خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
جنبش خودمان را يکسره با وقايع اخير تونس مقايسه کردن خطاست
 
 
محمد علی اصفهانی
 

در تونس انقلاب نشده است؛ و شايد انقلابی در چشم انداز های نزديک نيز ديده نشود. اگرچه آنچه پيش آمده است را «انقلاب گل ياس» ناميده اند. خشم برافروخته ی مردم، در پی سال ها مبارزه ی پی گير، و سرکوب پی گير، يکباره طی چند هفته ی اخير خود را به گونه يی متفاوت بارز کرد: در قالب بی قالب اعتراضات خيابانی، اعتصاب، درگيری با نيرو های امنيتی، و سرانجام نيز فراری دادن ديکتاتوری که مثل تمام ديکتاتور های ديگر جهان پيام مردم را دير تر از آنی شنيد که می بايست.
نقطه ی انفجار، مهم نبود. مسيری که به نقطه ی انفجار رسيد مهم بود. مثل هميشه.
پنجاه و پنج سال نظام ديکتاتوری يی سر برآورده از مبارزه برای بازيافتن هويت ملی، و کسب استقلال از فرانسه ی عهد استعمار کلاسيک (۱)
و پس از آن: تداوم مبارزه، در شکلی ديگر: عليه حبيب بورقبه؛ و بعد تر عليه «يار وفادار» ش بن علی فراری که عليه او کودتا کرد و خودش جای او را گرفت.

نقطه ی انفجار:
 خودسوزی جوانی با تحصيلات دانشگاهی، اما ناچار به سبزی فروختن در ميدانی يا معبری در شهری کوچک، بدون برخورداری از مجوز حتی اين کار؛ و هميشه ملازم مزاحمت های مأموران حکومتی، به جرم تلاش برای نکه نانی را شبانگاهان با تن و جان درهم کوفته به خانه بردن.
و مسيری که به نقطه ی انفجار رسيد:
فقر، و بی کاری يی که شايد در مناطقی به چهل درصد و بيشتر نيز بالغ می شد. اختناق و خفقان مطلق يک ديکتاتوری مهيب. فساد مالی فوق العاده گسترده، که دراين اواخر در دزدی ها و چپاول های خاندان همسر دوم بن علی، خاندان «طرابلسی»، خود را بارزتر می کرد. زندان و شکنجه و قتل. و نسلی جديد که ديگر همچون نسل های ييشين نيست و در جهانی زندگی می کند که همه چيزش با همه چيز زمان جوانی نسل های پيشين متفاوت است. نسلی که خود را بيرون راه و رسم ديرين، و بيرون تعريف ها تعريف می کند.

و «خود را تعريف کردن»، يعنی در پی تعريف خود برآمدن، و اندک اندک تعريف شدن. مثل مفهوم انسان: تنها مفهوم عينی و ملموسی که شايد به اين دليل هرگز کسی نتوانسته است «تعريف» ی از او به دست دهد که تعريف ندارد؛ بلکه تعريف می شود. همزمان با خويش. همپای با خويش. و از خويش ِ شکل گرفته و شکل گيرنده، به سوی خويش بی شکل.
رهرو، تويی و راه، تويی، منزل: تو
هشدار که راه خود، به خود، گم نکنی!

اين يادداشت مختصر، بيشتر برای کسانی نوشته شده است که بسا به آشکارا، و بساتر در نهان ضمير خويش، و بسا بساتر، در ضمير نهان خويش، با نگاه به آنچه در تونس گذشت، از اين که جنبش آزادی خواهانه ی يک سال و نيم اخير ايران، هنوز به نتيجه ی مطلوب نرسيده است، خود را و جنبش خود را بی رحمانه ملامت می کنند.

نخست، اين که:
به عنوان يک اصل کلی، آنچه سازنده است، نه ملامت، بلکه اعتماد به نفس است. اعتماد به نفسی که طبعاً بايد در پی ارزيابی، مرور، تصحيح، و ادامه ی مجموعه گام های به هم پيوسته ی حرکت، حاصل شده باشد، و نه از چشم فروبستن بر اشتباهات.
اعتماد به نفسی چنين، توانمندی می آورد. و ملامت اما نا اميدی و سرخوردگی و شکست و تفرق و تفرقه و عداوت و ناهماهنگی.

دوم اين که:
به عنوان موضوعی معين، گرچه مقايسه ی جوهر و ذات جنبش ايران، با قيام مردم تونس، مقايسه يی طبيعی است، ولی درست به همان اندازه نيز، يکی دانستن و يا يکسان دانستن آنچه در ماجرای قيام اخير تونس گذشت و آنچه در ماجرای جنبش کنونی ما می گذرد، نادرست است.
و اگر بخواهيم «داده» های نادرست را در يک معادله ی چند مجهولی وارد کنيم، نتيجه ی حاصل از آن نيز نادرست از کار در خواهد آمد.

تونس، کوچک ترين کشور ناحيه ی بزرگی در شمال آفريقاست که «مغرب» يا «مغرب عربی» ناميده می شود.
کشوری با حدود يازده ميليون جمعيت. يعنی جمعيتی تقريباً معادل فقط جمعيت تهران کنونی ما. و با مساحتی در حدود صدو شصت هزار کيلومتر مربع. يعنی کم و بيش، يک دهم مساحت ايران.
در حدود يک سوم اين مساحت اندک را نيز «صحرا» تشکيل می دهد. با بافت ويژه ی زندگی صحرايی.

تنوع قومی در تونس، عملاً بی معنی است و مسأله يی به نام قوميت ها و مليت ها ـ که در ايران ما پارامتری بسيار تعيين کننده، بسيار حساس، و بسيار ظريف است ـ در تونس وجود ندارد.
تونس، مستعمره يی بوده است که از زمان استقلال آن، و رهايی اش از استعمار بی رحم فرانسه، روی هم رفته، بيش از پنجاه و پنج سال نمی گذرد.

نه اقتصاد بالفعل، و نه اقتصاد بالقوه ی تونس ـ هيچکدام از اين دو ـ با مورد مشابه در ايران، که از سويی سرشار از نفت و منابع بزرگ ديگر زمينی و دريايی است، و از سويی مراحل مختلف سير تکامل ِ مورد بحث در جامعه شناسی و اقتصاد را طی کرده است و در حال طی کردنِ بازمانده ی اين سير است همخوان نيست.

عملاً با توجه به قرار گرفتن در مجموعه يی همگون به نام مغرب عربی، و کوچکی و کم جمعيتی، و عوامل ديگر، موقعيت بين المللی تونس و موقعيت سوق الجيشی آن، و موقعيت سياسی آن، و ـ در يک کلام ساده سازانه و ساده گيرانه ـ موقعيت استراتژيک آن، مطلقاً با ايران قابل قياس نيست.

اين ها، اشاره يی بود به خطوط کلی و شايد بشود گفت عمومی منطقه يی که بر روی نقشه ی جغرافيای جهان، تونس ناميده شده است.
اما در باره ی آنچه اکنون پيش آمده است، و باعث مقايسه يی نه چندان درست و منطبق بر محتوا، بلکه بيشتر منطبق بر شبيه سازی های شکلی، ميان آن، و آنچه در يک سال و نيم اخير در ايران رخ داده است و به پيش می رود، لازم است به مواردی ديگر هم اشاره کرد:
تازه ترين خبر هايی که در هنگام نوشتن اين سطور در اختيار است از اين قرار است:
اپوزيسيون تونس، که مهم ترين تشکل اسلامگرای تونس ِ تا حدود زيادی به دور مانده از نفوذ سلفی ها ی از نوع القاعده را نيز شامل می شود، در کليت خود، بر سه محور زير به توافق رسيده است:
۱ ـ آزادی تمام زندانيان سياسی.
۲ ـ لغو کليه ی محدوديت های مربوط به آزادی های سياسی.
۳ ـ برگزاری انتخابات آزاد رياست جمهوری، با شرکت تمامی نيرو های سياسی و مدنی، در مدت دو ماه آينده.
چهره های تبعيدی اپوزيسيون برون مرزی، شامل سياسيون و فعالان حقوق بشر، اعلام کرده اند که طی روز ها و شايد هم ساعات آينده به ميهن باز خواهند گشت.
رهبر حزب کمونيست تونس، هما حمامی، که از چهارشنبه ی پيش در بازداشت نيرو های امنيتی بن علی بود، از ديروز آزادی خود را باز يافته است.
انتظار می رود که احزاب اپوزيسيون ـ و آن گونه که از شواهد بر می آيد، حزب حاکم در عصر بن علی، يعنی حزب «الدستور» نيز ـ همراه با سنديکا ها و فعالان حقوق مدنی، مشترکاً در چهارچوب همين نظام موجود، و همين قانون اساسی حاکم، در محيطی (احتمالاً) به دور از فضای به شدت متشنج و سرانجام هم منفجر شده ی چند هفته ی اخير، به فعاليت (و طبعاً رقابت) در جهت کسب قدرت سياسی بپردازند.

آيا چنين موقعيتی (و موقعيتی که در چند هفته ی اخير، به پيش آمدن چنين موقعيتی انجاميد) می تواند در ايران امروز، و در نبردی که ميان مردم و مجموعه ی حکومت در جريان است فراهم آيد؟
به نظر من:
 اولی، يعنی رفرمی با حفظ ساختار نظام در شکل فعلی آن، نه. و اين، بحثش جداست، و قبلاً تا حدودی به عنوان مقدمه ی بحث، در نوشته هايی به آن پرداخته ام (۲) که البته بايد از مقدمه وارد متن نيز شد.
و دومی، يعنی موقعيتی که در چند هفته ی اخير، باعث به نتيجه ی کيفی رسيدن شورش مردم تونس شد، نه درست به همان صورت، بلکه با تفاوت های شايد بسيار جدی تر، آری.

شورش و قيام (نه انقلاب) مردم تونس، اگرچه از آغاز دارای مايه ها و بن مايه های مدنی ـ در تعريف خاص کلمه ی «مدنی» ـ نيز بود، از اعتراض به بی عدالتی اقتصادی و فقر و بی کاری آغاز شد، و با خواست های سياسی و مدنی درآميخت.
اما جنبش يک سال و نيم اخير ايران، از خواست های مدنی و سياسی آغاز شده است، و هنوز آنگونه که شايسته است و بايسته است و راهگشاست و تعيين کننده است، با خواست های ويژه ی زحمتکشان، در هم نياميخته است.

هر کسی آزاد است هر طور بيانديشد، و روند هر پديده يی را همانگونه که خود می خواهد، بررسی کند يا ببيند يا فرض کند. اما به نظر من، جنبش ما، بر خلاف آنچه پاره يی مدعيان (اجازه هست از حق انسانی خود استفاده کنم و بگويم قالبی انديش و جزمگرا؟) می گويند، ابداً در چهارچوب يک جنبش بورژوايی و خرده بورژوايی و غيره و غيره، و يا حتی ـ در مرحله ی پيشرفته ی کنونی ـ در چهار چوب يک جنبش مدنی، تعريف نمی شود.
اما خواهی نخواهی، يک جای کار می لنگد: نه «عدم حضور»، بلکه «عدم حضور فعال و متشکل» زحمتکشان شهر و روستا در جنبش و در ساز و کار و جهت گيری های آن.
و اين سخن، بگذار تا وقت دگر... (۳)

تا همين امروز ظهر، اين بيم می رفت که محمد الغنوشی، که رييس جمهوری فراری، در حين فرار، او را به عنوان متصدی مسئوليت رياست جمهوری تعيين کرده بود، بتواند نقش پلی را برای بازگشت بن علی به تونس ايفا کند.
حتی کم مانده بود که عصر ديروز، بعضی از سران اپوزيسيون نيز با او ديداری داشته باشند. اما هوشياری مردم، به علاوه ی غير قانونی بودن تصدی رياست جمهوری به وسيله ی او، حتی به هنگام غيبت رييس جمهوری، باعث شد که ظهر امروز شورای قانون اساسی تونس، با استناد به قانون اساسی (که از محور توافق ها خارج نشده است و همچنان به عنوان مرجع از آن استفاده می شود) رييس سالمند مجلس تونس، فؤاد المُبَزَع، را به عنوان رييس جمهوری تونس برای دوران انتقال اعلام کند.
فؤاد المبزع، البته عضو دفتر سياسی همان حزب بن علی است، و بعد از چند دوره وزارت و مسئوليت های ديگر، از سال ۱۹۹۷ بی وقفه، رياست مجلس را عهده دار بوده است.
شايد تفاوت او با محمد الغنوشی، در دور بودن او از پست های اجرايی در چهارده سال اخير باشد.
اگر اوضاع به همين صورت پيش برود، به دليل ظرفيت نسبی نظام کنونی تونس (نظامی که در اصل خود هنوز دست نخورده باقی مانده است) و جامعه ی کنونی تونس (جامعه يی که مثل همه ی جوامع ديگر است، و يکشبه بنيان هايش تغيير نکرده است و نمی توانسته است تغيير کند) روند اصلاحات در کشور، روندی عملی و موفق به نظر می رسد.
روند اصلاحات. و نه روند انقلاب...

اما تونس ِ به رياست بن علی ساقط شده، با ايرانِ به رياست سيد علی ساقط شونده، در ساختار حکومتی، بسيار متفاوت بود:

ارتش و پليس کلاسيک، سازمان اطلاعاتی و امنيتی کلاسيک، دادگستری کلاسيک، و يک نيروی شبه نظامی محدود وابسته به حزب حاکم «الدستور»، در آنجا.
و ارتش و پليس و بسيج و «خودسر» و غير خودسر، و يک مافيای اقتصادی ـ سياسی ـ نظامی عظيم و پروار شده به نام سپاه پاسداران، و وزارت اطلاعات، و قاضی القضات و قضات شرع در اينجا.

حکومتی يکدست، منسجم، تحت هژمونی قاطع، و به تعبير درست کلمه، يک «رژيم»، در آنجا.
و مجموعه يی در هم و برهم و پاره پاره که هژمونی را در آن، در هر مرحله يی و به هر مناسبتی، تناسب قوا در همان مرحله و به همان مناسبت خاص، تعيين می کند، در اينجا.

حاکمی زمينی که ابزار سالوس دينی را برای سرکوب شرعی در اختيار نداشت، و نمی توانست فرامين خود را فرامين خدايی بنامد؛ و ناچار بود که دستکم در محافل بين المللی، خود را به پذيرش عرفی حقوق شناخته شده و عام و جهان شمول انسانی ملتزم جلوه دهد، در آنجا.
و اهريمنی نشسته بر منبری از استخوان های خرد شده ی عارفان انسانگرايی چون سهره وردی ها و عين القضات ها، بالای سر نطعی گسترده که پيرامون آن، ساطور به دستانی ايستاده اند که قبل از گردن زدن ندا ها و سهراب ها، تکبير می گويند، و پس از آن، سر به سجده ی کسی می نهند که خود را خدای خود خدا می داند، و هر جنايتی را به نام او در ايران، و به نام «تفاوت های فرهنگی» در جهان، توجيه می کند، در اينجا.
و از همين دست، بشمار و باز بشمار و بشمار باز.

اين حرف درستی نيست که جنبش ما از شورش و قيام تونس عقب است. درست نيست اين حرف، مگر آن که فقط به ظاهر نگاه کنيم. آن هم حتی نه با منطق صوری و مکانيکی. چرا که حتی با همان منطق نيز، قياس های ما (در معنای منطق قياس) قياس های مع الفارق خواهند بود.

و در چنين شرايطی، چه بايد کرد؟ آن کس برای هر چيزی از جمله «چه بايد کرد؟»، پاسخ های قطعی و ساده و محتوم و پيشاپش تعيين شده دارد که دانسته هايش کم تر است و به اعتمادی به خويش رسيده است که محصول همين محدود بودن «هرچيزی» از جمله «چه بايد کرد؟» در ذهن اوست.
سئوالات و نادانسته های گاليله وقتی به آسمان نگاه می کرد بيشتر بود؟ يا سئوالات و نادانسته های کشيشان محکمه ی او؟
۲۵ دی ۱۳۸۹
 
توضيحات:
۱ ـ کدام فرانسه ی عهد استعمار کلاسيک؟ همان فرانسه که پس از پايان آن عهد، تا آخرين لحظه از دیکتاتور تونس حمايت کرد و حتی دو روز مانده به فرار او، وزير امور خارجه اش، خانم ميشل آليو ماری، در مجلس فرانسه اعلام داشت که با توجه به تخصص ما در چگونگی برخورد با شورش ها، ما آماده ايم تا نيرو های ويژه ی خود را برای «آرام کردن» اوضاع در اختيار دولت بن علی قرار دهيم. و همين امروز نيز پس از سقوط بن علی، يکی از برجسته ترين نمايندگان مجلسش (مجلس فرانسه) که از نزديک ترين افراد به رييس جمهوری فرانسه هم هست، از موضع وزير خارجه، دفاع کرد و گفت به هر حال ما به ياد دورانی که تونس مال ما بود، بايد به مردم تونس کمک کنيم، و چون نيروی انتظامی تونس مردم را با فشنگ های معمولی می کشت، ما می خواستيم از باتون های مخصوص استفاده نماييم تا تلفات انسانی به بار نيايد!
به همين روانی و سادگی! و در راديوی دولتی فرانسه!
و باز هم همان فرانسه يی که ديشب بعد از اطمينان از پايان کار بن علی، تقاضای او مبنی بر اقامت در فرانسه را رد کرد و آن فلک زده را راهی عربستان ساخت. و اين بار با اين توضيح که تعداد زيادی تونسی در فرانسه اقامت دارند، و ما نمی خواهيم اين افراد را از خود برنجانيم!
 
۲ ـ در اين مورد، از جمله: «به جای اذيت کردن موسوی، کار خودمان را بکنيم» - به همين قلم، شهريور هزار و سيصد و هشتاد و هشت:
www.ghoghnoos.org/ak/kb/azy.html

۳ ـ مرحله ی کنونی مبارزه در ايران، پرش يکباره از «واقعيت» موجود، به «حقيقت» احتمالاً بعداً واقعيت يابنده نيست.
«ديکتاتوری را ول کن، نيوليبرايسم را بچسب!» ـ به همين قلم ـ آبان هزار و سيصد و هشتاد و نه:
www.ghoghnoos.org/ak/kb/dict.html

به هنگام تغيير و تحولات قرقيزستان نيز، مقاله يی در فروردين هزار و سيصد و هشتاد و نه به همين قلم نوشته شده بود، با عنوان «نه ايران، قرقيزستان است، و نه هدف جنبش خرداد، جابه جا کردن مهره ها»، که خواندن آن برای تکميل اين نوشته خالی از فايده نيست:

www.ghoghnoos.org/ak/kb/gyz.html

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول