منبع: روشنگری
٭ انتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رييس مجلس خبرگان اگر برای جناح
های رژيم, برای دستگاه ولايت فقيه و برای خود آمريکا از جوانب
متفاوت در خور توجه است, برای مردم ايران, مساله اساسی اين نيست
که جناح های رژيم "در مرکز" جمع شوند يا در سمت "راست افراطی"
يا در سمت جناح باصطلاح چپ رژيم....
انتخاب رفسنجانی به عنوان رييس مجلس خبرگان به رقابتی که از زمان
مرگ مشکينی ميان گروهبندی های اصلی قدرت برای تصاحب اين پست ميان
مدعيانی چون واعظ طبسی و مصباح يزدی, احمد جنتی و رفسنجانی درگرفته
بود پايان داد. هاشمی رفسنجانی با تفاوت 7 رای نسبت به احمد جنتی
به عنوان رييس مجلس خبرگان انتخاب شد.
تشخيص واکنش های جناحی به اين انتخاب امر دشواری نيست. طرفداران
سياست های دولت احمدی نژاد از اين انتخاب ابراز سرخوردگی و نگرانی
کردند. و گروههای حامی "پدرخوانده" ابراز شعف و خوشبينی. ميانه
بازان نيز بسرعت چرخش کردند و به ستايش از اين انتخاب پرداختند.
از گروه اول می توان به موضع سايت "رجانيوز" نزديک به مصباح يزدی
اشاره کرد که انتخاب رفسنجانی را نتيجه کار "لابى سياست باز حلقه
قدرت و ثروت" خواند؛ انتخابی که از نظر آنان "چشمان نگران همه
دلسوزان نظام و رهبرى را بار ديگر متوجه آن نهاد بسيار مهم و تاثيرگذار"
نموده است.
از گروه دوم کافی است به سايت "آفتاب" نزديک به رفسنجانی و حسن
روحانی اشاره کرد که از زبان سعيد ليلاز انتخاب هاشمی به عنوان
رييس مجلس خبرگان را "نشانه منزوى تر شدن راديکاليسم جناح راست
" و ادامه حرکت گرايش جناح های چپ و راست رژيم "به سمت مرکز" تفيسر
کرده و "مرکز" را هم "درست نقطهای" خوانده "که هاشمی رفسنجانی
سالها در آن نقطه ايستاده و به خاطر آن هزينههای بسياری پرداخته
است". اين تحليل پيش بينی می کند که "هاشمی در اين روند تقويت
شده و در ميان دو جناح مرکزيت بيشتری مييابد."
از گرايش سوم می توان از سايت "بازتاب" نزديک به محسن رضايی نام
برد که بعد از انتخاب رفسنجانی در موضع منتقد سابقه دار مخالفين
وی ظاهر شد. اين سايت که چندی پيش بر سر مسوليت ادامه جنگ با عراق
رسما با هاشمی رفسنجانی درگير شده بود, در تحليل خود با اشاره
به "تلاشهاى گسترده پنهان و آشكار از سوى برخى محافل قدرت براى
جلوگيرى از انتخاب" و "تخريب" رفسنجانی و ذکر نام "همسر سخنگوى
دولت و مطالب روزنامه كيهان" به عنوان تخريب گران اعظم، از رفسنجانی
به عنوان "طبيعى ترين گزينه براى رياست اين مجلس" نام برد و نوشت:"هرچند
توصيههاى اكيد و فشار روانى از برخى محافل به نمايندگان مجلس
خبرگان براى كاهش آراى هاشمى رفسنجانى موجب شد تا رأى وى از 65
رأى طبيعى در نايب رئيسى اول مجلس خبرگان رهبرى ـ كه در شرايط
عادى وى را به رياست مجلس خبرگان رهبرى منصوب ميكرد ـ به ۴۱ رأى
كاهش دهد، اما ارزش اين ۴۱ رأي، حتى از حداكثر ۷۰ رأى ممكن نيز
به دليل صفآرايى كامل محافل قدرت و مخالفان هاشمى و استفاده از
همه ابزارهاى ممكن عليه هاشمى رفسنجانى بالاتر بوده است."
نکته ای که در تحليل های جناح های رژيم در رابطه با انتخاب رفسنجانی مشترک است,
واقعی و جدی و رقابتی تلقی کردن رقابت نامزدهای کسب رياست اين
مجلس است که با وجود تفاوت های آشکار ديدگاهها پيش زمينه بديهی
تحليلی آنان را تشکيل داده است. و ظاهرا بر همين زمينه "بديهی"
به عنوان نقطه عزيمت است که هم نگرانی مخالفان رفسنجانی از قرار
گرفتن وی در "جايگاه حساس" رياست مجلس خبرگان, هم پيش بينی طرفداران
او مبنی بر "تقويت" وی و هم معلق زنی های ميانه بازان به توجيه
خويش برمی آيد.
بيرون از دايره بسته قدرت و عوامل وابسته به گروهبندی های اين دايره, چند و چون
ماجرا غالبا صراحت و شفافيت کافی ندارد و بخش مزمن بيماری همه
جناح های رژيم هم سوداگری با حقيقت و واقعيت است. با اين حال ضوابط
و شرايط و ساختار "انتخاب" اعضای مجلس خبرگان و "انتخابات" اين
مجلس به نوعی است که برای هيچ کس کوچک ترين محل ترديدی باقی نمی
گذارد که اين مجلس تحت کنترل ولايت فقيه قرار دارد. زيرا اين فقهای
برگماشته شده خامنه ای هستند که بايد صلاحيت نامزدی برای مجلس
خبرگان را تعيين کنند. با اين حساب آيا انتخاب رفسنجانی به عنوان
رييس مجلس خبرگان می تواند به معنای موافقت خامنه ای با اين انتخاب
نباشد؟ پيش فرض رقابتی بودن کامل انتخاب رييس مجلس خبرگان پاسخ
به اين سوال را در وجه بلاتکليف باز می گذارد. از سوی ديگر اگر
انتخاب رفسنجانی در حد تعيين کننده نتيجه موافقت خامنه ای بوده
است, پيام آن با توجه به تفاوت مواضع رفسنجانی و احمدی نژاد (و
بيشتر از خود احمدی نژاد حاميان امنيتی / نظامی اش) در چگونگی
برخورد با فشارهای آمريکا, حداقل در درجه اول برای خود آمريکايی
ها در مواجهه با رژيم پراهميت خواهد بود. البته چنان چه از واکنش
سخنگوی وزارت خارجه آمريکا برمی آيد, آنها اين انتخاب را با "اميد"
به ورود "شخصيت های منطقی" به "مذاکرات" مستقيم آمريکا با ايران
مرتبط کرده اند. لذا اگر يکی از اهداف پشت پرده صاحبان اصلی قدرت
در ايران از رياست رفسنجانی بر مجلس خبرگان دادن همين "اميد" به
آمريکا بوده است, ظاهرا در آن به هدف زده اند, بدون اين که اين
هنوز معنايش چرخشی قابل توجه و تاثيرگذار در سياست عملی و اجرايی
در اين زمينه باشد, و يا حتی اصولا بتوان از چرخشی در اين رابطه
سخن گفت.
سخنگوی وزارت خارجه آمريکا در واکنش به انتخاب رفسنجانی به عنوان
رييس مجلس خبرگان گفته است:"اميدواريم شخصيت های منطقی در ايران
با استفاده از فرصت مناسبی که به وسيله جامعه بين المللی در اختيار
آنها گذاشته شده، مذاکره کنند و امکان ادامه فعاليت های صلح آميز
اتمی را همزمان با مطمئن کردن ديگران از نظامی نبودن آن را فراهم
کنند."
انتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رييس مجلس خبرگان اما اگر برای
جناح های رژيم, برای دستگاه ولايت فقيه و برای خود آمريکا از جوانب
مختلف مهم و در خور توجه است, برای مردم ايران که از دايره تاثيرگذاری
بر سرنوشت خويش بيرون گذاشته شده اند, مساله اساسی اين نيست که
جناح های رژيم "در مرکز" جمع شوند يا در سمت راست افراطی يا در
سمت جناح باصطلاح چپ رژيم. مردم سروته همه اين جناح ها را آزموده
اند. هديه جناح چپ شان در دوران زمداری به مردم, قتل های زنجيره
ای صورت گرفته توسط برادران جناح راست شان و سرکوب وحشيانه جنبش
دانشجويی و فاجعه کوی دانشگاه بوده است, جناح به اصطلاح "مرکز"
يعنی گروه "پدرخوانده" هاشمی, با سياست خانمان برانداز تعديل اقتصادی
مايه و عامل گسترش فقر و فلاکت, تبعيض و بی عدالتی و غارت وحشيانه
هست و نيست اين ملت و دارايی هايش بوده است؛ به گونه ای که حالا
رييس ديوان محاسبات همين رژيم معترف است که "حجم پروندههاى فساد
مالی, نصف بودجه كل كشور است". و البته دولت "مهرورز" يا باصطلاح
خودشان "راديکال های راست" را هم ديده ايم: رژيم اعدام های فله
ای خيابانی, و بگير و بببند و سرکوب مردم, حکومت نظامی اعلام نشده
در استان های مرزی, عربده کشی و ماجراجويی در عرصه بين المللی,
کشاندن کشور به دام تحريم های مرگبار بين المللی و تجاوز خارجی.
اين دسته بندی ها و گروهبندی ها با نام های رنگارنگ سياسی شان,
آمدن و رفتن شان, رقابت شان, کنار گذاشته شدن شان يا بازگشت شان
به صحنه قدرت فقط سوراخ هايی متفاوت برای گزيدن مردم هستند. طرح
ها و راهکارهای آنها يگانه هدفش بقای همين رژيم اعدام و سرکوب
و شکنجه و تداوم بی حقی مردم است.