سيمور هرش
نيويورکر ـ اکتبر ۲۰۰۷
ترجمه ی ستوده پارسا
... طی ماه
های اخير جورج بوش و اعضای دولتش در اظهارات خود با ارائه تعريفی
جديد از جنگ عراق اين جنگ را روزبه روز بيشتر به صورت نبردی راهبردی
بين ايالات متحده و ايران جلوه داده اند...
در ماه اوت، بوش در همايش ملی کانون جنگ ديدگان امريکا گفت: «افراطيون
شيعه با پشتيبانی ايران در حال آموزش عده ای عراقی با هدف انجام
حملاتی به نيروهای ما و مردم عراق هستند. حمله به پايگاه ها و
سربازان ما به وسيله مهماتی که ايران در اختيار مهاجمان گذاشته
افزايش يافته است... رژيم ايران بايد اين از اقدامات دست بردارد.
و تا زمانی که اين کار را نکرده من اقدامات لازم برای محافظت از
سربازانمان را صورت خواهم داد.» وی سپس در ميان تشويق حضار سخنان
خود را با اين جمله به پايان برد که «من به فرماندهان نظامی مان
در عراق اختيار مقابله با فعاليت های جنايتکارانه تهران را داده
ام.»
موضع رييس جمهور و نتيجه منطقی آن ـ اينکه اگر مسئول بسياری از
مشکلات امريکا در عراق تهران باشد، پس برای رفع آنها بايد به مقابله
با تهران رفت ـ حاميان سرسختی در دولت دارد. به گفته مقامات و
مشاوران سابق دولت، در تابستان امسال دفتر ديک چنی، معاون اول
رييس جمهور، از کاخ سفيد درخواست کرد تا خواستار بازنگری ستاد
مشترک ارتش در طرح های قديمی حمله احتمالی به ايران شود. محور
طرح های مزبور بمباران گسترده ايران و اهداف آنها شامل تاسيسات
هسته ای شناخته شده و مشکوک و ديگر اماکن نظامی و زيرساختی آن
کشور بود. اما هم اينک تاکيد بر حملات محدود به تاسيسات متعلق
به سپاه پاسداران در تهران و ساير نقاط است که طبق ادعای دولت
امريکا منبع حمله به نيروهای امريکا در خاک عراق هستند. آنچه در
ابتدا به عنوان ماموريتی برای مقابله با توليد سلاح هسته ای مطرح
شده بود اکنون به صورت ماموريتی برای مقابله با تروريسم در آمده
است.
تغيير اهداف حمله نشان دهنده سه تحول است. اول اينکه رييس جمهور
و مشاوران ارشدش به اين نتيجه رسيده اند که تلاش های آنها برای
قبولاندن اين نکته به مردم امريکا که ايران يک تهديد هسته ای فوری
است به شکست انجاميده (برخلاف تلاش های مشابه صورت گرفته قبل از
جنگ عراق) و درنتيجه طرح بمباران گسترده از حمايت کافی مردم برخوردار
نيست. تحول دوم اين است که کاخ سفيد در جلسات خصوصی اين اجماع
کلی در ميان اعضای جامعه اطلاعاتی امريکا را پذيرفته است که ايران
حداقل پنج سال با دستيابی به سلاح هسته ای فاصله دارد. و تحول
آخر اينکه در واشينگتن و در سطح خاورميانه اين حقيقت روزبه روز
بيشتر درک می شود که ايران دارد به صورت برنده ژئوپوليتيک جنگ
عراق در می آيد.
بوش طی يک کنفرانس ويدئويی محرمانه که در همين تابستان برگزار
شد به رايان کراکر، سفير امريکا در عراق، گفت در فکر انجام حملاتی
از خاک عراق به خاک ايران است و انگليس را نيز در کنار خود دارد.
در اين لحظه کاندوليزا رايس، وزير امور خارجه، گفت به دليل مسير
ديپلماتيکی که در جريان است بايد با احتياط پيش رفت. در پايان
بوش از کراکر خواست به ايران بگويد که اگر از مداخله در عراق دست
بر ندارد با اقدامات تلافی جويانه امريکا مواجه خواهد شد.
به گفته يک مقام ارشد اطلاعاتی سابق، در جلسه ای که در تابستان
در کاخ سفيد با حضور چنی برگزار شد توافق گرديد که اگر حملات محدود
به ايران انجام گيرد، دولت می تواند در برابر انتقادات استدلال
بياورد که حملات انجام شده اقدامی تدافعی به منظور محافظت از جان
سربازان امريکايی در عراق بوده است. در صورت اعتراض دموکرات ها
هم دولت می تواند بگويد: «بيل کلينتون هم همين کار را کرد و برای
حفظ جان امريکايی ها حملات محدودی را در افغانستان، سودان و بغداد
انجام داد.» اين مقام اطلاعاتی سابق افزود «چنی و همفکرانش شديدا
در تلاش اند که حمله نظامی به ايران هر چه زودتر تحقق پذيرد. در
همين حال سياستمداران می گويند شما نمی توانيد اين کار را بکنيد
چون تک تک جمهوريخواهان شکست خواهند خورد. ما فقط يک قدم تا فرو
افتادن از پرتگاه عراق فاصله داريم.» ولی نه چنی و نه رييس جمهور
هيچ کدام کمترين توجهی به نگرانی های جمهوريخواهان ندارند.»
برايان وايتمن، سخنگوی پنتاگون، گفت: «رييس جمهور صراحتا بيان
داشته که ايالات متحده در رابطه با ايران به راه حل ديپلماتيک
متعهد است. وزارت امور خارجه دوشادوش جامعه جهانی سخت در تلاش
است تا پاسخی برای طيف وسيع نگرانی های ما بيابد.» (کاخ سفيد از
اظهارنظر در اين باره خودداری کرد.)
در مصاحبه هايی که داشتم کرارا به من تذکر داده شد که رييس جمهور
هنوز اقدام به صدور «دستور اجرا» که لازمه عمليات نظامی در داخل
خاک ايران است نکرده و چنين دستوری شايد هيچگاه صادر نشود. ولی
با اين حال روند برنامه ريزی برای حمله شتاب قابل ملاحظه ای گرفته
است. در اواسط ماه اوت، مقامات بلندپايه امريکا به گزارشگران گفتند
که دولت قصد دارد سپاه پاسداران ايران را در رديف سازمان های تروريستی
خارجی قرار دهد. و دو مقام ارشد سابق سيا به من گفتند که اين سازمان
تا اواخر تابستان ابعاد و اختيارات گروه عمليات ايران را افزايش
داده است. (يک سخنگوی سيا گفت: «سيا رسم ندارد که ابعاد تقريبی
بخش های عملياتی خود را فاش کند.»)
يک مقام سازمان سيا که به تازگی بازنشسته شده گفت: «آنها دارند
همه را سر ميز ايران می برند. دارند تعداد زيادی تحليل گر به کار
می گيرند و همه چيز را بررسی می کنند. اوضاع درست عين پاييز 2002
است.» ـ يعنی چند ماه قبل از حمله به عراق، که گروه عمليات عراق
به مهم ترين بخش سيا تبديل شد. وی می افزايد: «آدم هايی که الآن
دارند برنامه ايران را می گردانند تجربه مستقيم زيادی با ايران
ندارند. در صورت حمله، ايران چه واکنشی نشان می دهد؟ حتما واکنش
نشان می دهد، و دولت زيروبم اين قضيه را درست بررسی نکرده است.»
زبيگنيو برژينسکی، مشاور سابق امنيت ملی امريکا، نيز همين نظر
را داشت و گفت چيزهايی درباره برنامه های کاخ سفيد برای بمباران
محدودتر ايران شنيده است. برژينسکی گفت واکنش احتمالی ايران به
حمله امريکا «دامن زدن به درگيری ها در عراق و افغانستان است که
ممکن است پای پاکستان را هم وسط بکشد. در آن صورت بيست سال در
يک درگيری منطقه ای گرفتار خواهيم شد.»
محمود احمدی نژاد، رييس جمهور ايران، در سخنان هفته گذشته خود
در سازمان ملل لحنی متمردانه داشت. او از امريکا به عنوان دولتی
«تجاوزگر» ياد کرد و گفت: «افراد ناصالحی که نمی توانند خود را
اداره و کنترل کنند، چگونه می توانند بر بشريت حکومت و امور انسان
ها را اصلاح کنند؟ متاسفانه آنان خود را به جای خدا قرار داده
اند.» (يک روز قبل از آن وی در دانشگاه کلمبيا گفته بود حقايق
مربوط به هولوکاست هنوز نيازمند بررسی است.)
برژينسکی گفت: «همه چيز بستگی به اين دارد که مقامات ايران چقدر
حماقت به خرج دهند. آيا جلو سخنان تند احمدی نژاد را خواهند گرفت
و لحن خود را ملايم تر خواهند کرد؟» به گفته وی دولت بوش با طرح
اتهام دخالت ايران در عراق قصد دارد اين طور جلوه دهد که «ما داريم
به آنچه وضعيتی غيرقابل تحمل است واکنش نشان می دهيم. اين بار
برخلاف جريان حمله به عراق ما می خواهيم نقش قربانی را بازی کنيم.
ظاهرا می خواهيم کاری کنيم که ايرانی ها لقمه بزرگ تر از دهانشان
بردارند.»
ژنرال ديويد پترايوس، فرمانده نيروهای چندمليتی در عراق، در گزارش
خود به کنگره در ماه سپتامبر موضع دولت در قبال ايران را تقويت
کرد. وی گفت: «پيش از اين در سال جاری هيچ يک از ما به دامنه مداخلات
ايران در عراق واقف نبود ولی هم اکنون هم ما و هم رهبران عراق
نگرانی بيشتری از اين بابت پيدا کرده ايم.» به گفته پترايوس، ايران
«درگير جنگی نيابتی عليه دولت عراق و نيروهای ائتلاف در عراق است.»
ايران دهه هاست که در عراق حضور دارد، اما درباره گستره و اهداف
فعاليت های کنونی ايران در آن کشور بحث های زيادی در جريان است.
در زمان حکومت دام حسين که حزب بعث (که عمدتا از اهل سنت تشکيل
می شد) اقدام به سرکوب وحشيانه اکثريت شيعه عراق می کرد، ايران
از آنها حمايت می کرد. هم اکنون بسياری از اعضای شيعه هيات حاکمه
عراق، ازجمله اعضای بلندپايه دولت نوری المالکی، سال ها به حالت
تبعيد در ايران زندگی کرده اند؛ به نوشته روزنامه واشينگتن پست،
هفته گذشته مالکی در شورای روابط خارجی امريکا گفت روابط عراق
با ايران «به اندازه ای پيشرفت کرده که ايران در امور داخلی ما
دخالت نمی کند.» ايران هم اکنون چنان نفوذی در محافل شيعه عراق
دارد که هرگونه «جنگ نيابتي» هم می تواند عليه دولت عراق باشد
هم از طريق آن دولت. اصل معضل راهبردی دولت بوش اين است که تصميم
آن دولت برای حمايت از يک حکومت شيعه پس از سرنگونی صدام موجب
تقويت ايران شده و حذف ايران از صحنه سياسی عراق را ناممکن ساخته
است.
ولی نصر، استاد سياست بين الملل در دانشگاه تافتس و صاحب نظر در
مسايل ايران و تشيع، در گفتگو با من گفت: «در فاصله سال های 2003
تا 2006 مقامات ايران تصور می کردند که در زمينه مسايل عراق از
همه به امريکا نزديک ترند.» رهبران مذهبی شيعه عراق از شيعيان
می خواستند که از مقابله با سربازان امريکايی اجتناب کنند و در
انتخابات شرکت کنند، زيرا معتقد بودند که تنها نتيجه يک فرايند
انتخاباتی مبتنی بر هرنفر يک رای روی کار آمدن حکومتی عمدتا شيعی
است. در ابتدا مسئولان ناآرامی ها عمدتا اهل سنت و به خصوص القاعده
در منطقه بين النهرين بودند. نصر به من می گويد سياست ايران از
سال 2003 تامين مالی، تجهيز و ياری چندين گروه شيعه، ازجمله برخی
از اعضای ائتلاف مالکی، بوده است. به گفته نصر «مساله اين است
که وقتی اسلحه را وارد ميدان کردی ديگر نمی توانی مشخص کنی که
بعدا چه استفاده ای از آن خواهد شد.»
نصر گفت از ديد شيعيان کاخ سفيد «به روابط ايران با عراق تنها
از جنبه امنيتی نگاه می کند. سال گذشته بيش از يک ميليون ايرانی
به قصد زيارت وارد خاک عراق شدند، و حجم مبادلات تجاری بين دو
کشور بيش از يک ميليارد دلار در سال است. ولی مقامات امريکايی
طوری رفتار می کنند که انگار هر ايرانی ای که در خاک عراق است
برای وارد کردن سلاح آنجاست.»
بسياری از حاميان سياست های بوش معتقدند که ايران تهديدی عاجل
محسوب می شود. نورمن پادهارتس اخيرا در مقاله ای در نشريه کامنتری
ضمن ارائه چهره ای انقلابی از احمدی نژاد نوشت: «او نيز مانند
هيتلر هدفش نابودی نظام بين المللی حاکم بر دنيا و استقرار نظامی
نوين به رهبری ايران است... بدون رودربايستی بايد بپذيريم که اگر
قرار است ايران را از دستيابی به يک زرادخانه هسته ای باز داريم
چاره ای جز استفاده عملی از نيروی نظامی نداريم.» پادهارتس در
خاتمه مقاله می نويسد: «از صميم قلب دعا می کنم» که پرزيدنت بوش
«بتواند تنها اقدامی را که می تواند ايران را از پيگيری اهداف
شرارت بارش هم عليه ما و هم عليه اسراييل باز دارد انجام دهد.»
پادهارتس اخيرا در گفتگو با پايگاه اينترنتی پاليتيکو دات کام
گفت که در ملاقاتی چهل وپنج دقيقه ای با رييس جمهور از او خواسته
عليه ايران اقدام نظامی انجام دهد و اظهار عقيده کرده که «بوش
قبل از پايان دوره تصدی اش به ايران حمله می کند.» (پادهارتس که
يکی از بنيان گذاران نومحافظه کاری است از حاميان سرسخت مبارزات
انتخاباتی رودولف جوليانی است و داماد او، اليوت آبرامز، مشاور
ارشد پرزيدنت بوش در امور امنيت ملی است.)
در اوايل ماه اوت، ريموند آدی يرنو، سرتيپ نيروی زمينی ارتش و
مقام دوم فرماندهی امريکا در عراق، در گفتگو با نيويورک تايمز
از افزايش ميزان حملات صورت گرفته با استفاده از نفوذگر انفجاری
شده سخن گفت؛ يک نوع بمب قوی که پس از اصابت يک قطعه مسی نيمه
مذاب از آن خارج می شود که می تواند از زره خودروهای نظامی عبور
کند. به گزارش اين روزنامه اطلاعات و تحليل های فنی امريکا نشان
می دهد که ستيزه جويان شيعه اين بمب ها را از ايران دريافت کرده
اند. آندی يرنو گفت که ظرف سه چهار ماه گذشته حجم حمايت های ايران
از ستيزه جويان سير صعودی داشته است.
با اين حال و مخصوصا با توجه به وجود بازار سياه گسترده اسلحه
هنوز پرسش هايی درباره سرمنشاء سلاح هايی که در عراق است وجود
دارد. ديويد کی، مشاور سابق سيا و سربازرس تسليحاتی سازمان ملل
در عراق، به من گفت که تيم بازرسی او پس از هر دو جنگ عراق از
مواجهه با «مقادير انبوه اسلحه» که در سطح کشور بين افراد نظامی
و غيرنظامی دست به دست می شد شگفت زده شده اند. او تعريف کرد که
شاهد ذخيره هايی از نفوذگران انفجاری شده و همچنين خرج های بازيافتی
از بمب های خوشه ای عمل نکرده امريکايی بوده است. سال ها قبل نيز
ايران متحدان شيعی خود در جنوب عراق را که مورد ظلم وستم حزب بعث
بودند به سلاح مجهز کرد.
کی گفت: «به نظر من پترايوس در مورد کارهايی که امروز ايران در
عراق انجام می دهد مبالغه کرده است. شش ماه قبل که کاخ سفيد تلاش
های ضدايرانی خود را شروع کرد با خودم گفتم که حماقت محض است.
الآن البته به نظر می رسد که مقداری قاچاق گزينشی توسط ايران در
حال انجام است ولی بيشترش در واکنش به فشارها و تهديدات امريکا
بوده ـ يک جور «زهرچشم گرفتن»، که واشينگتن خيال نکند می تواند
به راحتی تهديد کند و کسی هم کاری به کارش نداشته باشد. ايران
جنس خوب به عراقی ها نمی دهد ـ چيزهايی مثل موشک های ضدهواپيما
که هواپيماهای امريکايی را سرنگون کند، يا مثلا سلاح های پيشرفته
ضدتانک.»
از ديگر ادعاهای دولت امريکا عليه ايران حضور ماموران ايرانی در
عراق است. ژنرال پترايوس در سخنانی در کنگره گفت يک واحد تکاوری
سپاه پاسداران در تلاش است تا متحدان خود در عراق را به «نيرويی
شبيه به حزب الله تبديل کند که در خدمت منافع ايران باشد.» در
ماه اوت، ريک لينچ، سرلشکر نيروی زمينی و فرمانده لشکر سوم پياده
ارتش امريکا، در بغداد به خبرنگاران گفت نيروهای تحت امر وی در
حال پی گرفتن رد حدود پنجاه ايرانی هستند که از سوی سپاه پاسداران
اعزام شده اند و در حال آموزش شورشيان شيعه در جنوب بغداد هستند.
وی گفت «ما می دانيم که آنها اينجا هستند و آنها را نشان کرده
ايم.»
پاتريک کلاوسون، کارشناس امور ايران در موسسه سياست گذاری خاور
نزديک در واشينگتن، به من گفت: «هميشه تعداد زيادی ايرانی در عراق
هستند که بعضی از آنها کار اطلاعاتی انجام می دهند و بعضی هم به
فعاليت های بشردوستانه مشغول اند. به صلاح دولت امريکاست که شواهد
بيشتری از آموزش نظامی مستقيم ارائه دهد، يا اينکه مبارزانی را
که در عراق دستگير شده و در ايران آموزش ديده اند به مردم نشان
دهد.» وی افزود: «مهم است که دولت عراق بتواند بگويد که از اين
نوع فعاليت بی خبر بوده است»؛ در غير اين صورت با توجه به شدت
روابط ميان رهبران شيعه عراق و تهران، مقامات ايرانی ممکن است
بگويند: «خود دولت عراق از آنها درخواست کرده که اين افراد را
آموزش دهند.» (در اواخر ماه اوت، سربازان امريکايی به هتلی در
بغداد هجوم آوردند و چند ايرانی را بازداشت کردند. اين عده توسط
وزارت نيروی ايران و به درخواست دولت مالکی به عراق اعزام شده
بودند و چندی بعد آزاد شدند.)
کلاوسون می گويد: «اگر می خواهيد حمله کنيد بايد زمينه سازی کنيد
و آماده باشيد که مدرک رو کنيد.» به گفته وی آنچه بر پيچيدگی وضعيت
می افزايد پرسشی است که ظاهرا برخلاف انتظار است: «اگر ما به ايران
حمله کنيم نظر عراق چه خواهد بود؟ چنين حمله ای می تواند دولت
عراق را تحت فشار بگذارد.»
يک ديپلمات بلندپايه اروپايی که همکاری نزديکی با دستگاه های اطلاعاتی
امريکا دارد، به من گفت شواهدی در دست است که نشان می دهد ايران
تدارک گسترده ای برای حمله امريکا ديده است. وی گفت «ما اطلاع
داريم که ايران در حال تقويت توانمندی های پدافند هوايی خود است
و ما معتقديم که آنها به روش غيرمتقارن واکنش نشان خواهند داد
و نقاطی در اروپا و امريکای لاتين را هدف قرار می دهند.» اطلاعات
ويژه ای هم وجود دارد حاکی از اينکه ايران در اين حملات از کمک
حزب الله برخوردار خواهد بود. اين ديپلمات گفت «حزب الله توانمند
است و آنها می توانند اين کار را بکنند.»
در مصاحبه با مقامات فعلی و سابق امريکا، تقريبا همه آنها به کمبود
اطلاعات موثق در اين رابطه اشاره کردند. يک مقام بلندپايه سابق
سيا گفت اطلاعات مربوط به اينکه چه کسی در ايران چکار دارد می
کند «به قدری کم است که هيچ کس حتی نمی خواهد اسمش روی آن باشد.
مشکل اين است.»
دشواری مشخص کردن مسئول ناآرامی های عراق را می توان در شهر بصره
واقع در جنوب شيعه نشين مشاهده کرد؛ جايی که قبلا نيروهای انگليسی
وظيفه پاسداری از منطقه ای نسبتا امن را بر عهده داشتند. اما در
طول سال جاری اين منطقه روزبه روز غيرقابل اداره تر شد و تا پاييز
نيروهای انگليسی به پايگاه های ثابت خود برگشتند. يک مقام اروپايی
که به اطلاعات روز دسترسی دارد به من گفت «در ميان اعضای جامعه
اطلاعاتی امريکا و انگليس اين اعتقاد راسخ وجود دارد که ايران
از بسياری از گروه های جنوب عراق که مسئول مرگ سربازان امريکايی
و انگليسی هستند پشتيبانی می کند. از ايران پول و اسلحه وارد می
شود. آنها توانسته اند در گروه های زيادی نفوذ کنند» ـ مخصوصا
جيش المهدی و ديگر گروه های شبه نظامی شيعه.
اما بر اساس گزارش ژوئن 2007 گروه بحران بين الملل، علت اصلی بازگشت
بی ثباتی به بصره «سوءاستفاده نظام مند نهادهای رسمی، ترورهای
سياسی، خصومت ورزی های قبيله ای، اجرای خودسرانه قانون توسط افراد
و گروه های غيررسمی، و اجرای رسوم اجتماعی، و در کنار آن رشد گروه
های تبهکار مافيايي» است. اين گزارش می افزايد سياستمداران و مقامات
بلندپايه عراقی «معمولا برای توجيه رفتار خود يا شانه خالی کردن
از زير بار مسئوليت شکست هايشان خطر دخالت خارجی (از طرف ايران)
را مطرح می کنند.»
پيشتر در سال جاری قبل از افزايش نيروهای امريکايی در عراق، فرماندهی
امريکا در عراق سياست مقابله جويانه خود در غرب عراق، منطقه ای
سنی نشين (و پايگاه رژيم بعثي)، را تغيير داد و شروع به همکاری
با قبايل سنی، ازجمله قبايل مرتبط با شورشيان، کرد. هم اکنون روسای
قبايل، عمدتا برای مبارزه با القاعده در بين النهرين، کمک های
رزمی و پول و اطلاعات و اسلحه دريافت می کنند. اما تقويت اهل سنت
ممکن است به تلاش های جاری در جهت آشتی ملی ضربه بزند. همين الآن،
ده ها هزار شيعه از استان الانبار گريخته اند و بسياری از آنها
به محلات شيعه نشين بغداد پناه آورده اند، و از آن طرف اهل سنت
از خانه وکاشانه خود در مناطق شيعه نشين آواره شده اند. ولی نصر،
استاد دانشگاه تافتس، جابه جايی داخلی اقوام در داخل عراق را نوعی
«پاکسازی قومي» می داند.
نصر گفت: «سياست امريکا مبنی بر حمايت از اهل سنت در غرب عراق
موجب نگرانی شديد رهبران شيعه شده است. کاخ سفيد اين طور جلوه
می دهد که انگار شيعيان فقط از القاعده هراس دارند ـ ولی آنها
از قبايل سنی ای می ترسند که ما داريم تجهيزشان می کنيم. شيعيان
می گويند: «وقتی از شر القاعده خلاص شديد بعدش می خواهيد چه کنيد؟»
مشکل مقاومت اهل سنت هنوز وجود دارد. امريکا معتقد است که می تواند
شورشی خوب را از شورشی بد تشخيص دهد ولی شيعيان به اين تفاوت قائل
نيستند. برای شيعيان همه آنها سروته يک کرباس اند.»
نصر افزود «ايالات متحده سعی دارد در همه جبهه ها بجنگد ـ سنی
و شيعه ـ و با همه طرف ها دوست باشد.» نصر گفت از نظر شيعيان «واضح
است که ايالات متحده نمی تواند امنيت را به عراق بياورد چون کارهايی
را که برای برقراری ثبات لازم است انجام نمی دهد. اگر می خواستند،
برای رسيدن به اين هدف با همه ـ حتی ايران و سوريه ـ وارد گفتگو
می شدند.» (چنين تعاملی يکی از توصيه های عمده گروه مطالعه عراق
بود.) «امريکا نمی تواند با جنگيدن با ايران در خاک عراق ثبات
را در عراق برقرار سازد.»
نقشه بازنگری شده حمله احتمالی به ايران که تاکيد آن شديدا بر
مبارزه با تروريسم است دارد حاميانی در ميان ژنرال ها و درياسالاران
پنتاگون پيدا می کند. اين راهبرد بر استفاده از موشک های کروز
شليک شده از دريا و حملات زمينی و بمباران های متکی بر هدايت دقيق،
ازجمله طرح هايی برای نابودی مهم ترين مراکز آموزشی، انبارهای
تدارکاتی و تاسيسات فرماندهی و کنترل سپاه پاسداران تاکيد دارد.
مقام اطلاعاتی ارشد سابق امريکا به من گفت: «در حال حاضر گزينه
موردنظر چنی يک حرکت بزن ودرروی سريع است ـ يعنی حملات محدود.»
به گفته وی نقش اصلی به نيروی دريايی سپرده شده که از حضور کمرنگ
خود در جنگ عراق که عمدتا توسط نيروی هوايی انجام گرفت آزرده بود.
«هواپيماها، کشتی ها، و موشک های کروز نيروی دريايی در خليج فارس
مستقرند و روزانه عمليات می کنند. آنها هرچيزی را که بخواهند در
اختيار دارند ـ حتی هوايپماهای آواکس در محل مستقرند و اهداف واقع
در خاک ايران برنامه ريزی شده است. نيروی دريايی هرروز جنگنده
های اف ای 18 خود را د رخليج فارس به پرواز در می آورد. طرح هايی
هم برای ضربه زدن به سايت های موشکی زمين به هوای ضدهواپيمای ايران
وجود دارد. اين مقام سابق گفت «ما بايد يک مسير برای ورود و يک
مسير برای خروج داشته باشيم.»
يک مشاور ضدتروريسم پنتاگون به من گفت که اگر عمليات بمباران به
اجرا در بيايد، به همراه يک سری عمليات هايی است که وی از آنها
به عنوان «يورش های تند و سريع» ياد کرد. اين يورش ها توسط واحدهای
نيروهای ويژه امريکا عليه سايت های آموزشی مشکوک ايران انجام می
شود. وی گفت «چنی صددرصد موافق اين عمليات است.»
اين مشاور گفت يک حمله محدود از اين نوع «تنها در صورتی معنا دارد
که اطلاعات خوب باشد.» اگر اهداف به روشنی مشخص نشود، بمباران
«ابتدا محدود خواهد بود، ولی بعد شاهد «تشديد تمام عيار عمليات»
خواهيم بود. طراحان خواهند گفت که اينجا بايد با حزب الله طرف
شويم و آنجا با سوريه. هدف اين است که با يک ضربه به گوی سفيد
همه توپ ها وارد سوراخ شوند. ولی در طرح های حمله هميشه ضمايمی
وجود دارد.»
برخی از متحدان امريکا در جريان طرح حمله محدود قرار گرفته اند،
ولی واکنش ها ضدونقيض بوده است. مقامات نظامی و سياسی اسراييل
احساس خطر کرده اند، چون به گفته اين مشاور معتقدند که اين طرح
تاسيسات هسته ای ايران را به اندازه کافی هدف قرار نمی دهد. اين
مقام ارشد سابق به من گفت که کاخ سفيد به دولت اسراييل اطمينان
داده که شمار محدودتر اهداف هم هدف جلوگيری از توليد سلاح هسته
ای را محقق می سازد، زيرا راس برنامه تحقيقات هسته ای ايران، يعنی
سپاه پاسداران، را که کنترل مستقيم اين برنامه را در دست دارد،
نشانه می گيرد. اين مقام ارشد سابق گفت «نظر ما اين است که اگر
ما اين حملات را طبق برنامه انجام دهيم درواقع با يک تير دو نشان
زده ايم.»
يک مقام اسراييلی در اين باره گفت «تمرکز اصلی ما تاسيسات هسته
ای ايران بوده است، اما نه به خاطر اينکه چيزهای ديگر مهم نيست.
ما روی فناوری موشکی و تروريسم کار کرده ايم ولی به نظر ما مساله
هسته ای ايران همه اينها را تحت الشعاع قرار می دهد.» وی افزود
ايران حتما نبايد يک کلاهک جنگی واقعی توليد کند تا تهديد محسوب
شود. وی گفت «مشکلات ما زمانی شروع می شود که آنها به چرخه سوخت
هسته ای دست يابند و به مواد هسته ای برسند.» مثلا امکان توليد
«بمب کثيف» يا انتقال مواد به گروه های تروريستی وجود دارد. اين
مقام اسراييلی گفت «هنوز وقت برای ديپلماسی هست اما نه خيلی زياد.
ما معتقديم جدول زمانی تکنولوژيک سريع تر از جدول زمانی ديپلماتيک
حرکت می کند. و اگر ديپلماسی موثر نبود، به قول معروف، همه گزينه
های مد نظر است.»
مثبت ترين استقبال از طرح بمباران توسط دولت نخست وزير جديد انگليس،
گوردون براون، صورت گرفته است. يک مقام ارشد اروپايی به من گفت
«تصور انگليس آن است که مقامات ايران آن پيشرفتی را که مايل اند
در فرآيند غنی سازی هسته ای داشته باشند ندارند. تمامی دستگاه
های اطلاعاتی متفق القول اند که ايران کمک های حياتی، آموزش و
فناوری در اختيار تعداد خيلی زيادی از گروه های تروريستی در عراق
و افغانستان، و به وسيله حزب الله در لبنان، و همچنين اسراييل/فلسطين
قرار می دهد.»
اين مقام اروپايی گفت: در برابر اين رفتار ايران چهار نوع واکنش
ممکن است: دست روی دست بگذاريم («در برابر حملات ايران مقابله
به مثل نکنيم که اين برداشت نادرستی به طرف مقابل خواهد داد»)؛
اقدامات ايران را افشا کنيم («اين گزينه يک مشکل بزرگ دارد و آن
عدم اعتماد گسترده به برآوردهای اطلاعاتی امريکاست»)؛ به نيروهای
ايرانی مشغول فعاليت در خاک عراق حمله کنيم («از دسامبر گذشته
همين کار را داريم می کنيم و موثر هم بوده است»)؛ يا اينکه به
ايران حمله کنيم.
اين مقام اروپايی افزود «يک حمله هوايی گسترده عليه ايران به احتمال
زياد مردم آن کشور را حول پرچمشان جمع می کند، ولی هدف گيری بسيار
دقيق مراکز آموزش تروريست ها شايد چنين نتيجه ای ندهد.» او گفت
به نظر من «ايرانی ها دماغشان که خرد شود نظرشان عوض می شود.»
مثلا علی اکبر هاشمی رفسنجانی و علی لاريجانی، دو تن از متنفذترين
چهره های سياسی ايران، «شايد نزد رهبر بروند و بگويند سياست های
تندروانه اين بلا را سرمان آورده. ما بايد برای حفظ نظام رويکردمان
را تغيير دهيم.»
يک ژنرال چهارستاره بازنشسته ارتش امريکا که روابط نزديکی با ارتش
انگليس دارد به من گفت اين علاقه نشان دادن انگليس دليل ديگری
هم دارد ـ رسوايی به وجودآمده بر اثر ناتوانی نيروی دريايی سلطنتی
در محافظت از ملوانان و تفنگداران دريايی که در 23 مارس توسط ايران
در خليج فارس دستگير شدند. وی گفت «آدم های حرفه ای می گويند غرور
انگليس جريحه دار شده و اگر اتفاق ديگری مثل اين در آب های ساحلی
ايران بيفتد انگليس پاتک خواهد زد.»
اين ژنرال چهارستاره بازنشسته گفت طرح بازنگری شده بمباران «می
تواند موثر واقع شود، ولی به شرطی که در پاسخ به حمله ای از جانب
ايران باشد. انگليس ممکن است برای تسويه حساب بخواهد اين کار را
بکند ولی افراد منطقی تر می گويند اين کار را در صورتی انجام دهيم
که ايران دست به يک حمله در داخل خاک عراق بزند. بايد ده تا سرباز
امريکايی کشته شود و چهار تا کاميون بسوزد.» وی افزود «خيلی ها
در لندن معتقدند که کاخ سفيد در جريان زمينه سازی برای جنگ عراق
سر دولت تونی بلر را کلاه گذاشته است. به همين دليل امروز اگر
کسی وارد دفتر گوردون بروان شود و بگويد «ما اين اطلاعات را از
امريکا داريم» براون از او می پرسد «از کجا آمده؟ به تاييد ما
رسيده؟» توقع برای اثبات شواهد خيلی بالا رفته است.»
دولت فرانسه با دولت امريکا در مورد اضطراری بودن مساله برنامه
هسته ای ايران هم عقيده است و معتقد است که ايران قادر است که
ظرف دو سال يک کلاهک جنگی توليد کند. در اواخر ماه اوت نيکولا
سارکوزی، رييس جمهور تازه منتخب فرانسه، با اعلام اين هشدار که
اگر ايران برنامه هسته ای خود را متوقف نکند ممکن است موردحمله
قرار گيرد جنجالی به پا کرد. ولی با اين همه مقام ارشد اطلاعاتی
سابق به من گفت که فرانسه به کاخ سفيد گفته که ترديدهايی درباره
يک حمله محدود دارد. بسياری در دولت فرانسه به اين نتيجه رسيده
اند که دولت بوش در مورد وسعت مداخله ايران در عراق اغراق کرده
است؛ به گفته يک ديپلمات اروپايی، آنان معتقدند که «مشکلات امريکا
در عراق به خاطر اشتباهات خودشان است و حال امريکايی ها سعی دارند
کمی چنگ و دندان نشان دهند. حمله امريکا به ايران تنها نشان خواهد
داد که دولت بوش دستور کار خود را در قبال ايران دارد.»
يک مقام اطلاعاتی اروپايی به نکته مشابهی اشاره کرد. او به من
گفت «اگر به ايران حمله کنيد و اسمش را مقابله با تاسيسات هسته
ای ايران نگذاريد، پايه های رژيم مستحکم تر می شود و غلظت اسلامگرايی
در خاورميانه بيشتر می شود.»
احمدی نژاد در سخنان خود در سازمان ملل گفت از نظر ايران موضوع
هسته ای خاتمه يافته است. وی گفت ايران کار را تنها از طريق آژانس
بين المللی انرژی هسته ای دنبال خواهد کرد و تسليم فشارهای غيرقانونی
و سياسی قدرت های زورگو نخواهد شد. وی پس از اين سخنرانی در يک
کنفرانس مطبوعاتی گفت «تصميمات امريکا و فرانسه اهميت ندارند.»
محمد البرادعی، مدير کل آژانس، چندين سال است که علنا درگير بحث
و جدالی غالبا شديد با دولت بوش است؛ طبق تازه ترين گزارش آژانس
ايران در زمينه غنی سازی اورانيوم از آنچه انتظار می رفت بسيار
عقب تر است. يک ديپلمات در وين، محل استقرار آژانس، گفت «همان
طور که البرادعی تمام اين مدت گفته ايران سال ها با توليد سلاح
هسته ای فاصله دارد. با راه اندازی سه هزار سانتيفوژ که نمی توان
بمب ساخت.» اين ديپلمات در اشاره به عناصر جنگ طلب دولت بوش افزود
«آنها از البرادعی خوششان نمی آيد، چون در موضع انکار قرار دارند.
و حالا سياست مذاکره شان شکست خورده و ايران همچنان دارد اورانيوم
غنی می کند و هنوز دارد پيشرفت می کند.»
اين ديپلمات ضمن اشاره به تيره شدن روابط آژانس با دولت بوش از
زمان زمينه سازی اين دولت برای حمله به عراق گفت «ادعاهای کاخ
سفيد همه اش کذب محض بود و البرادعی از آن دروغ ها بيزار است.»
هانس بليکس، مدير سابق آژانس، نيز ضمن ابراز ترديد در مورد تعهد
دولت بوش به ديپلماسی گفت «برگ های زيادی هست که واشينگتن می تواند
بازی کند. ولی در عوض سه فروند ناو هواپيمابر در خليج فارس مستقر
می کنند.» بليکس درباره نقش ايران در عراق گفت «برداشت من اين
است که سعی ايالات متحده بر آن بوده که با طرح يک رشته اتهام عليه
ايران زمينه را برای يک حمله احتمالی آماده کند و برای اين کار
دارد بهانه جويی می کند.»
رهبری ايران هم اين فشار را احساس می کند. در کنفرانس مطبوعاتی
احمدی نژاد که پس از سخنرانی وی در سازمان ملل برگزار شد از او
در مورد يک حمله احتمالی پرسيدند و او گفت «آنها دلشان می خواهد
که به ما ضربه بزنند ولی به ياری پروردگار موفق نخواهند شد.» به
گفته يک مشاور سابق وزارت امور خارجه امريکا در خصوص ايران، مقامات
ايرانی در جلسه های ديپلماتيکی که در بغداد با کراکر، سفير امريکا
در عراق، داشتند از اين گله مند بودند که دولت بوش حاضر به استفاده
از اطلاعات آنها در مورد صحنه سياسی عراق نيست. اين مشاور سابق
گفت «آنها می خواهند اين پيام را به ايالات متحده برسانند که ما
می توانيم به شما در عراق کمک کنيم. هيچ کس بهتر از ما عراق را
نمی شناسد.» ولی در عوض ايرانی ها دارند خود را برای حمله امريکا
آماده می کنند.
اين مشاور گفت از منبعی در ايران شنيده که سپاه پاسداران به رهبران
مذهبی گفته است که آنها می توانند در برابر حمله امريکا مقاومت
کنند. اين مشاور گفت «سپاه ادعا می کند که می تواند در حصار امنيتی
امريکا رخنه کند. آنها لاف می زنند که با اسپری روی بدنه يک ناو
امريکايی را علامت گذاری کرده اند تا به امريکايی ها نشان دهند
که می توانند به آنها نزديک شوند.» (من از يک مقام ارشد اطلاعاتی
سابق شنيدم که در بهار امسال در حادثه ای غيرقابل توضيح يک ناو
امريکايی هنگامی که در قطر لنگر انداخته بوده روی بدنه اش را با
اسپری رنگ پاشی کرده اند، که منشاء آن لاف زنی احتمالا همين قضيه
بوده است.)
اين مقام ارشد اطلاعاتی سابق گفت «خيال می کنيد آن آدم های احمق
در تهران می گويند عموسام آمده! بهتر است تسليم شويم؟ واقعيت اين
است که حمله به ايران اوضاع را ده برابر وخيم تر می کند.»
يک واقعه ديگر که اخيرا در افغانستان رخ داد تنش بر سر اطلاعات
را نشان می دهد. نشريه تلگراف چاپ لندن در ماه ژوئيه گزارش داد
که سلاحی که ظاهرا يک موشک دوش انداز اس ای 7 بوده به سمت يک فروند
هواپيمای هرکولس سی 130 امريکايی شليک شده که البته به هدف اصابت
نکرده است. چند ماه بعد تکاوران انگليسی موفق به رديابی چند کاميون
حامل اسلحه های مختلف، ازجمله يک فروند موشک اس ای 7، شدند که
از مرز ايران می آمدند. ولی به هيچ وجه نمی شد مطمئن شد که موشک
شليک شده به سی 130 از ايران آمده، به ويژه آنکه موشک های اس ای
7 را می توان از طريق دلالان اسلحه در بازار سياه تهيه کرد.
وينسنت کانيسترارو، افسر بازنشسته سيا که با همتايان خود در انگليس
همکاری نزديک داشته، در ادامه اين ماجرا گفت: «انگليسی ها به من
گفتند اولش ترسيدند ما را در جريان حادثه قرار دهند، از ترس اينکه
مبادا چنی آن را بهانه حمله به ايران کند.» وی گفت ولی پس از آن
اطلاعات گزارش شد.
ژنرال چهارستاره بازنشسته نيز تاييد کرد که دستگاه های اطلاعاتی
انگليس «نگران بودند» که اطلاعات را گزارش کنند. اين ژنرال بازنشسته
گفت «انگليسی ها به ايرانی های اعتماد ندارند ولی به بوش و چنی
هم اعتماد ندارند.