نگاهی
به بيانيه ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح |
|
محمد علی
اصفهانی |
|
اين نه فقط خصلت بسياری از ايرانيان، بلکه
خصلت عام بسياری از مردمان سراسر جهان است که در پی اندک يا بيش از
اندک حادثه ی تکان دهنده ی خوب يا بدی، به صورت شرطی شده و بی نياز
از انديشه، خود را به جوّ غالب می سپارند و خرد و هويت و روح فردی
خود را در روح جمعی موقتی يی که در پی آن حادثه به وجود آمده است
مضمحل می کنند. و اين بهترين فرصت برای مانيپولاسيان کنندگانی است
که بر خلاف آن ها به خوبی می دانند که مشغول چه کاری هستند و در پی
چه چيزی.
سازمان «وحدت يهودی فرانسه برای صلح» را خوانندگان نوشته ها و
ترجمه های راقم اين سطور به خوبی می شناسند، و از ماهيت مترقی،
پيشرو، خردمند و خردورز، آينده بين، و عدالت و برابری خواه اين
جريان صلح طلب يهودی که در کنار هم انديشان ديگر خود در سراسر
اروپا و سراسر جهان، منادی و مبشر جهانی عاری از ستم طبقاتی و
نژادی و قومی و مذهبی و مسلکی است آگاهی دارند.
اين سازمان، در پی جنايت تروريستی اخير در محل هفته نامه ی «شارلی
هبدو»، تحليل قابل تأملی منتشر کرد که تظاهرات ميليونی ديروز
فرانسه، با حضور بازو در بازوی قاتل و مقتول، سرکوب گر و سرکوب
شده، دوستاقبان و زندانی، استثمارگر و زير بار استثمار خميده،
درستی تحليل، و تحقق بخشی از پيش بينی های آن را هنوز دو سه روزی
نگذشته، به نمايش گذاشت.
نتانياهو ، و آويگدور لیبرمن و نافتالی بن نت، دو تن از جنايتکار
ترين وزيران کابينه ی نتانياهو ، در صف اول دفاع از حقوق اوليه ی
انسان، و آزادی بيان، «ماهمه شارلی هستيم» گويان، راه مبارزه با
«تروريسم» را با انگشت نشان جهانيان دادند.
يکی شان از ساده ترين شاهکار هايش قتل عام در غزه و ديگر مناطق
فلسطين، و تهديد بی وقفه ی مردم ميهن ما به ويران کردن کشور آن ها
و کشتن و تکه تکه کردن خود آن ها و سوزانيدن نسل ها و نسل ها و نسل
های آینده ی آن ها در آتش روشن و خاموش تشعشعشعات اتمی است.
آن يکی شان می گويد که کولونی سازی در وسط شهر ها و روستا های
فلسطينی، و زير پای کولونی نشين ها و سربازان اسراييلی له کردن
کودک و خرد و کلان و پير و جوان آن مناطق در صورت گفتن يک آخ، و
فشردن گلوی وزير فلسطينی معترض به اين رفتار، و خفه کردن او توسط
يک سرباز صفر اسرايیلی در برابر ديدگان حيرت زده ی فلسطینی ها کافی
نيست و بايد همه ی عرب ها حتی عرب های اسراييلی را هم که از نژاد
پست هستند از سراسر منطقه ی متعلق به نژاد برتر بيرون کرد.
و آن ديگری شان با سربلندی و افتخار، و به نشانه ی قهرمانی، رجز می
خواند که من همانم که فلسطینی کشته ام و فلسطينی می کشم و فلسطينی
خواهم کشت و هيچ باکی ام نبود و نيست و نخواهد بود.
پاسداران نظام جهانی سرمايه، و ويران کندگان خانه و زندگی و دودمان
زحمتکشان سراسر جهان و به خصوص جهان تحت سلطه، لشگرکشانِ به
افغانستان و عراق و سوريه و زمينه سازان رشد پليد ترين و کثيف ترين
جريان های ارتجاعی تاريخ که تروريست های کشتار اخير هم فرزندان همان
جريان بودند، دست در دست هم، و در دست قربانيان خود، همان «وحدت
ملی» و «وحدت جهانی» و «وحدت مقدس» ی که در بيانيه ی سازمان «وحدت
يهودی فرانسه برای صلح»، به درستی تفسير و معنی شده بود و نسبت به
عواقب آن هشدار داده شده بود را آمدند به ريش داشته و نداشته ی من
و تو (و اگر بدت می آيد، من و او) ی له شده در زير گام های نظم
نوين جهانی خودشان تف کردند و به خانه هایشان برگشتند و من و تو (و
اگر بدت می آيد، من و او) برايشان هورا کشيديم.
و اين سحن بگذار تا وقت دگر. تا آن زمان که من و تو (و اگر بدت می
آيد من و او) شعار «من زينب جلاليان هستم»، «من آتنا فرقدانی
هستم»، «من کارگر لای چرخ ها چرخ شده هستم»، «من قراردادی بی بيمه
و يک سال و دوسال حقوق نگرفته هستم»، «من کودک نابينا شده ی
قاليباف هستم»، «من زن سنگسار شده و تازيانه خورده هستم»، «من
نوجوان اعدام شده هستم» را در شعار «من شارلی هستم» گم نکرده باشيم
و همچون آن صوفی مشنگِ آن شبِ خانقاهِ ميان راهِ آن حکايتِ مولوی،
همراه با سارقان و فروشندگانِ خر دزديده ی شده ی خود، در جذبه ی
سماع، دست افشان و پاکوبان مشغول حال کردن و آواز خوش بر آوردن که
«خر برفت و خر برفت و خر برفت» نباشيم.
اين سخن بگذار تا وقت دگر. و سرت را مثل بچه ی خوب در کار خودت فرو
ببر و ترجمه ی بيانيه ی ۹ ژانويه ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای
صلح را بنويس!
۲۲ دی ۱۳۹۳
۱۲ ژانويه ی ۲۰۱۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در اين آشفتگی و به هم ريختگی حاصل از حمله ی شنيعی که به بهای جان
دوازده انسان تمام شد، جايگاه خود را به درستی مشخص کردن کار آسانی
نيست.
جايگاه خود در ميان آن هايی که درد و خشم بر حق خويش را بيان می
کنند؛ آن هايی که ترس خود را از «آمالگام» [در اينجا به معنای
مخلوط کردن حساب مسلمانان با حساب تروريست ها] ابراز می دارند؛ و
آن هايی که تحت شعار «من شارلی هستم» عليه اسلامگرايی راديکال
فراخوان می دهند.
البته که اين جنايت، درد و خشم انسان را بر می انگيزد. اما دقيقاً
عليه چه؟
افرادی که خود را القاعده يی می دانند مسئوليت اين کشتار رذيلانه
را به عهده گرفته اند. ضرورت مطلق و بی چون و چرای مبارزه با اين
گستره ی نفوذ تاريک انديشی اسلامگرايی راديکال اما نبايد ما را
مبتلا به بيماری فراموشی کند.
رشد و نمو و گسترش اين جريان و اين حوزه ی نفوذ که از طريق ترور و
وحشت آفرينی، خود را تحميل می کند و با نام اسلام دست به جنايت می
زند را دخالت های امپرياليستی، متلاشی کردن دولت ها، و استفاده از
اين جريان توسط غرب عليه نيرو های پيشرو و مترقی است که ميسر کرده
است.
در فرانسه، وضعيت اجتماعی غير قابل تحمل مهاجران دوران پس از
کلنیاليسم [مهاجرانی که از کشور هايی که قبلاً قربانی استعمار
مستقيم فرانسه بوده اند به اين کشور مهاجرت کرده اند]، راسيسم
دولتی، اسلاموفوبی [اسلام هراسی هيستريک]، تبعيض، تحقير کسانی که
چهره و رنگ و رخساره و مذهب و سر و وضعی متفاوت با فرانسويان دارند
توسط پليس و مسئولان رسمی، در تقويت اين جريان که جوانانی از همه ی
مليت ها [از جمله فرانسوی] با وجه مشترک بی آیندگی و به حاشيه
رانده شدگی را مبتلای خود می سازد، مسئوليت ترديدناپذير و آشکاری
دارد.
البته شکی نيست که جنايت اخير می تواند سبب «آمالگام» شود. اما آيا
اين، موضوع تازه و بی سابقه يی است؟
شارلی هبدو (شارلی ابدو در تلفظ) سال ها جسارت و طغيانگری مه شصت و
هشت، «کابو»، «ولينسکی»، توجه به محيط زيست، و آموزش بدون مرز را
به خاطر می آورْد. اما آيا از چندين سال پيش، با کاريکاتور ها و
نوشته ها و خط سياسی اش، خود را با سياستی که منجر به «آمالگام» می
شود نياميخت؟
برای اين که همه چيز، روشن و واضح باشد بايد تأکيد کنيم که کسی نمی
تواند بگويد که اين نشريه از آزادی عمل برخوردار نبود. چرا که اين
نشريه کاملاً آزادانه عمل می کرد.
کوچک ترين احساس اغماض يا تفاهم در حق قاتلان کاريکاتوريست ها، و
در حق کسانی که انسان ها را به خاطر ايده های آن ها می کشند بی
معناست. اما «شارلی هبدو»، مشغول يک جنگ سياسی بود، و مفهوم و معنا
و نتيجه ی اين جنگ در زمينه ی مشخص و کانتکست معين و متن فضای خاص
موجود را به عمد ناديده می گرفت.
نشريات پيشرو و مترقی دهه ی سی، در همان ايامی که آنتی سميتيسم و
يهودستيزی، اوج گرفته بود و رو به گسترش بيشتر از هميشه نهاده بود،
با کاريکاتور های خود، به مذهب يهود می پرداحتند.
از کاريکاتور های آنتی سميتيست ها و يهودستيز های آن زمان حرف نمی
زنيم [بلکه از کاريکاتور های نشريات مترقی و پيشرو عليه يهود در
بحبوحه ی آنتی سميتيسم و در موقعيتی که همه ی شرايط برای آن که کار
آن ها در خدمت آنتی سميتيسم و يهود ستيزی قرار بگيرد مهيا بود حرف
می زنيم.]
آيا اجازه هست که به اين موضوع فکر کنيم؟
در لحظه ی سياسی مشخصی که مطلقاً خنثی و بی طرف و طبيعی نيست،
کاريکاتور ها و نوشته های شارلی هبدو، يک «عمل» به حساب می آمد. يک
عمل سياسی که در تقويت اسلاموفوپی و مسلمان ستيزی سهيم بوده است و
در گسترش آن مسئوليت و مشارکت داشته است. مشارکت در تقويت تحقير
مسلمان ها و پست شمردن آن ها، راسيسم، حمله به مساجد، تهاجم فيزيکی
به کسانی که از قيافه و ظاهرشان احتمال مسلمان بودنشان می رود. در
تقويت سپر بلا ساختن از مسلمان ها و کيسه ی بوکس کردن آن ها برای
پوشانيدن بحران های اقتصادی و اجتماعی و توجيه اين بحران ها.
زمين ِ بازی، ديربازی است که آماده شده است.
همين ماه پيش، يک «شارلی» ديگر ، از «خودکشی فرانسوی» سخن گفت.
[اشاره ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح، به کتاب پر سرو صدا و
جنجال برانگيز تازه منتشر شده ی نويسنده ی فرانسوی، «اريک زمور» با
همين عنوان، و حواشی فراوان آن است. اريک زمور در کتاب خود با مرور
فرانسه ی چندين دهه ی اخير، اين نظريه را مطرح کرده است که فرانسه
دارد به دست خود، خود را به سمت فنا و نابودی سوق می دهد. در باره
ی اين کتاب، بايد جداگانه نوشت.]
آنچه در پی کشتار اخير، با سوء استفاده از ترس و وحشت مشروع حاصل
از اين جنايت، تحت عنوان «وحدت ملی»، و «وحدت مقدس»، مطرح شده است
و با مانيپولاسيون و دستکاری در افکار عمومی دارد در جامعه جا
انداخته می شود، در خدمت اهداف ديگری است. اهداف بسيار پيچيده و
مشکوک.
ما خود را در کمپ کسانی قرار نمی دهيم که از راسيسم دولتی، و يا از
دخالت های تجاوزگرانه و امپرياليستی حمايت می کنند.
ما تئوری «جنگ تمدن ها» را نمی پذيريم و تسليم آن نمی شويم.
ما منطق «تروريسم ـ ضد تروريسم» را قبول نداريم.
ما پيشاپيش، هر نوع قانون تازه ی به اصطلاح «تأمين کننده ی امنيت»،
هر شکل از تبعيض، و احکام و فرامين قضايی عليه مسلمانان را که می
تواند پی آمد اين «وحدت ملی» باشد مردود می شماريم.
امروز، ترس از «آمالگام»، کافی نيست. دولت فرانسه که خود را دولت
قانون می نامد، بايد اينگونه جنايتکاران را دستگير و محاکمه کند؛
اما جنايت اين ها ريشه در جای ديگری دارد. اين جنايت محصول سياست
کیسه ی بوکس و سپر بلا ساختن از ديگران است.
به بيانی ديگر، و از زاويه ی ديدی ديگر، هم اين جنايتکاران، و هم
قربانيان اين ها، هر دو وارد عرصه ی جنگ تمدن ها شده بودند و در آن
زمين، بازی می کردند.
در اين بيان، و از اين زاويه ی ديد، اين که قاتلان جنايت اخير
موجوداتی مورد نفرت و انزجار ما هستند، دليلی منطقی برای اين نمی
شود که بگوييم پس بنابر اين، شارلی هبدو دوست ما بوده است.
ما شارلی نيستيم.
همراهی ما و همدردی عميق ما با همه ی ژورناليست ها و کارمندان و
پليس های بی گناهِ کشته شده و خانواده هاشان، زمانی معنای واقعی می
يابد که در پی وحدت، از نوعی ديگر باشيم. وحدتی که شایسته است و به
آن نیاز داريم و بايد پی ريزی کنيمش. وحدتی که [به طور واقعی و در
عمل، نه فقط در کلام و در چند حرکت صوری متناقض] همه را و از جمله
مسلمانان را در بر بگيرد.
نبرد با تروريسم، از مبارزه برای برابری و مساوات، مبارزه برای
عدالت، مبارزه برای پذيرفتن فرانسه ی نوين با همه ی شهروندان آن می
گذرد.
برای آن که از پس اين شب سياه، سپيده سر برآورد [به جای اين که همه
شارلی باشيم، با همان مفهوم و همان گفتمان سازی و همان تبديل
گفتمان به شعار سمبليک] بايد همه، مسلمان باشيم.
به عنوان يهودی، ما هميشه در کنار سرکوب شدگان، قربانيان تبعيض و
راسيسم قرار داريم. چه مسلمان باشند، چه کولی و چه يهودی...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عنوان و نشانی بيانيه ی وحدت يهودی فرانسه برای صلح:
Être ou ne pas être Charlie – là n’est pas la question
http://www.ujfp.org/spip.php?article3760
برای کمک به درک بهتر موضوع کاريکاتور هايی از اين دست:
ماجرای کاريکاتور ها، و انتخابات
فلسطين، در گفتگوی لوموند با محمود درويش
ـ با ترجمه و توضيحات همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/ah/hb/drv-mo.html
اين گفتگو را همچنين همراه با مطالب متعدد ديگری از محمود درويش،
يا در باره ی او، به همين قلم، می توانيد در صفحات ويژه ی محمود
درويش در سايت ققنوس بخوانيد:
http://www.ghoghnoos.org/ah/hp/dp.html
برای بهتر شناختن سازمان «وحدت يهودی فرانسه برای صلح»، می توانيد
به صفحات «خبر و نظر» ققنوس مراجعه کنيد، و به عنوان نمونه:
فرانسوا اولاند در اسراييل ... شرم و خشم ـ به همين قلم
http://www.ghoghnoos.org/ak/kb/ujf.hollande.html
يهوديان آزاد، به همراه سنديکا ها، جهان را به تحريم کامل اسراييل
فرا می خوانند ـ به همين قلم ـ ۲۵ تير ۱۳۸۶
http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/ujf-boycott.html
اولمرت به فرانسه آمده است تا موعظه ی جنگ عليه ايران بخواند ـ به
همين قلم ـ آبان ۱۳۸۶
http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/ujf-olmert.html
فراخوان تشکّل های سياسی فرانسه به گرد همايی هشدار ملّی عليه منطق
جنگ ـ ۱۲ دی ۱۳۸۶
http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/ujf-fara.html
ما، مردم فرانسه را به مقابله با خفه کردن مردم غزه فرا می خوانيم!
ـ به همين قلم ـ ۲۹ دی ۱۳۸۶
http://www.ghoghnoos.org/ak/kp/ujf-gaza.html
|