آذر ۱۳۸۸
طبيعت مهرورزش را هر آدم منصفی که اندکی در کنار
او زيسته بود، می شناخت. طبيعتی که در چشم های ريز و صورت کوچک اش می
درخشيد. اين طبيعت مهربان بود که او را صاف و پاک می کرد. برخی ويژگی
های دالائی لاما را داشت. موقعيت ممتازش فاکتوری نبود که بر مناسبات
انسانی اش سايه بيافکند. لبخندش هم به دالائی لاما می مانست. شوخ طبع
بود و به دل می نشست.
دربند ۱ اوين، جفت آقای طالقانی بود و همچون او، سنت رايج برخی
روحانيان را می شکست و قدم پيش می گذاشت تا هم سخن شويم. من را که به
بند ۱ بردند، آقای طالقانی برای روبوسی پيش آمد، با آقای منتظری، که او
را از پيش نمی شناختم، دست داديم، بقيه ی روحانيان مرتکب چنين گناهی
نشدند.
در اوج قدرت سياسی مذهب، آشنای مشترکی که او را ديده بود، سلام دوستانه
ی او را همراه آورد . او که روحانی شماره دوی اين قدرت سياسی بود، از
نشان دادن آشنائی با يک بی مذهب، هراسی به دل راه نداده بود. چنين
برخوردی را از آقای طالقانی هم در اوج قدرت تجربه کردم. مورد سومی را
از به قدرت رسيدگان به ياد نداردم.
طبيعت مهرورز داشتن، ربطی به دين و ايدئولوژی و اين حرف ها ندارد.
بند ۱ اوين تابلوئی بود با کنتراستی زنده. در ضلع کوچک تر «اِلِ»
راهرو، چهره های طالقانی و منتظری را، پس زمينه ی تيره ی تابلو شفاف می
کرد. در اين پس زمينه ، ديگران، که بردن نام شان ضرورتی ندارد، سعی می
کردند نگاهشان هم به چهره ی ما نيافتد. گويا برايشان منع شرعی داشت.
در برابر رهبر مطلق انقلاب اسلامی که ايستاد، تا وجدان خود را از آلوده
شدن به کشتار وحشيانه ی چند هزار زندانی سياسی و عقيده ای حفظ کند،
گفتم اين کار بزرگ از اين طبيعت مهرورز برمی آمد.
شارلاتان های سياسی در هيات حاکمه، او را «ساده لوح» ناميدند. عطش سيری
ناپذيری را که به قدرت داشتند در وجود او نمی ديدند و اين را ساده لوحی
می دانستند. (شايد اين برخورد، ويژگی همه ی سياست بازان کارکشته است،
بيرون از حاکميت نيز، خودِ من، چنين برخوردی را تجربه کرده ام: در سال
۶۰ هنگامی که به اعدام چند دختر بچه ، که متهم بودند مجاهدند، اعتراض
کردم، يک عنصر تشکيلاتی کارکشته ی چپ گفت: فلانی احساساتی است.)
دليل تکيه ی من بر طبيعت مهربان آقای منتظری اين است که همين مهرورزی
به ديگران، يعنی غيرخودی ها، است که خاستگاه آزادی خواهی است. و نبود
آن مشکل نظريه پردازان و اصلاح طلبان مذهبی کنونی است؛ همان هائی که در
دفع او نيز مشارکت داشتند. اکنون بايد آنان از او بياموزند چرا که بدون
مهربانی به غير خودی معلوم نيست کار جنبش به کجا خواهد کشيد.
ناصر کاخساز
آذر ۱۳۸۸