آنچه فارسی شده اش را می خوانيد، خلاصه ی
قسمتی است مربوط به طرح بمباران ايران به وسيله ی اسراييل، از
مقاله ی مفصلی که «دوگ آیرلند» در ۱۹ دسامبر در ارتباط با انتخابات
سال آينده ی رياست جمهوری آمريکا نوشته است. او در اين مقاله به
طور خاص به تأثير گزارش اخير «شورای اطلاعات ملی آمريکا» بر اين
انتخابات پرداخته است.
دوگ آيرلند Doug Ireland از روزنامه نگاران سياسی سرشناس و پر
سابقه ی آمريکايی متعلق به «چپ جديد» (گرايشی که در دهه ی ۶۰ و
نيز تاحدودی در دهه ی ۷۰ در اروپا و آمريکا شکل گرفت) و از مبارزان
عليه جنگ ويتنام و همچنين عليه تجاوز نظامی آمريکا در زمان بوش
پدر و در زمان بوش پسر به عراق است.
او به مدت ده سال هم در فرانسه کار کرده است؛ و علاوه بر مطبوعات
آمريکايی، با روزنامه های معتبر فرانسوی همچون ليبراسيون نيز همکاری
داشته است.
آيرلند در مقاله ی خود توضيح می دهد که کانديدا های حزب جمهوريخواه
برای آن که بتوانند شانس پيروزی بر رقيبان حزبی خود در مرحله ی
نهايی معرفی کانديدای اين حزب برای انتخابات رياست جمهوری سال
آينده ی آمريکا را بيابند، با يکديگر بر سر دشمنی با ايران رقابت
می کردند و هرکدامشان می خواستند خود را قهرمان اين کار نشان دهند؛
اما گزارش «شورای ملی اطلاعات»، هم آن ها را در اين زمينه به عقب
نشينی واداشت، و هم احتمال شکست حزب جمهوريخواه در برابر حزب دموکرات
را بيشتر کرد.
دوگ آيرلند، به مورد «رودی جوليانی» Rudy Giuliani شهردار سابق
نيويورک اشاره می کند که برای احراز مقام کانديداتوری نهايی حزب
جمهوريخواه، در رأس آمارگيری ها قرار دارد. و اين که او تا پيش
از انتشار گزارش «شورای اطلاعات ملی» خود را سرسخت ترين طرفدار
برخورد خشن و جنگی با ايران نشان می داد، و با تکرار دائمی اين
که ايران در حال ساختن بمب اتمی است، در واقع زمينه ی بمباران
ايران را فراهم می آورد.
اما نکته ی مهم در مقاله ی آیرلند افشای مأموريت سرّی جاسوسان
اعزامی اسراييل به آمريکاست: در صورت امکان، خنثی کردن نتايج گزارش
«شورای اطلاعات ملی» آمريکا، و در غير اين صورت، زمينه سازی بمباران
ايران به وسيله ی اسراييل...
خطر جنگ را تمام شده تلقی نکنيم و به خوابی فرو نرويم که صدای
بمب های فرود آمده بر ميهنمان ما را از آن خواهد پرانيد.
تا وقتی که دو رقيب پياده و سواره يی که يکی برای حفظ قدرت و سرکوب
هر چه بيشتر مردم، و ديگری به آرزوی گرفتن جای او و ادامه ی راه
و روش او، سرنوشت مردم ما را گروگان آمريکا و اسراييل کرده اند،
آنگونه که شايسته و بايسته است از صحنه به بيرون پرتاب نشوند،
دستکم خطر حمله ی هوايی به ايران و نابودی تمام تأسيسات حياتی
کشور ما و مرگ و بيماری نسل ها و نسل ها و نسل های آينده ی ما
بر اثر تشعشعات اتمی همچنان پابرجاست.
اين که به خدمت گرفته شدگان اسراييل و پنتاگون، با تمام توان می
کوشند تا با يک دست از طريق «افشاگری» های چلبی وار و اياد علاوی
وار زمينه ی تجاوز به ايران را فراهم آورند، و با دست ديگر، حلقوم
مخالفان اين تجاوز را به هر طريق که می توانند بفشارند، چيز غير
طبيعی يی نيست. اما آنچه غير طبيعی است، نامحتمل دانستن خطر جداً
محتمل بمباران ايران به وسيله ی اسراييل و در پی آن ورود آمريکا
به صحنه برای دفاع از «کشور دوست و متحد» خود است؛ و يا به بهانه
ی اين خطر، کوتاه آمدن در زمينه ی مبارزه با دشمن داخلی، و حتی
زمزمه ی مبهم يا غير مبهم آشتی موقت با او. يعنی دقيقاً همان چيزی
که او می خواهد.
سرنوشت ما را مبارزه ی متحد و هماهنگمان به دور از تنگ نظری ها
و تنگ انديشی های سياسی و عقيدتی، با دو دشمن داخلی و خارجی تعيين
خواهد کرد.
فقط کسانی که با نگاه مکانيکی به ارگانی زنده به نام مبارزه، و
به مفاهيمی عينی (و نه ذهنی) از قبيل تضاد اصلی و تضاد فرعی و
اين گونه مقولات نگاه می کنند هستند که قدرت درک واحد بودن تضاد
کنونی در شرايط مشخص کنونی با دو دشمن خارجی و داخلی را ندارند...
محمد علی اصفهاني
اول دی ماه ۱۳۸۶
در پی انتشار گزارش «شورای اطلاعات ملی» آمريکا، -گزارش
اِن آی ئی، «ضرورت بمباران ايران»، از سخنرانی های انتخاباتی کانديدا
های رياست جمهوری آمريکا حذف شده است.
حتی «رودی جوليانی» هم حالا ديگر پشتک و وارو زده است و درست بر
عکس گذشته، اين بار در برنامه ی «ديدار با مطبوعات» شبکه ی اِن
بی سی آمريکا علناً اظهار می دارد: «البته که ما نمی خواهيم از
گزينه ی نظامی استفاده کنيم. چنان گزينه يی خطرناک و ماجراجويانه
خواهد بود.»
با اين همه اما خطر بمباران ايران خطری است جدی و واقعی. نه به
وسيله ی آمريکا. بلکه به وسيله ی اسراييل.
در اين ساعتی که من دارم اين خطوط را می نويسم، يک اکيپ از مأموران
اطلاعاتی اسراييل در واشنگتن به سر می برند تا آمريکاييان
را به اين که گزارش شورای ملی امنيت آمريکا سراپا غلط و مملو از
اشتباه است قانع کنند.
مطابق گزارش «نيويورک تايمز»، دستگاه جاسوسی اسراييل سعی می کند
که اين ادعا را به کرسی بنشاند که ايران برنامه ی توليد سلاح اتمی
خود را دوباره در سال ۲۰۰۵ به راه انداخته است.
و اين در حالی است که حتی روزنامه ی اسراييلی «ژروزالم پست» که
بر طبق طبيعت خود، سياستش در مورد ايران سياستی جنگ طلبانه است،
در شماره ی ۱۸ دسامبر، در مقاله يی، از قول يک عضو کابينه ی اسراييل
که نخواسته است نامش فاش شود تصريح کرده است که اسراييل هيچ اطلاعات
معتبر و مستندی برای آن که بتواند با آن، محتوای گزارش «شورای
امنيت ملی» را به زير سئوال ببرد در دست ندارد.
رابرت گيتس، وزير دفاع بوش، هنوز هم ول کن معامله نيست: روزنامه
ی انگليسی گاردين در شماره ی دهم دسامبر خود نوشته است که او در
بحرين، طی کنفرانسی در باره ی امنيت، گفته است که ايران ممکن است
که دوباره در نهان، برنامه ی ساختن بمب اتمی را از سر گرفته باشد.
دولت اسراييل، طرح بسيار سنجيده و دقيق و جزء به جزء تنظيم شده
يی برای بمباران مراکز اتمی ايران تهيه کرده است؛ و حتی اين طرح
در سال ۲۰۰۶ در کابينه ی اسراييل به صورت مکتوب مورد تأييد قرار
گرفته است.
در طرح اسراييل برای بمباران ايران، استفاده از بمب های اتمی «تاکتيکی»
هم پيش بينی شده است: روزنامه ی تايمز لندن در ژانويه ی امسال
افشا کرده بود که دو گردان هوايی تهاجمی اسراييل مشغول انجام تمرين
های لازم در همين مورد، به خصوص برای حمله به مرکز اتمی نطنز در
دويست مايلی جنوب تهران هستند.
اسراييل مطابق گزارش تايمز لندن، ادعا می کند که از اين «بمب های
کوچک اتمی» در صورتی استفاده خواهد کرد که يا سلاح های غير اتمی
کار آيی لازم را نداشته باشند، و يا آمريکا به هنگام حمله ی اسراييل
به ايران، به نفع اسراييل وارد عمليات نشود.
گزارش «شورای اطلاعات ملی» آمريکا، به لحاظ سياسی، حمله ی آمريکا
به ايران را غير ممکن کرده است. چرا که چنين حمله يی را نمی توان
نه به خورد کنگره ی آمريکا داد و نه به خورد افکار عمومی آمريکا.
و درست از همين روست که طرح اسراييل می تواند از مرحله ی تئوری
و نيز تمرين نظامی فراتر رود و به مرحله ی عمل و تهاجم به ايران
بيانجامد.
بمباران ايران به وسيله ی اسراييل را نئوکان های سخت سر آمريکا،
هميشه به عنوان «نقشه ی ب» در نظر داشته اند تا در صورتی که نتوانند
فرماندهان عاليرتبه را برای حمله به ايران آماده کنند آن را به
مرحله ی اجرا درآورند.
افتضاح جاسوسی اسراييل در آمريکا
در همين ارتباط بايد به لو رفتن ماجرای معروف جاسوسی ايپاک AIPAC
در آمريکا برای اسراييل در سال ۲۰۰۵ اشاره کرد.
ايپاک، يک لابی اسراييلی بسيار پر نفوذ در آمريکاست با بودجه يی
هنگفت، و با بيش از صد هزار عضو.
نيويورک تايمز، اين تشکيلات را چنين توصيف می کند: «سازمانی که
در روابط آمريکا و اسراييل، بيشترين نفوذ را داراست.»
ماجرا از اين قرار بود:
لاری فرينکلن Larry Franklin نئوکان و از مقامات بالای پنتاگون،
به جاسوسی برای اسراييل متهم و بعد از اثبات اتهامش در دادگاه
به ۱۳ سال زندان محکوم شد.
او اسناد طبقه بندی شده با عنوان «فوق محرمانه» را به سفير اسراييل
در آمريکا تحويل داده بود.
در همان ماجرا دو تن از مسئولان ايپاک هم گرفتار شدند. آن ها نقش
واسطه ميان سفير اسراييل با يک گروه از نئوکان ها ی پنتاگون را
داشتند.
علاوه بر آن ها، بسياری از اعضای ديگر ايپاک هم در ماجرا درگير
بودند. مثلاً برای کمک به طرح جاسوسی، داگلاس فيث Douglas Feith
(نئوکان) معاون وزير خارجه، توانسته بود که برای هموار کردن کار
جاسوسی اسراييل، به يک مرکز اطلاعاتی بسيار محرمانه ی آمريکا موسوم
به «اداره ی امور ويژه»، به وسيله ی هرولد رُد Harold Rhode (نئوکان)
راه يابد.
بيهوده نيست که گفته می شد که ميان سيا و نئوکان های تحت مسئوليت
رامسفلد اختلافات شديد و خشونت آميزی وجود دارد. اختلافاتی که
در زمان رابرت گيتس هم ادامه يافته است.
بيشترين قسمت اسنادی که جاسوسان ايپاک به سفير اسراييل دادند در
باره ی ايران بود.
در واقع، نئوکان ها و شرکايشان قصدشان اين بود:
اسراييل، تحقق برنامه ی «نقشه ی ب » آن ها را عملی سازد!