نامه ی بيش از صد تن از برجسته ترين چهره های
يهودی دانشگاهی، فرهنگی، ادبی، هنری، و سياسی انگلستان، به گاردين |
در شصتمين سالگرد رسميت بخشيدن به غصب سرزمين فلسطين، و حلال کردن جان و
مال و خون انسان فلسطينی بر «نژاد برتر» و «قوم برگزيده»، يهوديانی آزاده،
بار ديگر سکوت را در هم شکستند تا بر اين حقيقت روشن گواهی دهند که ميان
انسان تا انسان، فاصله، نه قوم و تبار و مذهب و مسلک و مرام و نژاد، که
تنها انسان است و بس.
و اين بار، از انگلستان.
بيش از صد تن از برجسته ترين چهره های دانشگاهی و فرهنگی و ادبی و
هنری و سياسی يهودی انگلستان در نامه يی به روزنامه ی گاردين، اعلام کرده
اند که نمی خواهند و نمی توانند بر اجساد نيمه جان فلسطينيان، بر خانه های
ويران شده، بر سفره های تهی مانده از نان، بر نعش های برهم انباشته ی مرد و
زن و پير و جوان، و برگلبرگ های پرپر شده و فرو ريخته ی جان کودکان
شيرخواره ی فلسطينی از دامان مادرانشان بر خاک، پای بکوبند و دست
بيافشانند.
ترجمه ی متن اين نامه را همراه با نام ها، و نيز با توضيحاتی که به نظرم
لازم می آمد در زير آورده ام.
۲۰ ارديهشت ۱۳۸۷
۹ مه ۲۰۰۸
در اين ماه مه، سازمان های متعدد يهودی، شصتمين سالگرد تأسيس دولت اسراييل
را جشن می گيرند. و اين، در صورتی که صدها سال زجر و آزار يهوديان را که در
اوج خود به هولوکاست انجاميد به خاطر داشته باشيم قابل درک است.
امّا، ما يهوديانی هستيم که در اين جشن شرکت نخواهيم کرد.
زمان آن فرا رسيده است که روايت ديگر را نيز بدانيم. روايت تقاصی که از
مردمی ديگر در آن سوی جهان، به جرم يهود ستيزی اروپا، و نسل کشی هيتلر در
اين سوی جهان، گرفته شده است.
همچنان که ادوارد سعيد می گفت، آنچه هولوکاست با يهوديان کرد، اشغال فلسطين
به وسيله ی يهوديان، بر مردم فلسطين روا داشت.
در سال ۱۹۴۸، در ماه آوريل، همان ماهی که در آن، کشتار دير ياسين اتفاق
افتاد (۱) و همان ماهی که شهروندان عادی
فلسطين، در بازار حيفا مورد آن حمله ی معروفِ پر از تلفات قرار گرفتند،
اجرای طرح «دالت» (۲) آغاز شد.
اين طرح، طرح ويران کردن قريه های فلسطينی و بيرون انداختن ساکنان اصلی آن
ها بود.
ما اين را جشن نمی گيريم.
در ژوئيه ی ۱۹۴۸، در دل گرمای سوزان تابستان، هفتاد هزار فلسطينی را از
رمله و اللُد بدون آب و بدون غذا به بيابان پرتاب کردند. و در ميان راه،
صدها تن از اين فلسطينيان جان باختند. اين به عنوان «راه پيمايی مرگ»
شناخته شده است. (۳)
ما اين را جشن نمی گيريم.
[ در همان آغاز کار ] هفتصد و پنجاه هزار فلسطينی آواره شدند و چهارصد قريه
ی فلسطينی از نقشه ی جهان زدوده و محو شد.
و اين، هنوز پايان پاک سازی قومی و نسل کشی نبود و نيست.
هزاران فلسطينی، در حالی که شهروند اسراييل بودند، در سال ۱۹۵۶ از «الجليل»
اخراج شدند.
و هزار ها فلسطينی ديگر نيز، به هنگامی که اسراييل نوار غزه و کرانه ی رود
اردن را اشغال کرد، به سرنوشتی اينچنين گرفتار آمدند.
بر مبنای قوانين بين المللی و همچنين بر مبنای قطعنامه ی ۱۹۴ سازمان ملل
متحد، پناهندگان از حق بازگشت به سرزمين خود و يا دريافت غرامت برخوردارند.
[در حالی که اسراييل اين حق طبيعی و مسلّم پناهندگان فلسطينی را حتّی به
صورت ظاهری و شفاهی و واهی هم که باشد به رسميت نشناخته است؛ و بلکه بر
عکس، رسماً و کتباً مردودش دانسته است ـ م]
ما اين را جشن نمی گيريم.
ما نمی خواهيم اين را جشن بگيريم. ما نمی خواهيم تولد دولتی را خجسته
بداريم که با تروريسم، با کشتار دسته جمعی، و با دزدی زمين مردم بنا شده
است.
ما نمی توانيم تولد دولتی را جشن بگيريم که بر پاکسازی قومی و نسل کشی،
اصرار می ورزد. که به قوانين بين المللی تجاوز می کند. که بر مردم عادی غزه
تنبيه دسته جمعی شنيع و مهيب و هولناکی را تحميل کرده است. که فلسطينيان را
از حقوق انسانی آن ها و از آرزو ها و آمال ملّيشان محروم می سازد.
ما آن هنگام، جشن خواهيم گرفت که عرب و يهودی، در خاورميانه يی سرشار از
صلح و مسالمت، با حقوقی مساوی و همسان، با هم و در کنار هم زندگی کنند.
[توضيحات، در پايين صفحه، بعد از نام ها
آمده است.]
Seymour Alexander
Ruth Appleton
Steve Arloff
Rica Bird
Jo Bird
Cllr Jonathan Bloch
Ilse Boas
Prof. Haim Bresheeth
Tanya Bronstein
Sheila Colman
Ruth Clark
Sylvia Cohen
Judith Cravitz
Mike Cushman
Angela Dale
Ivor Dembina
Dr. Linda Edmondson
Nancy Elan
Liz Elkind
Pia Feig
Colin Fine
Deborah Fink
Sylvia Finzi
Brian Fisher MBE
Frank Fisher
Bella Freud
Catherine Fried
Uri Fruchtmann
Stephen Fry
David Garfinkel
Carolyn Gelenter
Claire Glasman
Tony Greenstein
Heinz Grunewald
Michael Halpern
Abe Hayeem
Rosamine Hayeem
Anna Hellman
Amy Hordes
Joan Horrocks
Deborah Hyams
Selma James
Riva Joffe
Yael Oren Kahn
Michael Kalmanovitz
Paul Kaufman
Prof. Adah Kay
Yehudit Keshet
Prof. Eleonore Kofman
Rene Krayer
Stevie Krayer
Berry Kreel
Leah Levane
Les Levidow
Peter Levin
Louis Levy
Ros Levy
Prof. Yosefa Loshitzky
Catherine Lyons
Deborah Maccoby
Daniel Machover
Prof. Emeritus Moshe Machover
Miriam Margolyes OBE
Mike Marqusee
Laura Miller
Simon Natas
Hilda Meers
Martine Miel
Laura Miller
Arthur Neslen
Diana Neslen
Orna Neumann
Harold Pinter
Roland Rance
Frances Rivkin
Sheila Robin
Dr. Brian Robinson
Neil Rogall
Prof. Steven Rose
Mike Rosen
Prof. Jonathan Rosenhead
Leon Rosselson
Michael Sackin
Sabby Sagall
Ian Saville
Alexei Sayle
Anna Schuman
Sidney Schuman
Monika Schwartz
Amanda Sebestyen
Sam Semoff
Linda Shampan
Sybil Shine
Prof. Frances Stewart
Inbar Tamari
Ruth Tenne
Martin Toch
Tirza Waisel
Stanley Walinets
Martin White
Ruth Williams
Naomi Wimborne-Idrissi
Devra Wiseman
Gerry Wolff
Sherry Yanowitz
توضيحات:
عنوان و لينک نامه:
We're not celebrating Israel's
anniversarywww.guardian.co.uk/world/2008/apr/30/israelandthepalestinians
۱ ـ
«دير ياسين»، قريه ی کوچکی در فلسطين بود. با
جمعيتی در حدو ۱۲۰۰ نفر. در نهم آوريل ۱۹۴۸ اين قريه مورد هجوم دو گروه
تروريستی اسراييلی قرار گرفت که رهبر يکی از آن ها مناخيم بگين نخست وزير
بعدتر اسراييل بود؛ و رهبر آن ديگری، اسحاق شمير، باز هم چون آن يکی، نخست
وزير بعدتر اسراييل.
اين دو گروه تروريستی، به رهبری دو نخست وزير آينده ی اسراييل، دست به قتل
عام تمامی مردم اين قريه ی کوچک و فقير زدند؛ و بنا به نوشته ی مطبوعات
همان زمان، موفق شدند که ۲۵۴ نفر از آن ها را به قتل برسانند، و مابقی را
وحشتزد، زخمی، و لت و پار شده فراری دهند. البته بعد تر، جايزه ی صلح نوبل
نيز به رهبر يکی از اين دو گروه ـ مناخيم بگين ـ تقديم شد!
ماه آوريل، همچنين يادآور قتل عام سهمگين مردم قريه ی کوچک قانا در جنوب
لبنان، به وسيله ی يک نخست وزير ديگر اسراييلی ـ و باز هم برنده ی جايزه ی
صلح نوبل ـ يعنی شيمون پرز است در سال ۱۹۹۶.
همان قتل عامی که نزار قبانی، در منظومه ی بلند خود «چهره ی قانا» آن را
ترسيم می کند:
پريده رنگ، همچون سيمای عيسی
و هوای دريا در ماه آوريل...
باران های خون و اشک...
... بر روی اجسادما
وارد قانا شدند
و پرچم نازيان را
بر فراز سرزمين جنوب بر افراشتند
و ايّام آدمسوزی را باز گردانيدند...
... گندمزاران را
و درختان زيتون را
و بوته های تنباکو را
در هم کوبيدند.
و آوای بلبلان را.
کادموس را
در مرکبش در هم کوبيدند
دريا را درهم کوبيدند
و افواج مرغان دريايی را.
حتّی بيمارستان ها را هم در هم کوبيدند
حتّی مادران شيرده را
و کودکان مدرسه يی را.
زيبايی زنان جنوبی را در هم کوبيدند
و باغستان های چشم های عسلی را
غارت کردند...
ده سال بعد نيز، در سال ۲۰۰۶ در جريان تجاوز ۳۳ روزه به لبنان به منظور
آماده سازی حمله ی آمريکا به ايران و سوريه، و «استقرار دموکراسی از دمشق
تا تهران»، نخست وزير فعلی اسراييل، باز قتل عامی ديگر را در همان قريه ی
معصوم مرتکب شد. اين يک البته بر خلاف آن دو نخست وزير ديگر هنوز به دريافت
جايزه ی صلح نوبل، مفتخر نشده است. بعد از نابودی تمام مردم غزه، که
تروريست به دنيا می آيند و تروريست زندگی می کنند و تروريست می ميرند،
مخصوصاً کودکانی که قرار است نسل های آينده ی تروريست ها را تشکيل دهند،
شايد با ياری «محمودعباس» آژان آمريکا و غرب به گفته ی رابرت فيسک، و رييس
احتمالی «دولت ويشی» از نوع فلسطينی آن به گفته ی جان پيلجر، نخست وزير
فعلی اسراييل هم بتواند جايزه ی صلح نوبل را از طرف «جامعه ی جهانی» دريافت
کند. که گفته اند: «تا سه نشه، بازی نشه».
در ارتباط با آنچه در اين قسمت آمد، می توانيد به صفحات متعدد «خبر و نظر»
سايت ققنوس، و مخصوصاً به لينک های زير، مراجعه کنيد:
http://www.ghoghnoos.org/honar/honarg/honarg01/kabbani_ghana.html
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/warschawski-l.html
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar06/pilger-gaza.html
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/welcome.html
۲ـ «طرح دالت» که نام آن از حرف عبری «دالت»
معادل «دال» در فارسی و عربی گرفته شده است، طرحی است که در فاصله ی پاييز
۱۹۴۷ تا بهار ۱۹۴۸ به وسيله ی يک گروه شبه نظامی يهودی برای منطقه ی فلسطين
مطالعه و بررسی شد. با هدفِ تصرّف هرچه بيشتر زمين های مردم ساکن فلسطين
(مسيحی، يهودی، مسلمان، و ...) به نفع دولتی که قرار بود بر مبنای اصالت
برتری نژاد و قوم و مذهب يهود در انتگريست ترين و بنيادگرا ترين تعريف آن،
در دل خاورميانه تشکيل شود.
۳ ـ «راه پيمايی مرگ» يا به زبان انگليسی
Death marches در معنای عام آن، به راندن گروه های انسانی به اسارت در
آمده، از نقطه يی به نقطه ی ديگر، توسط دشمن، با زور و بدون توجه به وضع و
حال آن ها و زنده ماندن يا کشته شدنشان بر اثر مشقت های راه پيمايی، اطلاق
می شود.
در اينجا نويسندگان نامه، به «راه پيمايی مرگ» معروف در جريان جنگ جهانی
دوم نظر دارند که طی آن، نازی ها ـ که نه عرب بودند؛ نه عرب تبار بودند؛ و
نه فلسطينی بودند؛ و نه فلسطينی تبار بودند؛ و نه مسلمان بودند؛ و نه
مسلمان تبار بودند ـ در اين سوی جهان، در اروپا، هزاران اسير را ـ که
اکثريّتشان را يهوديان تشکيل می دادند ـ از اردوگاه های نزديک به مرزها، به
اردوگاه های کاملاً داخل آلمان بردند. با همان شيوه ی رفتار اسراييليان با
هفتاد هزار فلسطينی، در گرمای سوزان تابستان، و در حالی که حتی آب آشاميدنی
را نيز اسراييليان ـ به نوشته ی نويسندگان يهودی اين نامه ـ از آنان دريغ
می داشتند. تا جايی که صدها تن از آن بی پناهان، که تنها و تنها جرمشان
فلسطينی بودن و فلسطينی زاده شدن بود، در راه جان باختند. يعنی به قول
قاتلانشان تلف شدند...