ترجمه و مقدّمه: محمد علی اصفهانی
۹ آبان ۱۳۸۷
۳۰ اکتبر ۲۰۰۸
مسأله ی جدال کانديدا های دو حزب جمهوريخواه و دموکرات آمريکا به طور اخص،
و جدال اين دو حزب، به طور خاص، و جدال جنگ طلبان اسراييلی و آمريکايی با
کسانی که ـ دستکم در ظاهر ـ از ضرورت کم کردن تنش های نظامی در جهان سخن می
گويند، به طور عام، برخلاف تصوّر رايج، در چهارم نوامبر و انتخاب اوباما يا
مک کين، تعيين تکليف نمی شود.
فاصله ی ميان چهارم نوامبر تا بيستم ژانويه (روز استقرار رسمی رييس جمهوری
جديد در کاخ سفيد) فوق العاده حساس و تعيين کنده است.
اگر مک کين به اوباما ببازد، در اين فاصله احتمالاً حوادث بسيار غير منتظره
يی می تواند اتفاق بيافتد.
مخصوصاً اگر به باد رفتن احتمالی آرزو های بخش نيرومندی از قدرتمداران
اسراييل در زمينه ی ويران کردن ايران و بازگردانيدن آن شايد به يک قرن پيش
را در صورت شکست مک کين در نظر بگيريم. و اين را که وجود يک ايران نيرومند
و مستقل و يکپارچه ـ ايران بالقوّه ی فردای رهايی ـ به عنوان بزرگترين و
شايسته ترين قدرت منطقه، هم برای اسراييل، هم برای آمريکا، و هم برای حکومت
های ـ ذاتاً ـ عشيره يی و نيمه فئودالی خليج فارس، کابوسی هميشگی بود و هست
و خواهد بود.
و باز مخصوصاً اگر به آنچه محور تئوری نئوکان ها را تشکيل می دهد و از آن
به عنوان «هرج و مرج سازنده» نام می برند
٭ آنگونه که بايد، بها دهيم، و
کارنامه ی اينان در مدّت هشت سال قبضه ی قدرت در آمريکا را گواه اعتقادشان
به اين تئوری بگيريم...
... و ماجرا البتّه بعد از ورود احتمالی اوباما در اوّل ژانويه به کاخ سفيد
ـ چه او در ادّعای «صلح طلبی» خودش صادق باشد و چه نه ـ همچنان ادامه خواهد
داشت...
... و اين همه را چاره يی ديگر بايد جست. نه در بيرون ايران. بلکه در
اندرون ايران. و نه در ميان دستان ناپاک و به خون آلوده ی دو سفله ی جنگ
طلب پياده و سواره که به خصوص در چند سال اخير از هيچ کوششی برای قرار دادن
ايران در معرض تجاوز خارجی کوتاهی نکرده اند و نخواهند کرد. يکی به قصد
ادامه ی حاکميت خود، و ديگری در رؤيای شوم گرفتن جای او به ازای دستمزد
خيانت به مردمش. بلکه در جنبش مدنی رو به اعتلای ايران.
هم از اين روست که وقتی که يکی از خبره ترين کارشناسان امور اطلاعاتی و
امنيّتی و نظامی فرانسه ـ در ابهام و ناروشنی يی بسيار تأمّل برانگيز ـ سخن
از يک «اکتبر سورپرايز» جديد می راند، و عالماً و عامداً از شرح آن، و از
آنچه احتمالاً در ذهن خود تصوير دقيقش را دارد، خودداری می کند، بايد کمی و
يا کمی بيشتر از کمی، به فکر فرو رفت.
ژان گيزنل، از بنيانگذاران «ليبراسيون» روزنامه ی معروف طيف چپ فرانسه است،
و تا سال ۱۹۹۱ به عنوان نويسنده، و نيز گزارشگر ويژه، در اين روزنامه
فعاليّت می کرده است.
او کارشناس مسائل نظامی و مسائل اطلَاعاتی و امنيتی، استاد انستيتوی عالی
نظامی، و از همکاران مطالعات عالی دفاع ملّی فرانسه، و عضو هيأت داوران
جايزه ی ادبی نيروی زمينی اين کشور است.
بيشتر کتاب هايی که مستقلّاً و يا با همکاری ديگران نوشته است، به مسائل
امنيتی، نظامی، و اسرار پشت پرده ی روابط پنهانی حکومت ها و سيستم های
اطلّاعاتی آن ها با همديگر می پردازد. از جمله:
ـ ژنرال ها: تحقيقی در باره ی نيرو های نظامی فرانسه.
ـ سرويس های اطلاعاتی: قدرت سرويس های اطلاعاتی فرانسه در زمان رياست
جمهوری فرانسوا ميتران.
ـ قلعه ی فرو رفته در خواب: شکست سرويس های اطلّاعاتی آمريکا.
ـ ديوانگان در واشنگتن: مجموعه يی از مهيب ترين سخنان «باز» های آمريکايی.
ـ فصه ی پنهانی جمهوری پنجم فرانسه.
ـ و ...
روزنامه ی تلگرام نيز که اين مقاله ی ژان گيزنل را منتشر کرده است، روزنامه
ی بزرگ منطقه ی غرب فرانسه است که در چند سال اخير برخلاف فضای رکود و سقوط
تيراژ نشريات فرانسوی و حتّی ورشکستگی تعدادی از آن ها، روز به روز بر
تيراژش افزوده شده است.
آنچه می خوانيد، ترجمه ی اين مقاله است.
حمله ی هوايی آمريکا به سوريه، به نفع کيست؟
ژان گيزنل
روزنامه ی لو تلگرام
۲۸ اکتبر ۲۰۰۸
در فردای حمله ی هوايی آمريکا به سوريّه [در يکشنبه ۲۶ اکتبر] واشنگتن از
«موفقيّت»، حرف می زند؛ و دمشق از «تجاوز به سرزمين سوريّه». در اين بازی
سايه ها، عملياتِ آمريکا، به نفع کيست؟
در آنچه به مبارزه با تروريسم بر می گردد، هميشه بايد به امور مورد ادّعا،
و به ظاهر قضيّه، با ديده ی ترديد نگاه کرد. از اين رو، هيچ نمی توان مطمئن
بود که حمله ی هلی کوپتر های آمريکايی به سوريه، همانگونه که واشنگتن ادّعا
می کند، حمله يی موفقيت آميز بوده باشد.
آمريکا مدّعی شده است که در اين عمليّات، «يکی از مهم ترين افراد منتقل
کننده ی جنگجويان خارجی به منطقه» را به قتل رسانيده است. ادّعايی که
احتمالاً می تواند درست باشد. امّا فقط احتمالاً. نه مطمئناً.
مقامات سوری هم اطلاع می دهند که در جريان اين حمله، آمريکا هشت غير نظامی
را به قتل رسانيده است. و وزير امور خارجه ی سوريه، حمله ی آمريکا را يک
«حمله ی تروريستی» می نامد.
نمايش سايه ها
آمريکا می گويد که با اين حمله، يک مرکز پشت جبهه ی کسانی را که در عراق
مشکل می آفرينند منهدم و نيست و نابود کرده است.
و اين در حالی است که سازمان های اطلاعاتی آمريکا و سوريه، هر دو با يکديگر
روابطی نزديک برقرار کرده اند.
در بازی سايه ها بر پرده ی نمايش آنتی تروريسم، دشمنانِ ديروز می توانند به
متحدانِ امروز بدل شوند. و بالعکس، متحدّانِ امروز می توانند دشمنانِ فردا
باشند!
بعد از آنچه آمريکا در پی واقعه ی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مرحله ی اجرا گذاشت،
تا به امروز، قواعد عامّ جديد بين المللی تغييری نکرده اند؛ و واشنگتن،
ديگر توسّل به هيچ اقدامی را برای خود ممنوع نمی داند.
بايد اين را به صراحت گفت که [در زمينه ی تجاوز های مستمر دولت آمريکا به
حقوق مردم سرزمين های اشغال شده، و حتّی مردم کشور خود، به بهانه ی مقابله
با تروريسم] بسيار به ندرت پيش آمده است که کسی مورد محکوميت و مجازات قرار
بگيرد.
وزارت امور خارجه ی فرانسه گفته است که:
در صورتی که تأييد شود که عمليّات آمريکا در خاک سوريه انجام پذيرفته است
[!] آن وقت ما به آمريکايی ها يادآوری می کنيم که به استقلال سرزمين ها
علاقه منديم [!].
و اين گفته، هيچ نيست به جز حدّاقل آنچه می توانست گفته شود. آن هم در
شرايطی که نيکولا سارکوزی، بشار اسد، رييس جمهوری سوريه را امسال برای شرکت
در مراسم رژه ی پيروزی انقلاب ۱۴ ژوئيه ی فرانسه، به اين کشور دعوت کرده
بود. [در فرانسه، شرکت از رييس يک کشور برای حضور در اين مراسم معيّن،
معنای سياسی ويژه يی دارد.]
چرا در چنين شرايطی؟
چرا اين حمله ی هوايی، الآن و در چنين شرايطی انجام پذيرفته است؟ آمريکا چه
دلايل واقعی و قابل پذيرشی برای تجاوز به حق حاکميت سوريه می توانست داشته
باشد؟
آيا در چنين حمله يی، ما کمپين مک کين عليه اوباما را نمی بينيم؟
در چند روز باقی مانده، هيچ چيزی نمی تواند به کانديدای حزب جمهوری خواه که
در موقعيّتی بسيار بد قرار دارد، بهتر از عمليات نظامی موفق، کمک کند. چرا
که جمهوری خواهان، خودشان را به عنوان نيرويی معرفی می کنند که قادر است
امنيّت شهروندان آمريکايی را تأمين و تضمين کند.
[موضوع، به همين يک حمله منحصر نيست، بلکه] ما می بينيم که آن ها در اين
ايام اخير می کوشند تا اين ادّعای خود را به مردم کشورشان بقبولانند. با
حملات «هدفمندِ» پی در پی در پاکستان.
امّا يک مشکل آن ها اين است که اين نوع عمليات، و قتل های «نشانه گيری
شده»، تا کنون صد ها قربانی بی گناه در ميان مردم عادّی به جا گذاشته است،
در حالی که حملات مستمر گروه های شورشی، بی وقفه ادامه دارد.
يک اکتبر سورپرايز
جرج بوش، پدر جرج دبليو بوش، رييس جمهوری کنونی آمريکا، تقريباً سی سال
پيش، جزء گروه شرکت کننده در عمليات رسوا شده و فاجعه آميزی بود که «اکتبر
سور پرايز» نام گرفت.
در آن عمليات، جمهوری خواهان، در نهان، بر سر به گروگان گرفته شدگان سفارت
آمريکا در تهران وارد معامله با رژيم ايران شدند. معامله يی خاص با اين هدف
معين که [با مانع شدن از انتخاب دوباره ی جيمی کارتر] رونالد ريگان به کاخ
سفيد راه بيابد.
تاريخ، از اين واقعه به عنوان يک حيله ی غافلگير کننده در ماه اکتبر [ماهی
که اندکی پس از پايان آن، انتخابات رياست جمهوری آمريکا برگزار می شود] ياد
می کند.
آرزو کنيم که حمله ی آمريکا به سوريه، ربطی به اين نوع از مانيپولاسيون
نداشته باشد!
پا نويس:
٭ در مورد اهميّت ويژه يی که تئوريسين های اصلی آنچه «شاخه ی مدياتيک» و به
چشم آمدنی آن، به «نئوکان ها» معروف شده است برای «هرج و مرج سازنده»
قائلند می توانيد ـ از جمله ـ مراجعه کنيد به:
«نئوکنسرواتور ها و سياست هرج و مرج سازنده» از تری ميسان، با ترجمه و
مقدمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/liban_voltaire.html
و نيز: «آمريکا و اسراييل، حمله به ايران، و «هرج و مرج سازنده»:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/arabtimes280307.html
ضمناً فراموش نکنيم آنچه
را «اسکات رايتر» در ارتباط با تحريک و تحرکّات نئوکان ها و اسراييل،
نسبت به آن هشدار داده بود:
«می خواهند با بمباران ايران، اوباما را در برابر عمل انجام شده قرار
دهند» ـ گفتگوی روزنامه ی ايتاليايی ايل مانيفستو با اسکات رايتر، به
ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar07/ritter-iran.html