميت ملّايان، و بر حمايت از مبارزات داخل کشور، متمرکز کرده است و خواهد کرد.
و هم از اين روست که مطابق تمامی اسناد افشا شده، از زمان همان نخستين تجربه ی ملّايان در فيلترينگ سايت ها، و تهيه ی اوّلين ليست سايت هايی که در عالم اوهام کارگزاران دستگاه سانسور آخوندی می بايست مردم داخل ايران را از دسترسی به آن ها محروم داشت (حدود ۸ سال پيش از نوشتن اين يادداشت که در تاريخ ۱۱ مهر ۱۳۸۸ نوشته شده است) جزء معدود سايت های سياسی يی بود و هست که در اين اولّين و پايه يی ترين و مبنايی ترين ليست فيلترينگ قرار داده شده است:
چيزی که ضمن نشان دادن تأثيرگذاری ققنوس، مسئوليت ققنوس را نيز مضاعف در مضاعف کرده بود و کرده است.
 امّا ققنوس، در مسير تحقّق شعار محوری خود: «سياست انسانگرا»، نه می توانست و نه می تواند نسبت به ماهيت تجاوز کارانه ی امپرياليسم و صهيونيسم، و جنايات روزمرّه ی آنان در جهان، و به خصوص در خاورميانه ی خودمان، نظاره گری بی تفاوت و ساکت بماند.
پس، در پی اوجگيری نيات شوم حاکمان وقت آمريکا و اسراييل در عصر بيا و برو بوش و چينی، در مورد ايران و خاورميانه، طبعاً ققنوس هم، در حدّ امکان و توان خود، به کار خويش در افشای گوشه هايی از اين نيات شوم، اوج داد.
از اين عمل، شاخص ترين و فعّال ترين و فرمان پذير ترين توّابان به کار گرفته شده توسّط امپرياليسم و صهيونيسم در ارتباط با سرزمين ما، يعنی رهبر و گردانندگان سفله ی سازمان مجاهدين خلق، که اينک بعد از پايان تاريخ مصرفشان به دور انداخته شده اند، از سويی به هراس افتادند و احساس خطر کردند؛ و از سويی ديگر، به خوشخدمتی و خوش رقصی برای کارفرمايانشان وسوسه شدند. اگر البتّه (خوشبينانه) نخواهيم از انجام مأموريتی محوّله سخن بگوييم.
هم از اين رو اين درندگان دريده، علاوه بر انواع و اقسام مردم آزاری ها و رفتار هايی که شرح آن فعلاً لازم نيست و از همان هنگام کناره گيری من در تابستان ۱۳۷۹ از عضويت در «شورای ملی مقاومت» آغاز شده بود، در پاييز ۱۳۸۶بدون هيچ عذر موجّهی، به يکباره و ناگهان ـ گلّه وار ـ به من و سايت ققنوس حمله آوردند...
 
سه راه، در پيش پای من و سايت ققنوس بود:
۱ ـ سکوت و بی تفاوتی. اين کار، آن قوم پلشت را که در حيطه ی شعورشان، و در حيطه ی شرافتشان، به جز معادله ی قوا چيز ديگری جا ندارد و قابل فهميدن و پذيرفتن نيست، گستاخ تر می کرد.
 
۲ ـ گشودن راز ها و بی ملاحظه، همه چيز را با همه در ميان نهادن. اين کار، اگرچه در نخستين روزی که تصميم به پاسخ دادن به اين ها گرفته بودم (فقط در همان نخستين روز) به انجامش وسوسه شده بودم، در آن مقطع، به لحاظ پرنسيب های انقلابی و انسانی، کاری نادرست می بود که می توانست عواقب ناخوشايندی برای بدنه ی اين سازمان در پی داشته باشد.
بنابر اين، به سرعت، بر وسوسه ی اين کار، فائق آمدم و قبل از نوشتن حتی يک سطر، دست نگاه داشتم. اما اين موجودات، جيره خواران مفلوک اين موجودات ـ که برای برخورداری از يک زندگی مرفهِ فراهم آمده از خون شهيدان بالفعل و بالقوه ی مجاهد و غير مجاهد، تن به پذيرش هر ذلتی که ولی نعمتانشان بر آن ها روا می دارند می دهند ـ و نيز مشتی کاسه ليس رذل که در پی اين موجودات، به طمع شايد نهايتاً رسيدن به موقعيتی که دسته ی دوم از آن برخوردارند دم لابه کنان روان و دوانند، در ابعادی حيرت انگيز و بی نظير (تقريباً با ۱۵۰ تا ۲۰۰ هرزه نويسی در فاصله ی دوماه) به سر و روی من و سايت ققنوس، چنگ و چنگول کشيدند.
نه می شد، بی ملاحظه، و بدون رعايت چپ و راست موضوع، همه چيز را نوشت، و نه می شد اين همه را فرو خورد. پس، به مدت بسيار کوتاهی ـ تقريباً يک ماه ‌ـ به همان زبان قابل فهم برای اين موجودات، با ناديده گرفتن آن همه گاوگندچال دهانی های «متنوع»، دشنامی چند نثار فقط و فقط دو سه تن از اين خيل وحشی لومپن ها، و آن هم فقط و فقط بعد از آن که آن دو سه تن، همچون مشابهان متعفن خويش، ياوه هایی در خور نکبت وجود و هويت و ماهيت خود نوشتند، کردم تا هم بی پاسخ نگذارمشان، و هم به آن رهبر سفله ی ورشکسته ـ که خود او در پشت تمامی اين قضايا قرار داشت و دارد ـ بگويم که اين شيوه ی هرزه زبانی و لات بازی و عربده کشی که به اينان آموخته است، و «فلسفه» اش را هم چند بار در شورا توضيح داده است، در مورد من يکی، کارگر نيست. چرا که خيلی قوی تر و تأثير گذار ترش را ، بدون استفاده از لومپنيزم اين ها بلدم و به صورت خودشان پرتاب می کنم.
اين دشنامی چند را که در مجموع، به پنج نوشته هم نمی رسيد، در قسمتی به نام «قرنطينه» قرار دادم و برای خوانندگان سايت نوشتم که اين در قرنطينه قرار دادن، به منظور حفظ سلامت فرهنگی  و اخلاقی سايت است که هيچ قرابت و همسنخی و همگونی يی با زبان اين نوشته ها ندارد.

۳ ـ نوشتن شرح مختصری، با رعايت چپ و راست موضوع، برای عموم، و به زبان آدميزاد، نه به زبان آن قوم پست، با عنوان «مردم! خودتان، قضاوت کنيد».
البته، اين اصلاً و ابداً همه ی کار نيست، و در برابر همه ی کار، هيچ در هيچ است. ولی بهتر است که بگذاريم همه چيز، جريان عادی و طبيعی و از پيش برنامه ريزی شده ی خودش را طی کند...
 
در پی حمله ی دسامبر دو هزار و هشت، و ژانويه ی دو هزار و نهِ سروران اسراييلی دستگاه گرداننده ی مجاهدين، به مردم بی پناه غزه، و آن کشتار عظيم، باز اين سفلگان، که چکمه های خونين قاتلان را می لیسيدند و می ليسند، به من چنگ و دندان نشان دادند. فقط به جرم نقش فعال من در اقشای جنايات اسراييل، و بنا به دلايلی که در مقاله ی مربوط به اين هرزه درآيی دوباره ی اينان، به آن پرداخته ام.
 
نمی دانم آيا چنين پيش خواهد آمد که خازج از جريان طبيعی کار، دوباره ناچار شوم که پاسخی سريع ـ و طبعاً اين بار بی ملاحظه و باز و روشن و صريح ـ برای اين درندگان دريده و رهبر فاسد مردمفروش بی شرف تر از بی شرفشان بنويسم يا نه. اما علی الحساب، لينک دو مقاله ی قبلاً نوشته شده را در اينجا می گذارم. با تأکيد بر اين که ـ بعد از خروج اين سازمان (به صفت سازمان، و نه به صفت افراد تشکيل دهنده ی آن) از حتی منحط ترين بخش اپوزيسيون مردمی، و تبديل شدنش به يک بنگاه اطلاعاتی ورشکسته ـ حالا ديگرصورت و پاسخ مسأله، از اساس، تغيير کرده است...
 
مقاله ی اوّل، به تا ريخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶ با عنوان زير:
مردم! خودتان قضاوت کنيد
در لينک زير:

www.ghoghnoos.org/bashoma/bashoma02/gezavat.html

و مقاله ی دوّم، به تاريخ ۲۱ اسفند ۱۳۸۷ با عنوان زير:
درباره ی هرزه درآيی های دوباره ی مجاهدين
در لينک زير:

www.ghoghnoos.org/bashoma/bashoma02/tozih-n.html

 

خبر و نظر  :::::::::: ادبيات و هنر :::::::::: نوشته های منتخب يا رسيده :::::::::: ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی :::::::::: انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها :::::::::: طنز و طنز واره :::::::::: با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها :::::::::: آرشيو ـ معرفی بخش ها
::::::::::
صفحه ی اول سايت ::::::::::