خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 

قيام (بيداری) خلق عرب و «خاورميانۀ جديد» f-marjaii
 
فريد مرجايی
 
   

مردم عرب به پا خاسته اند. در اين مرحله دشوار است بدانيم انقلاب عربی يا بيداری عرب يا بهار عرب چه نيروهايی را آزاد خواهد کرد، اما آنچه مسلم است آن است که اين قيام تبعاتی به دنبال خواهد داشت که بخشی بسته به آن است که در آينده نزديک در مصر چه اتفاق خواهد افتاد.
 
سوبژه بيدار، اوبژه خفته
سيستم قدرت (يا سلطه)، چه از نوع ديکتاتوری، و چه از نوع هژمونی جهانی، نگاهی ابزاری به مردم و جوامع تحت سلطه دارد، و در ارتباطات خود آنها را به شيء بی جان، و اوبژه بی اراده تقليل می دهد. در نبودِ کنش ارتباطی و فرصت ابراز اراده، سلطه در گفتمان خود، جامعه و يا جوامع را «شيء واره» می کند. در اين شرايط، «سوبژه» مسلط و آگاه، همواره ارتباطی يکطرفه با «اوبژه ناآگاه» دارد. سيستم قدرت با توسل به عقل ابزاری، مردم و جوامع تحت سلطه را فقط کُنش پذير می پندارد نه کُنشگر.
در جوامع تونس و مصر همه اقشار مردم در حرکت مشارکت داشته و خيزش به سطح همه گير مردمی می رسد، اوبژه بی جان، به سوبژه بيدار، خالق و خودمختار تبديل می گردد.
حوادث اخير در منطقه، آبستن پديده های متنوعی است. شکی نيست که مردم عرب با خيزش خود از نظر روانی و جمعی به سوی توانمندی گام برداشته اند، و درنتيجه ارتباط مردم با قدرت تغيير کرده و به ارتباط دوطرفه بين «سوبژه بيدار» با «سوبژه بيدار» تبديل شده است، يعنی اميد آن است که اگر خيزش مردم عرب به نتيجه برسد، عقل ابزاری در خدمت سلطه، جای خود را به «خرد ارتباطی» مردمسالار دهد. سوبژه آگاه، برای ديگری حق ارتباطات و خودمختاری قائل می شود، برای نمونه انتفاضه کنونی، بخصوص در تونس و مصر، فرايندی است که انفعال طولانی مردم عرب را دگرگون ساخته و نقش «فاعليت» را به «عامل» مردم در جامعه داده است.
در ضمن در اين اواخر، «مقاومت» در منطقه نيز، نوعی فاعليت و عامليت عرب بوده است. پيروزی روانی حزب الله در زمان حمله خانمانسوز ارتش اسراييل به لبنان در وجدان جمعی عرب قرار گرفت. در آخرين انتخابات دموکراتيک لبنان، ائتلاف حامی حزب الله بيشترين آرا را به دست آورد و در پارلمان نيز با ابزار دموکراتيک عمل می نمايد. جنبش حماس فلسطين نيز به خاطر برنامه «منافع ملی» در آخرين انتخابات پارلمانی در فلسطين اشغال شده پيروز بود. پيروزی احزاب مقاومت منطقه در تنها انتخابات دموکراتيک دنيای عرب، نوعی کنشگری و فاعليت را به صحنه آورد.
 
سيستم قدرت و پديده «رسانه»
سلطه سيستم قدرت، جنبه روانی و روحی نيز دارد و به مقدار زيادی وابسته به «فکر»، اشاعه غيرمستقيم عقيده و آرا در شکل خبر و درنهايت «گفتمان غالب» است. پديده «اَبَررسانه» در اين راستا نقش تعيين کننده ای دارد و برای افسون زدايی از قدرت، بايد به پديده «رسانه» پرداخت.
افزون بر اتفاقات معين، رسانه های غربی بويژه امريکايی، روايت منحصر به فرد و معينی درباره خيزش عربی در منطقه ارائه می دهند. اخبار و تحليل ها چنان وانمود می کنند که گويی سياست، فرهنگ و سياست خارجی امريکا کاملاً در سوی دموکراسی است.
اين امر فرايندی پيچيده و ماهرانه از ارائه اخبار و تحليل است که در عين حال که رسانه ها به طور تلويحی از حمايت امريکا از رژيم فاسد مبارک برای بيش از ۳۰ سال و يا محاصره غزه پس از انتخاب دموکراتيک، خبر می دهند، چنين القا می کنند که امريکا تنها منبع دموکراسی در جهان است. رسانه های رسمی نکات را با چنان مهارتی گزينش می کنند که با آن که مخاطب امريکايی يا جهانی با استانداردهای دوگانه و يا تناقضات روبه رو می شود، قادر به تشخيص آنها نيست. يک بام و دو هوا در سياست و رفتار می تواند در اين ساختارِ روايت توضيح داده شود، برای نمونه در اوج انقلاب در ميدان تحرير، ايالات متحده قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل را در محکوميت ساخت شهرک های يهودی نشين در اورشليم وتو کرد. رسانه ها چنان اين خبر را پوشش می دهند که گويی اين اتفاق امری طبيعی است. برخلاف رسانه های خبری اروپا، رسانه های رسمی امريکا هيچ گاه ذکر نمی کنند که طبق قوانين بين المللی، ساخت شهرک های يهودی نشين خلاف قانون بين الملل است.
ارتباطات ديپلماتيک اخير که توسط ويکی ليکس افشا شده اند، اهميت جنگ رسانه ای واشنگتن را در امريکای لاتين نشان می دهند. شبکه تِلِه سور همانا کوشش ونزوئلا برای خلق نگرش رسانه امريکای جنوبی در برابرِ رسانه سنتی و محافظه کار و وابسته به ايالات متحده، به شمار می رود، برای نمونه هنگامی که رسانه های امريکايی و صدای امريکا (Voice of America) درباره کودتای هندوراس سخنی نمی گفتند، تله سور بهترين پوشش خبری از اين اتفاق را ارائه كرد.
حتی پيش از آن در سال ۲۰۰۷، روزنامۀ آرژانتينی Pagina 12گزارشی دال بر تمايل مقامات امريکايی به افزايش نفوذ رسانه ای خود (بويژه VOA) بر امريکای لاتين به عنوان بخشی از تبليغات اين کشور ارائه داد. همچنين تارنمای شبکه الجزيره گزارش می دهد که چگونه دولت ايالات متحده از طريق صدای امريکا به بی اثر ساختن رسانه های طرفدار امريکای جنوبی می کوشد. (۱)
ذکر تاريخچه ای در اين ميان لازم به نظر می رسد. در واشنگتن نهادهايی وجود دارند که اصطلاحاً «سازمان های ياورِ مردمسالاری» خوانده می شوند. در پانزده سال گذشته و در درجۀ نخست، اين نهاد ها دغدغۀ امنيت ايالات متحده (بخوان هژمونی سياست خارجه) را داشته اند، از اين رو «تودۀ عرب» (افکارعمومی واقعی) را به عنوان عنصری چالش برانگيز که بايد خنثی شود، قلمداد کرده اند، چرا که نهادهای مذکور دقيقاً واقفند که به طورکلی «افکارعمومی» در منطقه با سياست های هژمونيک امريکا در منطقه مشکل دارند، ولی در عين حال اين نهادها کوشش کرده اند نوعی از «دموکراسی» زينتی را به منطقه بياورند.
به ديگر سخن، چگونه می توان شکلی از مشارکت سياسی صوری را برای رهاساختن فشار از پايين ـ ايجاد پايداری سياسی و منافع اقتصادی ـ مطرح کرد و در عين حال از ساختار دموکراتيک و جامعی که سرانجام جانشين واقعی تودۀ عرب و افکارعمومی است، اجتناب کرد؟ در صورتی که «افکارعمومی» بُن مايه ای است که مردمسالاری از آن ساخته می شود؛ نمی توان مردمسالاری داشت و در عين حال نظرات مردم و افکارعمومی را به دست فراموشی سپرد. در چشم سياستگذاران امريکايی، تغييرات در کشورهای منطقه همچون «سرزمين ناشناخته» است.
پيشۀ اين «سازمان های ياورِ دموکراسی» توليد ادبيات و گفتمانی است که سياست های امريکا را که بر ايجاد بحران استوارند، توجيه کرده و آنها را منطقی جلوه می دهند و باعث می شوند در چشم مردم امريکا و جامعه بين المللی عادی و طبيعی به نظر برسند.
تأکيد بيش از اندازه و هر روزه بر نقش فيس بوک و توييتر در انقلاب مردم عرب در رسانه های غربی، قابل توجه است. اين شيوه ديگری از ارتباط گيری با جوانان دنياست که به آنها می گويد اين ماييم که به شما فيس بوک و توييتر را هديه کرده ايم. هر چه باشد شما نمی توانيد از پارادايم امريکايی خارج شويد، اين نوع ارتباط گيری به شيوه ای ناخودآگاه و غيرصريح صورت می گيرد. پيام امريکا اين است که دموکراسی تنها با استفاده از پارادايم و ابزارهای امريکايی قابل دسترسی است. قابل درک است که به نقش مهم شبکه خبری الجزيره به عنوان گزينه جانشينی برای ارتباطات در جهان عرب، توجه کافی داده نشده است. سياست غرب، شبکه الجزيرۀ عربی را از هنگام شروع به کار به عنوان تهديد قلمداد کرده است. به تازگی «تله سورِ» ونزوئلا و چند شبکه ديگر که راه الجزيره را دنبال کرده اند به اين «روايت جهان جنوب» پيوسته اند. جيليان يورک از «مرکز اينترنت و جامعه» دانشگاه هاروارد می نويسد که فيس بوک و توييتر تنها ابزارند و نه کاتاليزور و محرک انقلاب.
پس از افشاگری های ويکی ليکس، آقای رامی خوری سردبير سابق روزنامۀ ديلی استار لبنان نوشت: مهم است که کشورهای عربی و ايران با يکديگر همکاری کنند. خوری افزود که به جز برخی مسائل خُرد که می توانند حل شوند، دليلی برای نگرانی کشورهای عربی دربارۀ ايران وجود ندارد.
از سوی ديگر، محافظه كاران جديد امريكايی برای القا و ايجاد نگرانی كوشش می كردند. آدام شاتز در نشريه بريتانيايی و مترقی لندن Review of books London می نويسد: «ترس اسراييل از مردمسالاری در مصر بلافاصله توسط حاميان اسراييل در ايالات متحده بازتاب يافت. ديويد ماكوسكی (David makovsky) از محافظه کاران جديد فعال در انستيتوی سياست خاورِ نزديكِ واشنگتن، نگران آن است كه «انقلاب ۱۹۸۹ برلين به همان انقلاب ۱۹۷۹ تهران تبديل شود». به باور او، برای به تعويق انداختن چنين سناريويی بهتر است مصر در دوره انتقال دارای رژيمی نظامی به رهبری عمر سليمان باشد كه «نيروهای سازنده ی جامعه مدنی مصر را به ميدان می آورد». به گفته ی مالكوم هُن لين، معاون اجرايی كنفرانس رؤسای سازمان های يهودی ايالات متحده، اين «نيروهای سازنده» شامل البرادعی كه به گفته او «دست نشانده ی ايران» است نمی شود (دشمنی لابی اسراييل با البرادعی از آنجا شروع شد كه او «محاصره غزه را شرمی بر پيشانی هر عرب، هر مصری و هر انسانی» دانست و با حمله نظامی به عراق و ايران مخالفت ورزيد). ريچارد كوهن، ستون نويس واشنگتن پُست هشدار می دهد: «امور در خاورميانه از بد به بدتر تغيير می يابند. من به ارزش های مردمسالارانه باور دارم، اما اين اصول در برخی جوامع كه سننی دال بر احترام به حقوق اقليت ها ندارند، كاملاً بی فايده اند. اصول دموکراسی برای خاورميانه بيهوده است، ما برای مصر همان می خواهيم كه برای خود خواستار آنيم و اين بحرانی در هويت است. ما، آنها نيستيم.»
 
خاورميانه جديد
خواست های مردم تونس و مصر که در شعارها معطوف به شرايط داخلی جامعه بودند، شامل شناختن کرامت و عزت شهروند در جامعه، آزادی های دموکراتيک، و توزيع عادلانه تر ثروت های اجتماعی بودند.
ولی در اين شرايط، مسائل منطقه هم به طور غيرمستقيم تحت تأثير قرار خواهند گرفت. آيا امريکا خواهد توانست که به همان آسانی مردم غزه را به گونه ای فجيع بلوکه، تحريم و محاصره نمايد؟ آيا اسراييل به همان آسانی می تواند به لبنان و غزه هر لحظه و به طور دلخواه حمله نظامی كند؟ آيا در اين شرايط جديد، امريکا می تواند به کشورهای عربی حمله مستقيم نظامی نمايد؟ برای نمونه به طور قطع حکومت آينده مصر برای مردم کرامت و عزت قائل خواهد بود. ديگر برای امريکا مشكل خواهد بود که شهروندان عرب و مصر را چنان كه خود می خواهد زير پوشش برنامه"Extraordinary Rendition" در اقصی نقاط دنيا بربايد و بدون محاکمه در زندان های مخفی و سياه اروپای شرقی نگه دارد. قطعاً ديگر امريکا نمی تواند از کشور مصر به عنوان «انبار بين المللی» و شعبه خود برای شکنجه متهمين «جنگ عليه ترور» استفاده کند، چرا که در شرايط جديد، فردِ عرب ديگر اوبژه ی بی جان نسبت، بلکه به «سوژه» تاريخی رسيده و کرامت دارد.
نهادهای سياست خارجه امريکا می دانند که تغييرات دموکراتيک و بنيادين، تبعاتی در پی خواهند داشت. مردمسالاری به استيلای امپرياليستی اجازه اثرگذاری بر روندهای سياسی منطقه نخواهد داد. با حضور ديکتاتوری، اليگارشی، حکومت پولداران و دست نشاندگان است که امپرياليسم و استيلا می توانند راحت تر در منطقه عمل کنند.
تركيه به عنوان نمونه ای مستقل به ما می آموزد كه يك كشور منطقه نمی تواند دموكراتيك بوده و در عين حال در برابر هژمونی جهانی بی تفاوت باشد. به ديگر سخن، نمونه رژيم مبارك طی ساليان دراز نشان داد كه يك رژيم برای اين كه ابزار استيلای امريکا در منطقه باشد، بايد ساختاری ديكتاتوری داشته باشد.
افزون بر آن، می توان چنين نتيجه گرفت كه سياست های تدوين شده معين، هنگامی استعماری و استيلاجويانه اند كه كليشه «مبارك» را ترجيح دهند، بطلبند و يا بر آن تكيه داشته باشند.
در زمان تظاهرات در ميدان تحرير، تونی بلر نخست وزير سابق بريتانيا اظهار داشت كه غرب بايد وضعيت مصر را «مديريت» كرده و از تغييرات بنيادين جلوگيری كند. منتقد برجسته، اسلاوی ژيژِك اين سخنان را مبنای حمله خود به تونی بلر قرار داد. ژيژِك در مقاله ای در روزنامه گاردين نوشت: «...خطرناك ترين و شرم آورترين واكنشِ فرصت طلبانه از آنِ تونی بلر بود كه طبق گزارش سی. ان.ان اظهار داشته است: تغيير ضروری است، اما تغييری كه پايدار باشد. امروز تغيير پايدار در مصر می تواند تنها به معنای سازش با نيروهای طرفدار مبارك و اندكی وسيع تر ساختن دايره قدرت باشد.» (۲)
در بحث دموکراسی واقعی (و نبود دخالت خارجی)، تصميم امريكايی ها ( و اعلام عمومی آن) برای حمايت مالی مستمر از لبنان تنها در صورت همسازی با نتايج انتخابات در اين كشور، دخالتی آشكار در لبنان ارزيابی شد؛ دخالتی كه بسياری بر اين باورند بر نتايج آخرين انتخابات تاثير گذارد.
آليستِر كروك (Alastair Crook) مشاور خاورميانه ای نمايندگان عالی اتحاديه اروپا كتابی باعنوان «پيرامون مقاومت به عنوان جوهره» نوشته است. در اين كتاب، او اظهار می دارد مقاومت در منطقه امری است كه به غرب برای تغيير رفتار فشار می آورد. برای زمانی طولانی، «گفتمان سلطه» روايتی با دو گزينه ارائه داده بود؛ اين گفتمان منطقه را به دو گزينه «بنيادگرای القاعده ای» و يا روايت «رژيم های ميانه رو عرب» تقسيم كرده كه جامعه مدنی را تضعيف كرده، اعمال شكنجه می كند، آرمان عمومی را سركوب می كند، مردم را تحقير می كند و در عين حال الزامات راهبردی غرب را تأمين می كند. برای چند سال، اين روايتی بود كه به افكارعمومی مردم منطقه و غرب عرضه می شد.
با انتخاب دولت های چپ در امريکای لاتين در ۱۰ سال اخير، دست و پای استيلا در منطقه بسته شده و يا به عقب نشينی وادار شده است، درحالی که همکاری منطقه ای و شاخص مردمسالاری پيشرفت کرده است. اين گونه تغييرات، مصداق هايی منطقه ای و جهانی داشته اند، برای نمونه تاکنون ۸ کشور امريکای لاتين، دولت فلسطينی را در محدودۀ مرزهای ۱۹۶۷ به رسميت شناخته اند. با توجه به اتفاقات اخير، آيا ما تجربه ای با پويايی مشابه در خاورميانه و خاورنزديک خواهيم داشت؟
طارق علی، در مقاله ای در روزنامه گاردين به ابعاد مهم و وسيع تحولات اخير و بيداری مردم عرب در منطقه اشاره كرد و متذكر شد که اهميت اين تحولات تاريخی در حقيقت همطراز بيداری مردم اروپا در انقلاب های سال ۱۸۴۸ اروپاست. طارق علی در تحليل خود می افزايد که درنتيجه اين بيداری، هژمونی امريکا صدمه خورده است، ولی به سادگی محو نخواهد شد. (۳)
هوگو چاوز به تازگی اظهار داشت: «هم اکنون ما خاورميانه ای جديد داريم، اما نه آنی که «آنها»(محافظه کاران جديد) مدنظر داشتند.»

پی نوشت:

۱ـ مقاله شبکه خبری «الجزيره» مبنی بر تلاش های VOAبرای خنثی ساختن رسانه های امريکای جنوبی:

http://english.aljazeera.net/indepth/opinion/
2011/03/201132413481854515.html#

۲ـ پاسخ اسلاوی ژيژِك به تونی بلر :

www.guardian.co.uk/commentisfree
/2011/feb/01/egypt-tunisia-revolt

۳ـ مقاله طارق علی در روزنامه گاردين در مورد جايگاه سياست امريکا در خاورميانه جديد:

www.guardian.co.uk/commentisfree
/2011/feb/22/arab-1848-us-hegemony-dented

منبع: چشم انداز ايران- شماره ۶۷ ارديبهشت و خرداد ۱۳۹۰

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول