روزنامه ی «اومانيته»، اگرچه چندی است كه
ديگر ارگان رسمی حزب كمونيست فرانسه نيست، امّا همچنان در حدّ
ارگان ـ اگر چه به صورت غير رسمی ـ از همان اعتبار قبلی خود
برخوردار است.
مطلبی را در شماره ی پريروز آن ديدم كه فكر كردم خوب است فارسی
شده اش را اينجا بياورم.
حالا بگذار تا داوطلبان به خدمت گرفته شدن از طرف آمريكا، كه
اينك عمدتاً در سه طيف: سلطنت طلب خالص، سلطنت طلب
جمهوری خواه (يا جمهوری خواه سلطنت طلب ـ فرقی نمی كند)،
و مبتذل تر از اين دو : سوپر انقلابيون به دريوزگی افتاده، با
يكديگر مشغول رقابت در دلبری از رامسفلد، بوش، چنی و تئوريسين
های آمريكايی وابسته يا دلبسته به شارون ـ اين قاتل كودﮏ و
پير و جوان فلسطينی ـ هستند، جوش بياورند.
بخشی از اينان، در وقاحت به آنجا رسيده اند كه اگر كسی، با
ملاحظه ی اين همه قرائن و شواهد حاكی از عزم جزم آمريكای جرج
بوش كوچك و اسراييل آريل شارون كوچكتر، به تعيين حكومت آينده ی
ايران، سخنی در هشدار نسبت به خطر محتومی كه نه تنها تاريخ و
جغرافيای سرزمين ما، بلكه تاريخ و جغرافيای منطقه و جهان را
تهديد می كند، به ميان آورد، ديگ غيرت ناداشته شان به جوش می
آيد، و با نام مستعار و غير مستعار به ميدان می آيند و عربده
می كشند كه اين همه، برای به در بردن «رژيم آخوندی» از سقوط
محتوم به دست منجيان فلک زده است.
فی المثل، وقتی كه ترجمه ی متنی از سخنرانی خانم شيرين عبادی
كه در آن، دار ودسته ی بوش از تجاوز به ايران بر حذر داشته شده
اند در سايتی انتشار می يابد، يكباره می بينی كه اين ناموس
ورزان، بی درنگ - چند ساعت بعد - عكس العمل نشان می دهند و داد
و فرياد بر می آورند كه :
ـ چه خبر است كه هٍی از اين طرف و آن طرف در باره ی خطر
آمريكا هشدار داده می شود ؟
و آن وقت، بعد از چند بار قربان صدقه ی رهنما و رهنمايان
ره ناشناس خود رفتن، و چند بار خطّ و نشان كشيدن، و چند بار
ناشيانه دست خود را رو كردن، برای هشدار دهنده، و برای
هشدار دادن، حدّ و حدود و شرايط تعيين می كنند...
ملّايان با دست پرتوان توده ها به گور تاريخی خود در افكنده می
شوند، و لكّه ی ننگ حاكميّتشان از دامان زمين، پاك خواهد شد.
امّا شما، بر فرض مورد عنايت دلدار قرار گرفتنتان، و بر فرض
مقبول افتادن متاعی كه عرضه می كنيد و هنوز بر سر چند و چون
آن، دلدار دارد با كارشناسان خود مشورت می كند، با لكّه ی ننگی
كه تا ابد بر پيشانيتان باقی می ماند چه خواهيد كرد؟
و اصلاً چرا بايد اينطور بشود ؟
يعنی چرا بايد با خود، اين كنيد ؟
حيف نيست ؟
دوازدهم فروردين ماه هشاد و چهار
محمّد علی اصفهانی
وقتی كه بوش، نقش گزارشگران بزرگ را بازی می كند!
Jacques Coubard
L’ Humanité – 30 mars 2005
بر روی اكران، عراقی ها از آمريكا به خاطر كمک به آن ها
سپاسگزاری می كنند.
به خاطر آب قابل نوشيدن.
به خاطر غذا.
همه چيز، بهتر از پيش، به پيش می رود :
در افغانستان، ديگر زنان، برقع ها و روبند های خود را كنار
گذاشته اند.
خوب نگاه كنيد !ببينيد !بفرماييد :
ـ اينك، آزادی !
اين، چيزی است كه در تلويزيون های آمريكايی ديده می شود، و از
راديو های آمريكايی به گوش می رسد.
گزارشگران، سئوال های خوب خوب می كنند. سئوال های آرامش بخش و
اطمينان دهنده.
بوش، خوب است.
اين را تصوير ها گواهی می دهند.
همه چيز گفته می شود به جز يك چيز :
ـ اين ها مونتاژ های ساخته و پرداخته ی آژانس های تبليغاتی يی
هستند كه برای وزارتخانه های مختلف، كار می كنند.
وزارت دفاع (پنتاگون)، وزارت امنيت داخلی، وزارت آموزش و
پرورش، وزارت راه و ترابری، وزارت كشاورزی...
بيست آژانس دولتی . دستور تهيه ی رپرتاژ و مصاحبه به
ژورناليست های «مستقل» می دهند.
ژورناليست هايی كه دستمزدشان از بودجه ی عمومی كشور پرداخت می
شود. و كار هاشان، ترجيحاً به شبكه های تلويزيون های محلّی
فروخته می شود؛ و همچنين به زنجيره های راديو های خوشبخت از
دست يافتن ارزان به اسناد قانع كننده!
در حقيقت امر، گردانندگان اين شبكه ها و زنجيره ها همه چيز را
می دانند. امّا همه شان چشم هاشان را بر اين حقّه بازی ها، تا
زمان افشاگری های نشريه ی USA Today فرو می بستند.
اين نشريه، مبلغی را كه آژانس Armstrang Williamsبرای تغذيه
ی رسانه های گروهی از اين گونه « اطّلاعات » آماده ی مصرف، به
جيب زده است افشا كرد :
ـ ۲۴۰هزار دلار !
ژورناليست ها، بابت «تحقيق» های پيش پا افتاده و مبتذلشان، هر
كدام بين دوازده هزار دلار تا بيست و يك هزار دلار دريافت می
كردند.
ارتش آمريكا تا چهل گزارشگر خدمتگزار كاخ سفيد را به استخدام
در آورده بود.
بودجه ی كلّ اين تبليغات رسمی ـ كه ماهيت تبليغاتی و فرمايشيش
انكار می شود ـ علی اقاعده چيزی است معادل ۲۰۰ ميليون
دلار.
كه البتّه بايد به آن، مبلغ ۳۰۰ ميليون دلار ديگر را هم بابت
زمينه سازی و تشويق اين پيوند ميان دولت بوش و آژانس ها و
ژورناليست ها و شبكه های وسايل ارتباط جمعی اضافه كرد.
اين اطّلاعات و گزارش های ساختگی و تقلّبی، همچنين در اختيار
آژانس های آسوشييتد پرس و رويترز نيز قرار می گرفت.
در كشوری تحت انقياد «فوكس تی وی» متعلّق به ريچارد مردوخ
(دوست بوش) و صد و پنجاه شاخه ی آن، كه چهار شبكه ی مهم
تلويزيون ها، راديو ها، و مطبوعات، را در آن گرد هم آيی و گروه
بندی كرده اند، می توان به معنای واقعی آزادی اهدايی « انتخاب
اطّلاعات »، به شهروندان پی برد.
در برابر موج افشاگری در مورداين سريال های ساخته و پرداخته ی
دولت، كه ساختنشان به لحاظ قانونی نيز غير مجاز است، بوش
توانست خودش را خوب نگاه دارد.
او نقطه ی پايان نهادن بر اين سيستم حقّه بازی را كه چهار سال
است ادامه دارد، رد كرد.
رسوايی ديگر
زنجيره های مطبوعاتی، مقاله های Maggie Gallager و Michael
Manus كه مستقيماً دستمزدشان به وسيله ی كاخ سفيد پرداخت شده
است را منتشر كرده اند.
مقالاتی در ستايش رفرم آموزش و پرورش با عنوان «هيچ كودكی، پشت
سر رها نمی شود».
شعاری رسمی، امّا دور از واقعيت عينی و ملموس.
و اين همه، بدون دادن اسم كارفرما، يعنی كاخ سفيد، به
خوانندگان.
سخنگوی جرج بوش، در پاسخ به پرسش روزنامه نگاران گفته است كه
هيچ تعدّی يی از قانون نشده است و منتشر كنندگان اين مقالات
تبليغاتی می توانند در صورت تمايل، منبع مقالات را هم ذكر
كنند!
نمايندگان حزب جمهوری خواه نيز در جواب دموكرات ها گفته اند كه
:
ـ بيل كلينتون هم از همين شيوه ها و دوز و كلك های متبحّرانه و
حساب شده، استفاده می كرد.
حرفی كه درست است.
يك رسوايی اضافی ديگر، در دياری كه در آن، اعتبار نيروی چهارم
[ وسايل ارتباط جمعی ] يك كم متزلزل است !
چنين است كه می توانيم درك كنيم كه چگونه تحت تأثير اين تكرار
های تبليغاتی دستكاری شده و قلّابی، مطابق آمار جديد «ای.بی.سی
نيوز»، ۵۶ در صد از آمريكايی ها همچنان فكر می كنند كه در عراق
[ قبل از تجاوز نظامی آمريكا ]، سلاح های نا متعارف
ويران سازی و كشتار دستجمعی وجود داشت، و صدّام حسين از
القاعده حمايت می كرد.
و اين در حالی است كه حتّی رامسفلد هم امروز ديگر جرأت ندارد
كه دوباره اين دروغ ها را تكرار كند و مورد استناد قرار دهد.
امّا مطابق همين آمار:
ـ ۵۳ در صد از آمريكايی ها می گويند كه اين جنگ به درد سرش نمی
ارزيد.
ـ ۵۷ درصد از آمريكايی ها شيوه ی رهبری بوش را در جنگ، نادرست
می دانند.
ـ ۶۴ در صد از آمريكايی ها معتقدند كه بوش هيچ نقشه يی برای
خروج از عراق در سر ندارد.
و اين، دليلی است بر آن كه :
همگان، طعمه ی آسان دام فريب و دوز و كلک نيستند.