در حال حاضر، و در صحنه ی موجود، بيش از
اندازه ی لازم، بر خطر تجاوز نظامی به ايران بها دادن، کار
درستی نيست؛ اما چشم بر واقعيت وجود بالقوه ی اين خطر بستن نيز
به همان اندازه، نادرست است.
بسيار می توان در اين باره نوشت. و همين «بسيار می توان در اين
باره نوشت» است که گاه باعث می شود که نوشتن در اين باره، در
انتظار فراهم آمدن وقت و حوصله و امکان بيشتر، به تأخير
بيافتد. کسی چه می داند؟ شايد تا هنگام فرود آمدن اولين بمب
های اتمی «هوشمند» و «کم خطر»، و «تاکتيکی» بر چند گوشه ی ميهن
ما از سوی «تنها دموکراسی خاورميانه» ـ که نه غزه، نه لبنان،
نه ايران/جان بعضی ها فدای آن!
اما گاه، يک يادداشت کوتاه و شتابزده (شايد داخل پرانتز)
ضرورتی است که نمی توان از آن گريخت.
و يکی از اين «گاه» ها، همين يکشنبه ۲۷ تير ۱۳۸۹ بود. با دو
«مورد» با اهميت، که نمی دانم چرا آنگونه که بايد، توجه اهل فن
را به خود جلب نکرده اند:
ـ تصويب کليات و قسمتی از جزييات «طرح مقابله با توطئه های
آمريكا و انگليس به منظور صيانت از دستاوردهای صلح آميز هسته
يی»، در مجلس ملايان.
ـ سرمقاله ی روزنامه ی رسالت، ارگان بخشی از مافيای بسيار
سازمان يافته و بانفوذی که يکی از عناصر عمده و تأثيرگذار آن
را «هيأت مؤتلفه» تشکيل می دهد.
«طرح مقابله با توطئه های آمريكا و انگليس به منظور صيانت از
دستاوردهای صلح آميز هسته يی» می تواند ـ بر خلاف روال معمول و
عادی شده ـ اين بار، چيزی به مراتب جدی تر و حساب شده تر از يک
دهن کجی احمقانه به مسأله ی تشديد تحريم ها باشد. مخصوصاً اين
که حسين شريعتمداری هم خیلی از آن خوشش آمده است.
طبق دو ماده ی تصويب شده ی طرح، دولت موظف شده است که با
«سرمايه گذاری» در تمامی زمينه های مرتبط، «چرخه ی سوخت کشور
را به خود اتکايی و استقلال کامل هسته يی نايل نمايد»؛ و نيز
تأکيد شده است که «اجابت درخواست های فراتر از مقررات عمومی ان
پی تی توسط دولت ممنوع است.».
ماده ی سوم و جهارم طرح، بی پرده تر و صريح ترند، و دو ماده ی
نخست نيز، در اصل برای رسيدن به همين دو ماده، تنظيم شده اند.
مطابق ماده ی سوم، «دولت موظف است با عنايت به فريبکاری دنيای
غرب در خصوص تحويل سوخت رآکتور آموزشی درمانی تهران [کذا فی
الاصل]، غنی سازی ۲۰ در صد را به منظور تحويل سوخت رآکتور
مذکور، استمرار بخشيده و صفحه های سوخت را تهيه نمايد».
و اما ماده ی چهارم، به لحاظی شايد جالب تر و تأمل بر انگيز تر
از سه ماده ی قبلی هم باشد:
«دولت بايد نسبت به کشور هايی که به بازرسی کشتی های ايرانی و
يا محموله های باری کشورمان مبادرت می ورزند عمل مقابله به مثل
را به هر صورت ممکن انجام دهد.»
دو ماده ی تصويب شده ی طرح، فقط با ۱۷۱ رأی موافق، و ۳ رأی
مخالف، تصويب شده اند؛ و اين در حالی است که مجلس ملايان ۲۹۰
عضو دارد، و در خبر ها اشاره يی نشده است که ۱۱۶ عضو ديگر اين
مجلس کجا بوده اند و چه می کرده اند و چه خواهند کرد.
ساعاتی پيش از ارائه ی اين طرح، و ماده ی چهارم آن، و ـ در
ظاهر ـ بدون ارتباط با اين ماجرا، محمد کاظم انبارلويی، سردبير
روزنامه ی رسالت، سرمقاله يی در روزنامه ی خود نوشته بود که
گرچه به دليل بد جوری آب دادن بند، به سرعت از صفحات اينترنتی
روزنامه حذف شد، به وسيله ی منابع خبری متعدد ديگر حکومتی پخش
و تکثير شده است.
در اين سرمقاله، نماينده ی جريان مرموز و مشکوک مؤتلفه، سخن يک
هفته پيش «دبير کل» اين جريان را نقل می کند و می پروراند و به
عنوان يک رهنمود، فراراه «نظام» بی نظام و پاره پاره قرار می
دهد: حمله ی پيشدستانه!
در جريان جنگ هشت ساله ی ايران و عراق، روزنامه ی رسالت، به
شدت سنگ آن جنگ را به سينه می زد و بر آتش آن می دميد و بر
ادامه ی آن اصرار داشت.
و می دانيم که آن جنگ، به همان اندازه که برای مردم ما فاجعه
آفرين بود، برای دار و دسته ی تبهکاری که به کارچاق کنی های
ويژه، و قاچاق سلاح و کليه ی مواد وارداتی تحريم شده با آن
ليست بلندبالا، و احتکار، و دزدی اموال عمومی (و نيز شغل شريف
جاسوسی) مشغول بودند، و بسياری از آنان، با واسطه يا بی واسطه،
سر در آخور همين باند مؤتلفه داشتند، و يا باند مؤتلفه، سر در
آخور آن ها داشت، «پر برکت» و سودآور بود.
انبارلويی، اول در سرمقاله ی بعداً غيب شده ی خود، با اشاره به
همتايان اسراييلی ملايان (که در تب و تاب حمله به ايران می
سوزند و قرار از کف داده اند و چون فعلاً از راه مستقيم با
محدوديت هايی روبرو هستند به راه های ميانبُر می انديشند) می
نويسد:
ـ چندی پيش عوزی آراد مشاور امنيت ملی رژيم صهيونيستی گفته بود
«حمله نظامی پيشدستانه به ايران بهتر از تحريم جواب می دهد».
وی گفته بود «تحريم های جديد مانع پيشرفت های هسته ای ايران
نيست. اگر حمله پيشدستانه صورت گيرد جامعه بين المللی از اين
تصميم حمايت می کند.».
و بعد به سخن همدست خود در باند مؤتلفه می پردازد:
ــ آقای حبيبی دبير کل حزب موتلفه اسلامی با اشاره به تحرکات
آمريکا و انگليس و اظهارات بی حساب و کتاب مقامات رژيم
صهيونيستی موضع گيری معقولی داشتند. وی در موضع گيری هفتگی
هفته گذشته خود صريحا گفت: «اين طور نيست که ما بنشينيم و
منتظر بمانيم که آمريکايی ها و اسرائيلی ها کی به ايران حمله
می کنند. اگر غرب و رژيم صهيونيستی علی رغم همه داده های
عقلانی بخواهند بد مستی کرده و به ايران حمله کنند زمانی که
احتمال اين حمله قطعيت يافت، ايران در حمله پيشدستانه ذره ای
نبايد ترديد کند.».
«روزنامه نگار» تبهکار، که قاعدتاً روزنامه نگاری (از نوع
رسالتی آن) را بايد در حجره های بازار سنتی غارت و چپاول
آموخته باشد، و در دفاتر واسطه گری (در معنای قوادی) ميان
بازار سنتی و «مدرن»، و شايد هم در محافل زيرزمنی همان «از ما
بهتران»ی که ظاهراً می خواهد به جنگشان برود، تمرين کرده باشد،
به ياد ايام خوش جنگ «حق عليه باطل»، و «فتح قدس از طريق
کربلا» با سلاح های تقديمی اشغالگران قدس، و برادر ارزشی مشترک
ميان آن ها و ملايان: رونالد ريگان (ره) می افتد و آب از لب و
لوچه اش جاری می شود و اضافه می کند:
ـ ملت ايران در ۳۱ شهريور سال ۱۳۵۹ در حالی که هيچ احتمال نمی
داد وارد يک جنگ خانمانسوز شود گرفتار يک تهديد شد که بعدها به
صورت يک فرصت از آن استفاده کرد [و البته کلی معنا دارد اين
کلام «بعد ها به صورت يک فرصت از آن استفاده کرد]... اما اينها
دليل بر اين نيست که دشمن در اتاق جنگ خود به فکر حمله به
ايران نباشد. ممکن است ما در تحليل خود به اين نتيجه برسيم که
هيچ دليل عقلانی برای حمله به ايران وجود ندارد... آيا اين
مفروضات کافی است و ديگر کسی به ما حمله نخواهد کرد؟... ما در
آزمون جنگ تحميلی به اين نتيجه رسيديم که نمی توان به انتظار
نشست تا دشمن حمله کند و ما از فعل خود در جنگ به عنوان «دفاع
مقدس» ياد کنيم.
و سر انجام هم بعد از مقداری «استدلال»، و مقداری استناد به
«فرموده های مقام معظم رهبری» در ديدار اخيرش با فرماندهان
سپاه پاسداران [به منظور صدور رهنمود؟ يا کسب رهنمود؟] و
مقداری کوفت و زهر مار ديگر، حرف اصلی خود را می زند. حرفی که
ترديد بردار هم نيست:
ـ بدون ترديد يکی از شرايطی که بايد به آن فکر کنيم، حمله
پيشدستانه است. ايران با قدرت فوق العاده ای که در زمين، هوا و
دريا دارد توسط جان بر کفان ارتش و سپاه و بسيج می تواند در
حمله پيشدستانه درسی به دشمن بدهد که فجايع نخستين روزهای جنگ
تحميلی هرگز تکرار نشود.
درست گفته است مير حسين موسوی در «يادداشتی پيرامون قطعنامه
۱۹۲۹ شورای امنيت» که:
«همه توجه داشته باشيم که قصد از تحريم ها صرف به زانو درآوردن
دولت نيست. تجربه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنوشت تلخ عراق و افغانستان
در زمان معاصر، پيشاروی ماست و هشياری مضاعف آنکه چه بسا بخشی
از دولتيان شانس بقای خود را در ادامه اين بحران و تشديد
مخاصمات و حتی تشويق دشمنان برای تعرض نظامی ببينند...
«... يک دولت نامشروع و سرکوبگر و در حال جنگ با ملت خود نمی
تواند در مقابل تهديدات بيگانه مقاومت نمايد. در چنين حالتی يا
بايد به بيگانگان باج دهد و يا کشور را در آستانه خطرات مهلک
افکند...
«... جنبش سبز بايد از تمام توان بين المللی خود استفاده کند
تا به قدرتهای خارجی نشان دهد به آنها اجازه نمی دهد از ضعف و
عدم مشروعيت دولت کنونی استفاده و به استقلال، تماميت ارضی و
منافع عالی کشور آسيب رسانند...
«... جنبش سبز همچنين از طريق آگاه سازی همه جانبه اقشار
اجتماعی و نخبگان به سرکوبگران اجازه نخواهد داد با ايجاد
وضعيت اضطراری در کشور و استقبال از درگيری های نظامی، از
پاسخگويی و مسووليت پذيری فرار کنند و به تشديد سرکوب و ارعاب
مخالفان بپردازند و يا در خفا برای تامين منافع کوتاه مدت خود
بر سر منافع عالی ملی تن به سازش های خفت بار دهند.»
۲۹ تير ۱۳۸۹
٭ در همين حول و حوش، و از منظری ديگر: «مراقب جنبش باشيم» ـ
از راقم اين سطور:
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/jonbesh-010710.html