۲۴ آبان ۱۳۹۳
--------------
مقاله يی که ترجمه اش را می خوانيد نوشته ی
«رودريگ ترامبلِی»، اقتصاددان، استاد دانشگاه، نويسنده، و سياستمدار
سرشناس کانادايی با گرايش سوسيال دموکرات، نماينده ی سابق مجلس، و وزير
سابق صنعت و تجارت استان کبک کاناداست.
اين مقاله، در شکل اوليه ی آن به زبان انگليسی نوشته شده است، و بعد با
تغييراتی اندک، به زبان اول نويسنده، يعنی به زبان فرانسه.
در ترجمه، ضمن در نظر گرفتن متن انگليسی، عمدتاً متن فرانسوی مقاله که
از متن انگليسی آن کامل تر است، پايه ی کار قرار گرفته است.
سرنوشت ميهن ما در بحرانی ترين مقطع تا کنونی تاريخ معاصر خاورميانه،
مستقيماً به آنچه در عراق و سوريه می گذرد پيوند خورده است.
و اين، انتخاب ما نيست.
چه متأسفانه،
و چه خوشبختانه.
از همين رو لازم است که با دقت و هوشياری، و به دور از يکسويه نگری،
ماجرا را در ابعاد مختلف آن، پيگیری کنيم. و چنين کاری بدون توجه به
ديدگاه های متفاوت صاحبنظران متفاوت، امکان پذير نيست.
اين ترجمه نيز، مانند چندين ترجمه و مقاله ی پيشين راقم اين سطور در
اين باب، نه به منظور صدور حکم کلی، بلکه به منظور کمک به حرکت ذهن در
حجم، به جای توهم حرکت با درجا زدن روی خط است.
۲۴ آبان ۱۳۹۳
۱۵ نوامبر ۲۰۱۴
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«يک يادداشت ديپلوماتيک [در پنتاگون] دست به دست می شد که در آن آمده
بود که ما طی پنج سال آينده، هفت کشور را در اختيار خواهيم گرفت. از
عراق تا سوريه، لبنان، ليبی، سومالی، سودان، و سرانجام هم ايران.».
وسلی کلارک ـ فرمانده عالی نيرو های ناتو در سال های ۲۰۰۰ ـ ۱۹۹۷ (۲
مارس ۲۰۰۷)
«من نمی خواهم فقط جنگ [عراق] را تمام کنم؛ بلکه می خواهم نقطه ی پايان
بر آن راه و روشی بگذارم که ما را در نوک پيکان اين جنگ قرار داده
است.».
باراک اوباما، به هنگام کانديداتوری رياست جمهوری آمريکا (۳۱ ژانويه ی
۲۰۰۸)
«تقريباً همه می توانند ناملايمات را تحمل کنند؛ اما اگر می خواهيد
شخصيت يک انسان را آزمايش کنيد، به او قدرت بدهيد.».
آبراهام لينکلن ـ شانزدهمين رييس جمهوری آمريکا (۱۸۶۵ ـ ۱۸۰۹)
دولت جرج بوش پسر، وقتی که علی رغم مخالفت های فراوان، تصميم به اشغال
غيرقانونی عراق و سرنگون کردن دولت سنی صدام گرفت، «جعبه ی پاندورا»يی
را گشود که بدبختی ها و سياه روزی هايی که هنوز ادامه دارند و شايد در
سال های آينده هم ادامه بيابند، از آن به بيرون جهيدند.
اين، نخستين و عمده ترين عامل فرو رفتن عراق و سوريه در باتلاق کنونی
است.
در سال ۲۰۰۹ دولت اوباما چنين پنداشت که می تواند دست های خود را بشويد
و خود را از «بزرگترين اشتباه تاريخ نظامی آمريکا» کنار بکشد و بگذارد
که سياستمداران عراقی، خودشان بحرانی که به وجود آمده است را با تشکيل
«دولت آشتی ملی» در بغداد، حل و فصل کنند.
اوباما در ۲۷ فوريه ی ۲۰۰۹ چنين گفت:
«بگذاريد با حداکثر صراحت ممکن بگويم: از اوت ۲۰۱۰ مأموريت جنگی ما در
عراق پايان خواهد يافت؛ و در دوره ی گذار، ما نيرو های خود [در عراق]
را تجديد سازمان می کنيم. من تصميم قاطع دارم که طبق قول و قرار ميان
ما و دولت عراق [قول و قراری که در سال ۲۰۰۸ توسط دولت بوش در باره اش
مذاکره شده بود] تا پايان سال ۲۰۱۱ تمام سپاهيان آمريکا را از عراق
خارج کنم.».
بسيارخوب؛ همانطور که با توجه به تاريخ و داستان اين منطقه ی جهان
[خاورميانه] انتظار می رود، عراق فاصله ی زيادی تا تبديل شدن به يک
«دموکراسی» با ثبات داشت. دولت پارانويايی (همه دشمن پندار) مالکی، هر
چيزی بود به جز يک دولت «باز و گشوده» رو به سنی ها.
در واقع، شيعيانی که در دولت مالکی قدرت را به دست گرفته بودند، از
فرصت پيش آمده استفاده کردند تا انتقام آنچه در زمان ديکتاتوری صدام بر
آن ها رفته بود را از سنی ها بگيرند.
دولت مالکی، با استفاده از ساز و برگ پيشرفته يی که آمريکا در اختيارش
گذاشته بود، به مبارزه با اپوزيسيون سنی و مخالفان ديگر خود ـ که
بسياری از آن ها کشته شدند ـ پرداخت، و مانع دستيابی سنی ها به پست های
مهم شد.
اين، دومين عامل شورش سنی ها بود که به پيدايش داعش کمک کرد.
پيکارجويان اين سازمان تروريستی را ـ دستکم در سوريه ـ غالباً داوطلبان
خارجی يی تشکيل می دهند که بسياری از آن ها از کشور های غربی مثل
انگلستان و فرانسه به اين سازمان پيوسته اند.
کسی که بذر تروريسم می کارد، بايد منتظر باشد که تروريسم درو کند. همان
چيزی که نصيب آمريکا و دولت های غربی ديگر، در سوريه و عراق شد.
در مورد مشخص آمريکا، اين، محصول تجاوز نظامی آمريکا به عراق بدون
رعايت قواعد و قوانين و الزامات و تعهدات بين المللی يی بود که نیروی
اشغالگر بايد رعايتشان کند.
بر سياست ناسنجيده ی آمريکا در عراق، سياست آمريکا در سوريه را هم بايد
اضافه کرد: سياست نامنسجم و مبهم و متناقض آمريکا مبتنی بر بی ثبات
کردن سوريه ـ همسايه ی عراق ـ از طريق حمايت و مسلح کردن شورشيان
اسلاميست به منظور سرنگون کردن دولت لاييک بشار اسد، با مشارکت دولت
های سنی قطر و عربستان سعودی و ترکيه.
اين سه کشور، در مخالفت با دولت سوريه، دلايل نظامی و اقتصادی ويژه ی
خود را دارند. ولی چنين دلايلی الزاماً دلايل آمريکا نمی توانند باشند.
نتيجه، اين شد که بسياری از سازمان های اسلاميستی به اصطلاح «مدره» يی
که مورد حمايت آمريکا بودند، از آن زمان به بعد، جذب داعش شدند.
مشکل بتوان سياستی نامنسجم تر و نادرست از اين را تصور کرد.
سال گذشته، وقتی که داعش، هم در سوريه و هم در عراق، در حال پيشروی
بود، سفيران آمريکا در اين دو کشور زنگ خطر را به صدا درآوردند. اما
دولت اوباما در آن زمان نيروی خود را بر سرنگون کردن دولت منتخب
اوکراين، و بر سرنگون کردن رژيم اسد در سوريه متمرکز کرده بود.
حالا ديگر امروز، شبه نظاميان داعش، در بسياری از شهر های عراق و سوريه
جا افتاده اند، و به خوبی مسلح شده اند. به برکت سلاح های پيشرفته ی
آمريکايی يی که از قربانيان خود به دست آورده اند، و از آن در سلاخی
هزاران انسان که با ديدگاه های جنون آميز آنان مخالفند استفاده می
کنند.
و عکس العمل اوباما چه بوده است؟ در برابر يکی از بزرگ ترين بحران های
انسانی و نظامی در عراق و سوريه؟ بحرانی که تا حد زيادی محصول سياست
های آمريکاست و اوباما و مشاوران نئوکان او که وفاداری واقعی آن ها به
اوباما از قابل ترديد هم قابل ترديد تر است.
اوباما و دولت او، مردد، درهم و برهم و سردرگم، هاج و واج، ناتوان،
متناقض، منفعل، و واکنشگرا به نظر می آیند.
يک پند قديمی می گويد «پيشگيری کردن بهتر است از درمان کردن». [در متن
انگليسی: «اندکی تعميراتِ به موقع، مانع زيان های بزرگ بعدی خواهد
شد.»]
وقتی که يافتن راه چاره به تعويق انداخته می شود، مشکلات بر مشکلات،
اضافه می شوند و در هم گره می خورند.
«دولت اسلامی» مهيب، توانسته است خود را در عراق و سوريه سازماندهی کند
و نيرومند شود. و اين، به خاطر بی توجهی دولت آمريکا به آنچه در عراق
می گذشت است، و نيز به خاطر سياست آمريکا در اوکراين و سوريه.
سرچشمه ی منجلاب در عراق و سوريه، بنا بر اين، به واشينگتن دی سی می
رسد.
مطلقاً سخنی به گزاف نيست اگر بگوييم که در سلاخی و کشتار و قتل عام
های وحشيانه ی داعش، دست های آمريکا به خون آغشته است.
چگونه جهان می تواند بی تفاوت بماند؟ وقتی که مردمان را چپ و راست،
سلاخی می کنند؟ به خاطر قوميت آن ها، به خاطرمذهب آن ها، و به خاطر
ايده های آن ها.
اين، يک «پاک سازی قومی» است. و در اينجا بايد گفت که يک «نسل کشی».
واقعيت تلخ، اين است که طی بيست سال اخير، در واشينگتن دی سی، يک خللأ
فکری وجود داشته است. در بالا ترين مدار ها.
و محصول اين خلأ، جنگ های ويرانگر و بحران های اقتصادی بوده است.
در آينده، سال های کلینتون ـ بوش ـ اوباما (۲۰۱۷ ـ ۱۹۹۳) احتمالاً سال
های «تُهی» ارزيابی خواهند شد. چرا که آمريکا سيستم و حقوق بين المللی
يی را که بعد از جنگ چهانی دوم ساخته شد نابود کرده است بدون آن که
توانسته باشد حقوق و سيستمی جايگزين و به لحاظ اجتماعی و سياسی مسؤليت
پذير ارائه کند.
در واقع، آمريکا در ربع قرن اخير [در متن انگليسی: در بيست سال اخير]
در حال و هوای انديشه ی نئوکانی تنفس کرده است و توان اين را نداشته
است که فزونی طلبی های امپرياليستی جهانشمول خود را بر پايه ی راه حل
های عينی، و بر نهاد های کارآمد، استوار کند.
اين، رکورد خوبی نيست. اين، با يک رکورد خوب، بسيار فاصله دارد.
در چهارم نوامبر، رأی دهندگان آمريکايی، مجال بيان قضاوت خود در مورد
سياستمدارانی که مسؤول درهم ريختگی و ويرانی در عراق و سوريه، و
همچنين در ليبی، هستند را يافتند.
انتخابات ميان دوره يی آمريکا، به درستی، «رفراندوم در باره ی باراک
اوباما» تلقی شده است. رفراندومی که تا حدودی ارزيابی توانايی، انسجام
و درستی سياست های اوباما، و موضوع ضعيف شدن نسبی اقتصاد آمريکا را
مورد نظر داشته است.
بسياری از کانديدا های حزب دموکرات، به خاطر شکست سياست های ريیس
جمهورشان، بهای سنگينی پرداختند.
و حالا که هم مجلس نمايندگان و هم سنای آمريکا تحت کنترل جمهوری خواهان
قرار گرفته اند، دو سالِ باقی مانده، برای اوبامای شکست خورده و در
محاصره قرار گرفته، دشوار خواهد بود و پر از کمين و کمينگاه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عنوان و لينک مقاله به زبان انگليسی:
The Vicious Politico-religious Sunni-Shi’ite Civil War that the U.S.
Government has Ignited in Iraq and in Syria
www.thenewamericanempire.com/tremblay=1164.htm
عنوان و لينک مقاله به زبان فرانسه:
Diviser pour régner : le gouvernement étasunien a allumé une guerre
politico-religieuse entre les Sunnites et les Chiites, en Irak et en
Syrie
mondialisation.ca/diviser-pour-regner-le-gouvernement-etasunien-a-allume-une-guerre-politico-religieuse-entre-les-sunnites-et-les-chiites-en-irak-et-en-syrie/5412422
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در ارتباط با آنچه در اين ايام در
عراق و سوريه می گذرد:
عراق دارد از هم فرو می پاشد؛ مراقب
ايران خودمان باشيم ـ به همين قلم ـ ۲۴ خرداد ۱۳۹۳
http://www.ghoghnoos.org/ak/kb/iraq-dsh.html
با در گيری ها و اعدام کرد ها و عرب ها
و سنی ها می خواهند مرز های ايران با عراق را متشنج کنند ـ به همين قلم
ـ ۳۰ خرداد ۱۳۹۳
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/iraq-drg.html
حدس بزن چه کسی پشت صحنه ی پروژه ی
خلافت است ـ ميشل شوسودووسکی ـ با ترجمه و توضيحات همين قلم ـ اول مهر
۱۳۹۳
http://www.ghoghnoos.org/ak/kb/chossudovsky-is.html
استراتژی
آمريکا در مقابله با داعش چه اندازه شانس موفقيت دارد؟ ـ عبدالباری
عطوان ـ به ترجمه ی همين قلم ـ ۱۴ مهر ۱۳۹۳
http://www.ghoghnoos.org/ak/ku/atwan-d-us.html
ده توضيح در باره ی اين که بمباران
عراق و سوريه، راه غلبه بر داعش نيست ـ ليندزی جرمن، و ربين بست ـ به
ترجمه ی همين قلم ـ ۱۸ مهر ۱۳۹۳
www.ghoghnoos.org/ak/ku/lindsey-german.htm